دعا و ثنای تیم ملوان که تمام شدنی نیست و پای یک عده دیگر را هم وسط کشیده است! پای آنها که هر چهار سال یک بار دست به دامن ملوان و قوی سپید و اژدهای شمال میشوند! با وعده و عید میآیند و خیلی زود غیبشان میزند! خیلی راحت و خیلی آسان خلف وعده میکنند!
اینان هم التماس و دعاگویان به سوی صندوق های رای نمایندگی جبهه میگیرند! و برای رهیابی به مجلس شورا و امثالهم، سخنان قشنگ را حفظ میکنند! مردم انزلی، قدرتی اینچنینی دارند، مثل عصای موسی!
این روزها در فضای مجازی بندر، ملوانی ها به کسانی که در حق قوی سپید جفا کردهاند، وفا نخواهند کرد! کسانی که با چسبیدن به ملوان به قلب گیله مردان راه مییابند و پس از آن هیچ که هیچ! نه اسپانسری، نه کمک حالی و نه صاحب کرامتی! و نه حتی یاری خشک و خالی از عشق بزرگ شهرشان! فراموشکارند و به موقع فراموش کار میشوند! آنها که پس از گذشت خرشان از پل، حاجی حاجی مکه، رفتم که رفتم!
انزلی چی ها دلخورند
ملوان تیم خود را اینجوری بسته است: متوسط رو به پایین در خط حمله، قوی و محکم و رو به بالا در سازمان دفاع! و امسال هم استراتژی مهدی تارتار همین است! تیمیچغر، بد اخت و سرسخت برای بازی در همه جا! تیمیکه هیچکس آسانش نخواهد برد!
ملوان تارتار، از یک سری بازیکنان چغر و میدان دیده درست شده است! مردانی که چند سال -تا ده سال هم میگویند- با هم و در کنار هم بازی کردهاند! جنس فوتبالشان جور است و با هم انس دارند! همه میگویند، بسکه در کنار هم توپ زدهاند!
تارتار، کاپیتان این دو سال آخر را هم خط زده است! صادق بارانی برای ملوان یک بازی گردان بد نبود! و حالا نیست! «دریامج» های ملوان از این بابت دلخورند و البته حتی در فضای مجازی هم بابت دلخوریشان خم به ابرو نمیآورند! ولی خدا کند که روزهای خوب تیم تارتار، طول درازتری بکند و زندگی شیرین باشد! کسانی که دل کاپیتان «بارانی» را شکستند و سوزاندند بدانند که سر سوزنی هم نباید در بازی های لیگ کم بیاورند و الا خط زدن نفرات محبوب از یاد نمیرود!
***
مردم از یکی دو بابت دلخورند و سرسنگین! و یکی از این بابت ها غیب شدن سربزنگاه جناب دنیامالی است! گذرش به روز انتخابات میافتد!