خبرورزشی | برای هواداران نراتزوری، هیچ معادلهای سادهتر و دلنشینتر از این نیست: لائوتارو مارتینز یعنی اینتر. نه بیشتر، نه کمتر. تیم و کاپیتانش چنان در هم تنیدهاند که گویی یک پیکر مشترکاند؛ وقتی تیم رنج میبرد، لائوتارو بیشتر از همه میجنگد، زخمی و بیتاب. و وقتی تیم میدرخشد، او در اوج میدرخشد، همه را با خود بالا میکشد. این همان نقشی است که هر مهاجم نوکی باید ایفا کند، مخصوصاً اگر بازوبند را هم بر بازو داشته باشد. اما در مورد لائوتارو، این تعلق از جنس ذهنی نیست؛ پیوندی جسمانیست.
دیشب کافی بود به زمین نگاه کنید؛ نه فقط به آن ضربهی شگفتانگیز با بیرون پا که گل اول را ساخت، بلکه به تلاشهای پرتنش و بیقرار او در ۳۷ دقیقهی پیش از آن: میخواست به هر قیمتی توپ را به دست آورد، بارها زمین خورد، بارها توپ از او ربوده شد. اما دقیقه ۳۸، همهچیز تغییر کرد. همکاری درخشان با تورام، که بیتردید در حافظهی جمعی اینتریها حک خواهد شد. پاس پشتپای خیالانگیز تورام بهاندازهی ضربهی صاعقهوار لائوتارو ارزش داشت؛ شوتی که بیشتر به گلوله شبیه بود تا توپ فوتبال. تورام هم تا آن لحظه تماشاگری خاموش بود، اما پیش از آنکه کسی زبان به گلایه باز کند، این دوقلوهای سیمونه دوباره درخشیدند. تا اینجای فصل، هر دو در ۲۲ گل نقش داشتهاند: لائوتارو با ۱۹ گل و ۳ پاس گل، تورام با ۱۵ گل و ۵ پاس گل.
پرواز اروپایی
بعد از سلطه در سریآ، نوبت آن بود که لائوتارو در اروپا بدرخشد. در شبهای سنگین لیگ قهرمانان بدرخشد. گل دیشب، هفتمین گل فصل او در این رقابتها بود؛ تنها یک گل دیگر تا رسیدن به رکورد اینتر در یک فصل از این جام که در فصل ۲۰۱۰–۱۱ توسط ساموئل اتوئو ثبت شد. در مجموع، لائوتارو حالا با ۲۲ گل اروپایی کنار اسطورهای مثل روبرتو بونینسگنا ایستاده و تنها آلتوبلی با ۳۵ گل از او بالاتر است. با این روند، هیچ قلهای دور نیست. هرچند او فعلاً به همین امروز فکر میکند. در جدال مهاجمان بزرگ، لائوتارو دوئل را از هری کین برد؛ مهاجمی تکنیکی در پاسکاری اما ناکام در تمامکنندگی. پیش از آنکه لائوتارو قفل را بشکند، کین ضربهاش را به تیر زد. حالا دیدار برگشت در سنسیرو برگزار میشود، اما این مهاجم آرژانتینی با اعتمادبهنفس بیشتری پا به میدان میگذارد. او همیشه خود را در سطح بزرگان میدید؛ حالا دیگران هم این را باور کردهاند.
در پایان بازی، لائوتارو با همان آرامش همیشگیاش گفت:
«روی گل، در نبردی در میانه میدان توپ را بردم. میخواستم با پای چپ شوت بزنم، اما در لحظه تصمیمم را عوض کردم. گل قشنگی بود و مهم هم بود. در ورزشگاهی بزرگ، مقابل تیمی بزرگ، بازی درخشانی انجام دادیم و همهی بازیکنان شایسته این پیراهن و این پیروزی بودند. در بازی برگشت باید همین نمایش را تکرار کنیم، اما حالا به لیگ فکر میکنیم…»
دیگر از آن اخم خبری نیست
چه فاصلهایست میان تعویض بحثبرانگیز بازی با پارما، بازگشت از مصدومیت و چهرهی درهمرفتهای که دوربینها در تاردینی شکار کرده بودند. دیشب اما، تعویض در دقایق پایانی برای زالفسکی، پس از آن انجام شد که لائوتارو، فراتهزی — غول دیگر شب مونیخ — را در آغوش گرفت و با تمام وجودی که در زمین گذاشته بود، کنار رفت؛ همان فداکاری همیشگیاش.
«بعد از پارما حقمان بود. این چند روز خیلی دربارهاش صحبت کرده بودیم؛ باید از آن بازی عبور میکردیم. این پیروزی حاصل کیفیت، شخصیت و جسارت بود.»
او حتی میتوانست در ابتدای نیمه دوم گل دومش را بزند، اما لائوتارو را باید زمانی شناخت که توپ در اختیار حریف است. در صحنهای، برای متوقف کردن ضدحمله خطرناک اولیسه، با ازخودگذشتگی کارت زرد گرفت — همان لحظههایی که معنای واقعی «برای اینتر بودن» را نشان میدهد.
و برای لائوتارو، این دیگر بدیهیست.