اردشیر لارودی؛ اولین و دومین جلسه تمرین پرسپولیس برگزار شد! یک بار دیگر، مرد زرنگی به نام یحیی گلمحمدی، گوی سبقت را از از استقلال ربود! پرسپولیس جلو افتاد! در همه دهانها «یحیی» جلو زدهتر است! جلو زده در اذهان عمومی! در این تمرینات که ارزش ماهوی نداشت، ولی فایده روانیاش کم نبود و نیست، اتفاقاتی هم رخ داد و پرسشهایی نیز پیش آمد! سؤال و جوابی معنیدار! و از جمله نحوه تمرین دادن و کارهای میدانی سیدجلال حسینی!
از این سؤالها، یکیش هم این است: مربیای با کلاس دیدگی سیدجلال و تجربه میدانی در حد آقای حسینی، در نخستین حضور میدانی و کاریاش، چقدر میتواند در تمرین پرسپولیس و مردانش مؤثر واقع شود؟ میشود یا نه؟ کم یا زیاد؟ فایدهدار یا فاقد فایده؟ به عنوان یک نمونه عینی میپرسیم، حسینی بازیکن چه درسهایی میتواند از «سیدجلال» مربی، آن هم تازه مربی، بیاموزد؟ سیدجلال با چه اندوخته عملی، عصای دست یحیی و پرسپولیس خواهد شد؟
این پرسش از اینرو پس از دیده شدن گفته میشود که مورد نمونه رخ داده است!
ما چهکارهایم
سید، مربی خواهد شد! باور داریم که مربی خوبی هم خواهد شد، ولی نه حالا! نه هنوز و نه دیروز و نه امروز و نه فردا! سید باید در مربیگری هم سینه بسوزاند و دود چراغ بخورد! سید باید کلاس مربیگری را دوره ببیند و «پاس» کند! اگر میخواهیم به شیوه درستان و با درستی همه اسالیب کار کنیم- برای توفیق و بزرگ شدن سید و امثال او- باید از راه بوندسلیگا رفت! از ره لالیگا! به شیوه معمول در لوشامپیونه و سری A و سری B! و به شیوه پریمیر لیگ فوتبال انگلیس! راه درست، باز است و معلوم است و قابل پیمودن است و طی کردن! راهی که جرارد را میسازد! یا کونته و آلگری و گواردیولا و زیدان و دهها آلمانی خوب آموخته شده! و اگر بخواهیم سیدجلال را هم بسوزانیم- راهی که با علی کریمی طی شد و در واقع هیچ قدمی پیش نرفت- این هم راهش باز است! راه سوختن کریمی و کریم و حالا سیدجلال حسینی! مردی برای درجا زدن! اگر بیهمت و بیاراده باشیم!
خب، ما چهکارهایم؟ دایره و چارچوب پرورش و آموزش مربیان فوتبال ایران، چهکاره است؟ مثل همیشه «هیچکاره» یا برعکس همیشه پرورشدهندهای پرمقدار؟
آنقدر کشته فزون است، کفن نتوان کرد! به قدری مربیان بدل شده نامربی زیاد که بیا و ببین! ما و شما چهکارهایم؟
دیالوگ کهنه، دیالوگ نو
ستاره دهه ۴۰ و ۶۰ فوتبال ایران، هنوز فکر میکند دیالوگ قدیم برقرار است و رایج است! هنوز میگوید: بازیکن میگوید ۱۵ میلیارد میگیرم، مدیر میگوید «۱۲تا» بگیر و صلوات بفرست! مرد قدیمالفکر، نمیداند که زمانه عوض شده است! امروزه روز، بازیکن میگوید «۱۵تا» میگیرم، آقای مدیر زرنگ و کاربلد میفرماید- خیلی هم... و جدی- ۲۰تا بگیر و برو، یک کلام! ستاره قدیمی با دل صاف، زبان پاک و چشم درستبین میبیند و میگوید! شیله پیلهای در کلام ندارد! غافل از آنکه صداقت خریدار ندارد! درستی بیبها است! روراستی به مُفت هم نمیارزد. باید «زرنگ» بود و زرنگی قلب معنا داده است! زرنگ یعنی رند! زرنگ یعنی مارمولک! زرنگ یعنی چشمبند و سیاهکار! راستی، درستی، صداقت و این قبیل معانی شریف، یعنی سخنان صناری و یعنی حرف مفت! که باید در کوزه بگذارید و آبش را بخورید. دستور زبان به زبانی ساده! باید از نو آموزش دید و آموخته شد! باید هیچ اصل کهن و ریشهداری را محترم نشمارد! حرفهایگری یعنی کلاه-کلاه...