خبرورزشی - وقتی سوت پایان بازی گل گهر وپرسپولیس به صدا درآمد، امیر قلعهنویی جانکاهترین منظره ممکن را به چشم دید؛ گل گهر صفر - پرسپولیس ۵!
در روزی که پرسپولیس ازمفهوم واقعیت غایی پر بود، رقیبش از این اتصال فارغ بود! شاگردان امیر قلعهنویی جان از کف داده بودند، و خسته در زمین نظارهگر هنرنمایی بازیکنان حریف بودند. با لکنت بازی میکردند و نفس زنان وخیس از عرق در پی دویدنهای بیهوده بودند!
وقتی تیمی دروازهاش در یک دیدار، ۵ بار باز میشود، یعنی برای بازیکنان حریف فرش قرمز پهن کرده است.یعنی برای دریافت گلهای بیشتر، سیرمونی ندارد! آنها اصرار به باز شدن دروازهشان داشتند و از هیچ کوششی برای تحقق این هدف مضایقه نمیکردند! قلعهنویی با جدیت و حرارت، اصرار داشت، بازیکنانش در زمین، همه فرامین تاکتیکیاش را با اشتیاق کامل به اجرا درآورند، اما این اشتیاق سالهاست معکوس عمل میکند! منشا بد بازی کردن و بدتر از آن، بد نتیجه گرفتن از کجاست؟
اگر این ناشناخته است، پس پی شناخت آن روید، و اگر شناخته شده است، که وامصیبتا! چیزی که از تفکرات قلعه نویی می بینیم، ریشه شک و تردید را در ذهنمان پدیدار کرد! حالا دیگر بیش ازپیش اطمینان داریم که هر چه می گذرد، استیصال قلعهنویی به وضعیت قرمز رسیده است! او مثل کسی میماند که از تاریکی بیرون آمده، به اطراف خود مینگرد و خاطرات خوبش را به یاد میآورد! رفتار او طوری است که با وحشت و هراس به آینده او مینگریم! با شکستهای امیر مشکلی نداریم، مشکل آنجاست که آینده این شکستها روشن نیست، و نمیدانیم فردای او چه میشود؟ امیر قلعهنویی که در مربیگری به درجهای رسیده بود که برای رقبایش تولید وحشت میکرد، چرا حالا معکوس عمل میکند؟