اردشیر لارودی؛ وقتی آتش پرداختهای نجومی خوب لهیب زد و بالا گرفت! وقتی آش خیلی شور شد و خوردنش ممکن شد اما بسیار به سختی! و خیلی به دشواری! وقتی بازیکنی که یک فصل ۷، ۸ بازی به زمین رفت و بقیه مسابقهها را نیمکتنشین شد، وقتی نیمکتنشینی هم بهایش گزاف شد و قیمتش گران و گرانتر گشت! وقتی قمر به دلیل بیخودی سوی عقرب میل کرد و قمر در عقرب شد! وقتی همه چیز بههم خورد و شد «کن فیکون» فوتبال هم در یک بههم تابیدن چرخ نیلوفری که نه از نادر خبری میماند و نه از نادری، پول هم شد علف خرس! پول هم شد چرک کف دست! پول هم شد چینه دنیا! پول هم شد «اَخ»! پول هم شد بد! و اگر دورش نمیریزید، یک میلیارد، یک میلیارد و سپس ۱۰ میلیارد و ۱۵ میلیارد باید تقدیمش مینمودید به ارباب پولهای بادآورده! چهار دیواری بود و اختیاری! پول خودم بود و مالکش بودم و صاحب اختیار! پول در حال قلب ماهیت دادن است! پول در حال تغییر محتوی دادن است! با پولی که هر گونیاش را به رایگان میتوان خرید، ۵، ۶ مربی خارجی و بازیکن گران شده میتوان خرید!
پوست و آتش
ماجرای کشدار و پر بیا و برویی شده است! هیچ ربطی هم به پول زیاد یا کم ندارد! اصلاً مربوط نمیشود به اینکه ولخرجی میکنید یا خیر! از حضرات آقایان -و خانمها نیز- توقع داشتن و پاییدن حساب کتاب را نداریم! ولی قصه اینبار و در این دفعه به آب چشم و بارش اشک نزدیک شده است! چراکه خان هم فهمیده است، خانه از بیخ ویران است و خواجه در فکر ایوان است! حکایت ناجور شده دخل و خرج تیمداری و شرکت در مسابقهها نیست و شاید هم هست! چراکه همه بندها را به آب دادهاند! چراکه شوری آش، از حد گذشته است! شاید تظاهر به واکنش کردن، ظاهرسازی نباشد! شاید اینکه همه یا عدهای از همه، ترس از فردا به جانشان افتاده و واکنشهایشان هم ادا و اطوار نبوده باشد! خدا را چه دیدی، بلکه آب و آتش با هم ناخوان و ناجوری، جور و خوانا شده است! شاید فقط درد هم دردناک شده باشد!
سقف ترک خورده
کف هم شکاف دارد
دقیقاً دارند «آن» کار دیگر میکنند! گویا باز هم به خلوت رسیدهاند! بهجای رعایت قانون ابدی و ازلی «دخل و خرج» و سود و زیان که باید یکی باشد، پناه آوردهاند به چشمبندی سقف و کف! هر که دخلش بیش، خرجش بیشتر! هرکه کف مخارجش افزونتر، سقف هزینههایش لاجرم و به ناچار بیشتر و بیشتر! سعی بلیغی هم در کار است که هیچ معادلهای، قابل معامله کردن نباشد! پارسال اگر ۳۰۰ میلیون دادهای، امسال چقدر در کیف میگذاری و چند میلیارد را مساوی چند خواهی گرفت؟ کف پرداختها، گاهی بیشتر از سقف پرداخت باید باشد و هست! کف ۱۰، سقف ۲۰ و چرا؟ برای چه؟ پول خودت است؟ خب چرا آتش بازی با مالت و با پولت؟ جالب اینکه حتی یک نفر هم اعتراضی به این نحوه مدیریت مالی و پولی ندارد! همه چشم به اگرهای میلیاردی دارند! حتی یک نفر هم نداریم که نه بگوید! سقف بازی را سر و شکلی قانونی هم دادهاند! فعلاً ۱۴ میلیارد تومان! آتش به مالشان زدهاند! سقف ترک برداشته است! کف هم شکاف خورده است! میخواهی بخواه، نمیخواهی هم نخواه! سقف این است و کف هم!