به گزارش خبرورزشی، در فوتبال دنیا بزرگترین سرمربیان بیشترین حساسیت را در انتخاب دستیاران خود به خرج میدهند. هر مربی در انتخاب هر دستیار به ضرورتهای غیر قابل انکار نگاه میکند. به خصوص در مورد دستیار اول کسی را میآورد که به ذات، پتانسیل نفر اول بودن را داشته باشد.
از فرگوسن تا گواردیولا، کمک به خود و فوتبال
نتیجه این میشود که بخش عمدهای از موفقیت امثال فرگوسن یا گواردیولا یا مورینیو به خاطر همین مدیریت است. آنها آنقدر به خود اعتماد دارند که بهترینها را کنار خود میآورند و بر کارشان نظارت میکنند. کیست که نداند نتیجه نهایی به نام سرمربی نوشته میشود و افتخارات از آن اوست.
اما همین حقیقت واضح در فوتبال ما یک مشکل تاریخی شده است. البته در همین فوتبال ما سرمربیانی داریم که با رعایت این اصول هم خود بهره کافی میبرند و کارنامهشان پربار میشود و هم به آینده فوتبال با تربیت سرمربی کمک میکنند.
فیروز کریمی و یحیی گل محمدی اشتباه متوجه شدند!
سالها مکتب پاس بزرگترین کارخانه مربیسازی در ایران بود. فیروز کریمی از همین مکتب آمد و دستیارانی تربیت کرد که خیلی از ایشان بعدها سرمربی شده و افتخارات زیادی آوردند. فرهاد کاظمی، ساکت الهامی، محمدرضا مهاجری یا فراز کمالوند همه و همه دستیاران فیروز کریمی بودند که بعدها خود سرمربی و نفر اول شدند.
در نسل فعلی هم همین ماجرا را در مورد یحیی گل محمدی میبینیم. مجتبی حسینی، ساکت الهامی یا حمید مطهری جملگی سابقه دستیاری یحیی را داشته و خود تجربه سرمربیگری دارند. محمد ربیعی هم دستیارانی مثل ابراهیم صادقی یا مجتبی سرآسیایی داشته که در تیمهای دیگر سرمربی شدهاند.
دستیار ضعیف بیاور اگر مدیریت نداری!
اما اگر از این استثناها بگذریم اینجا قاعده چیز دیگری است! مربیان ریز و درشت ما در تیمهای بزرگ و کوچک چون به توان مدیریتی خود باور ندارند، کسانی را به عنوان دستیار کنار خود میآورند که هرگز نتوانند به قول عامیانه «زیر آب» آنها را زده و جایشان را بگیرند! آنها کوتاه مدت را میبینند که جا پای خودشان قرص باشد اما در دراز مدت با آوردن همکاران ضعیف هرگز نمیتوانند موفق باشند و خیلی زود از دایره انتخاب کنار میروند و البته که دود این ماجرا به چشم فوتبال هم میرود.
دلایل شرم آور برای انتخاب دستیار
اما کاش تنها مسئله و مشکل همین باشد. در این فوتبال برای انتخاب دستیار معیارهایی وجود دارد که در برخی موارد قلم از نوشتن آنها شرم میکند. در خوشبینانهترین حالت مربیان کسانی را به عنوان دستیار با خود به این تیم و آن تیم میبرند که باعث تفرج خاطر آنها و جوک گفتن و خاطره گویی در سفرها باشند!
عدهای نیز از ویژگیهای انسانی و آوردن آدمها به قصد کمک صحبت میکنند. اینکه میدانستیم مشکل مالی دارد و بیکار است، اما سوال اینجاست که این کمک به خرج چه کسی انجام میشود؟ شخص سرمربی میتواند از حساب شخصی خود به دوستانش کمک کند نه از کیسه بیت المال و آوردن کسی که قرار نیست کاری برای تیم بکند!
درد مشترک استقلال و پرسپولیس
شکست استقلال در هفته سوم مقابل استقلال خوزستان بار دیگر بهانه نوشتن این چند خط شد. یک نگاه به لیست همکاران جواد نکونام به خوبی گواهی میدهد که هیچ کدام آنها در لحظات حساس و سرنوشت ساز قادر به ارائه کمک به سرمربی نیستند. مربیان ما معمولا یک نفر را برای کنترل رختکن در تیمهای بزرگ میآورند، این را هیچکس نمیتواند درک کند که یعنی چه؟! اما اگر فرض بگذاریم که این یک نفر کارش مشخص است، بقیه چه مسئولیت و وظیفهای دارند؟
در دیدار قبل پرسپولیس برابر تراکتور، کارشناسان همین مشکل را در کادر فنی گاریدو دیدند. مربیانی که به عنوان دستیار او انتخاب شده بودند در دورترین فاصله ایستاده و در لحظاتی که تیم ۱۰ نفره شده و تحت فشار قرار داشت، هیچ کمک فکری به او نکردند!
این دستیاران پول چه کاری را میگیرند؟
سوال اینجاست که اگر قرار بود شخص سرمربی یک نفره مراقب همه چیز باشد و همه چیز را کنترل کند، پس چه نیازی به دستیار داشته و دارد؟ دستیار بابت چه حقوق میگیرد و قرارداد میبندد؟ وقتی کسی در لحظات حساس مسابقه قادر به ارائه کمک نیست، در طول هفته و تمرینات قرار است چه کاری انجام دهد؟
و نتیجه این میشود که در فوتبال ما خیلی از مربیان بارها از یک ناحیه لطمه خورده و از یک سوراخ گزیده میشوند و شاید خیلیهایشان هم هرگز به این نتیجه نمیرسند که مقصر اصلی خودشان بودند که در انتخاب دستیار دنبال همدم و رفیق یا آدم بی خطر رفتهاند نه کمک واقعی!