به گزارش خبرورزشی، فابیو کاپلو، سرمربی باتجربه و حالا کارشناس گاتزتا دلو اسپورت، راههای شکست بارسلونا را تحلیل میکند.
فابیو کاپلو می گوید؛
بعد از بایرن، حالا نوبت بارسلوناست. این است لیگ قهرمانان اروپا؛ در این سطح نمیتوان انتظار آسانی داشت. اما اینتر نشان داده که دچار سرگیجه نمیشود. نیمهنهایی مقابل آبیاناریها چالشی در بالاترین سطح است — دشوار، بله، اما نه غیرممکن.
تیم فلیک هم از نظر فردی، هم از نظر تیمی کیفیت بالایی دارد و برخلاف گذشته، فوتبالی نهچندان اسپانیایی بازی میکند. مربی آلمانی طرفدار بازی عمودی است، نه حفظ توپ به هر قیمت. تیمش با پرس سنگین و نفسگیر پیش میرود.
بارسا وقتی توپ را از دست میدهد، بلافاصله و با تمام توان برای بازپسگیری اقدام میکند. این نقطه قوتشان است — و همزمان، نقطهضعفشان. اگر این فشار اولیه بینتیجه بماند، دفاعشان چندان نفوذناپذیر نیست.
نقاط ضعف
شاید این حرفها بعد از شکستشان در دورتموند ساده به نظر برسد، اما تمرکز من روی بازی برگشت نیست — چون بارسا با ذهنی آسوده از برد ۴-۰ در دیدار رفت وارد زمین شد.
اینزاگی بهتر است بازی رفت را الگو قرار دهد. دورتموند در المپیکوی بارسلون شکست خورد، اما ضعفهای دفاعی میزبان را عیان کرد.
اینتر باید بسیار مستحکمتر از آلمانیها باشد — و بدون تردید هست. اما میتواند از روش ضدحمله زردپوشان درس بگیرد.
کلید ماجرا عبور از خط پرس است: سپس فضاهای زیادی ایجاد میشود که لائوتارو و تورام باید بهخوبی از آن استفاده کنند.
جلوگیری از بازیابی سریع توپ توسط بارسا، خطر سه مهره تهاجمی آنها — یامال، لواندوفسکی و رافینیا — را هم کاهش میدهد.
و بیتردید اینتر سلاحی دارد که میتواند به بارسا ضربه بزند: ضربات ایستگاهی، که حتی بایرن هم اخیراً از آن ضربه خورد.
و بعد از همه اینها، لائوتاروست: نهفقط مهاجمی کامل، بلکه کاپیتانی نمونه که با گلزنی، مشارکت در بازی و فداکاری، الگوی تیم است.
خطرات
فلیک در خط حمله ستاره دارد. برای مهار آنها، نیاز به تمرکز و تعهد بالا است.
اما اگر اینتر سهگانه توانست مسی را متوقف کند، حالا هم میشود یامال را مهار کرد.
مقایسههایی که با لامین یامال میشود، کمی عجولانه است. استعدادش در حد توپ طلاست و گفته میشود فروتن است، اما مسی در ۱۶ سالگی چیز دیگری بود — و من آن زمان را از نزدیک دیدهام.
اینزاگی نباید اجازه دهد یامال یا حتی رافینیا فضایی در اختیار داشته باشند؛ در زمین باز، ستارههای بارسا کنترلناپذیرند و لواندوفسکی در محوطه جریمه، قاتلی تمامعیار است.
با این حال، اینتر در بستن فضا و حفظ تعادل استاد است، بدون آنکه از ضدحمله صرفنظر کند.
دوئل اصلی
جدال در میانه میدان تعیینکننده است. لطافت و هوش پدری و دییونگ در برابر کیفیت و پویایی بارهلا، چالهاناوغلو و مخیتاریان.
دو بازیکن بارسا استاد تبدیل دفاع به حمله در کسری از ثانیهاند و به مهاجمان خود کمک میکنند.
اما اگر بخواهم انتخاب کنم، خط میانی اینتر را ترجیح میدهم — معدود تیمهایی در اروپا چنین ترکیب متعادلی دارند.
اثر استادیوم
برای اینتر، بازی رفت در بارسلونا — آن هم در ورزشگاه مونتژوئیک، نه نیوکمپ — میتواند مزیت باشد. چرا؟
چون مردان اینزاگی میتوانند در بازی اول با تمرکز بیشتر و ذهنی آزادتر وارد میدان شوند — مشابه بازی مقابل بایرن.
و سپس در ۹۰ دقیقه برگشت، بر شور و انرژی سنسیرو تکیه کنند.
در مورد فینال احتمالی در مونیخ
آرسنال و پاریسنژرمن هر دو تیمهای بزرگی هستند.
در پیاسجی، دوناروما فوقالعاده ظاهر شده — چه مقابل لیورپول، چه برابر استون ویلا.
اما آرسنالی که برابر رئال دیدم، واقعاً چشمگیر بود — دینامیک بالا، کیفیت، و دفاع مستحکم. شاید حتی رقیبی سختتر از پاریسیها برای اینتر باشد.