از یدالله کارگرپیشهها و ابراهیم وطنپرستها در سالهای دور تا چند سال قبل سعید معروف و اکنون با میلاد عبادیپور و مرتضی شریفی و میثم صالحی، محمدرضا حضرتپور و بردیا سعادت و ... و در آینده چند ستاره دیگر...
اما این شهر پرستاره والیبال هرگز نتوانسته در لیگ امروزی برتر و سابقا لیگ دسته یک و جام پاسارگاد قبل از انقلاب قد علم کند و جز نایب قهرمانی (پگاه ارومیه در سال ۸۳) و (شهرداری ارومیه در سالهای ۹۳ و ۹۹) و سومی (پگاه در سالهای ۸۲ و ۸۶)، (آذرپیام در سال ۸۴)، (فولاد در سال ۸۷) و (شهرداری ارومیه در سالهای ۹۰، ۹۲، ۹۴ و ۹۵) افتخار دیگری نداشته درحالیکه شهرهای دیگری چون آمل (که امروزه قطب جدید شناخته میشود)، قزوین، سیرجان و یزد و حتی ورامین سابقه قهرمانی داشتهاند.
بهرحال والیبال ارومیه خیلی حرفهای نیست و خیلی به حرفهای بودن این رشته، که امروز تیم ملی به یکی از قدرتهای آسیا و حتی جهانی آن تبدیل شده، در ارومیه نباید اعتماد کرد.
اما ارومیه بعد از دست به دست شدن نماینده لیگ برتریاش با نام مقاومت در سال ۸۱ به بخش خصوصی و گاهی خصولتی، یک بار با نام سمن سو، چند باری با نام پگاه، یک بار با نام فولاد و چند باری با نام هیات والیبال در مسابقات حضور یافت و از آغاز دهه ۹۰ شهرداری متولی تیمداری شهر عشاق والیبال شد.
در ۱۰ سال (یک سال لیگ نیمه تمام ماند بخاطر کروناویروس) گذشته، گاهی مدعی دوم و سومی و گاهی مدعی جدی قعرنشینی شد و در نهایت در سال ۱۴۰۱ با تصمیم خلق الساعه مسئولین شهری و باشگاهی و انصراف از پلی اوت و با تصمیم مسئولین سازمان لیگ، تیم آخر جدول شد تا خاطره سال ۸۱ و بعد از بیست سال که سمن سو تیم داری میکرد را زنده کند؛
بله نماینده ارومیه رتبه آخر لیگ برتر ایران
همین اتفاق سقوط تیم شهرداری ارومیه را بعد از یک دهه تیم داری پر فراز و نشیب با کوله باری از تصمیمات خلق الساعه و غیرحرفهای، رقم زد و بعید است با توجه به بدهی سنگین خارجی و حتی داخلی، شهرداری دوباره بخواهد تیمی آنهم در دسته یک داشته باشد.
حتی شهرداری جوان، به عنوان تیم پایه شهرداری در لیگ دسته یک چند سالی آمد و هرچند درخشید و به لیگ برتر هم صعود کرد، اما بدلیل باز هم تصمیمات عجیب، امتیاز امتیازش واگذار شد و حالا بخش خصوصی دوباره برنامه بازگشت به والیبال را چیده و تصمیم گرفته خاطرات خوش سالهای ۸۲ تا ۸۷ را زنده کند.
در ابتدای این امر، گرین چوب یکی از این شرکتها بود که در تصمیمی حرفهای برخلاف تصمیمات آماتور تیمهایی چون دورنا در سال ۹۷ و آذرباتری در سالهای ۹۹ و ۱۴۰۰، از دسته زیرگروه (دسته دو) آغاز کرد و درحالیکه مسئولین شهرداری از آوردن ویدئوچک به ارومیه برای میزبانی مرحله نهایی و پلی اوت لیگ برتر عاجز بودند، این تیم بخش خصوصی با آوردن ویدئوچک میزبانی مرحله نهایی زیرگروه را با ۸ تیم گرفته و با اقتدار با جوانان و نوجوانان والیبال ارومیه، به لیگ دسته یک صعود کرد. اتفاقی که همزمان با حضور هواداران عاشق والیبال شهر عشاق همراه بود. اتفاقی که حتی به سختی در فوتبال ایران تیمی در این سطح تماشاگران به این پرشماری دارد.
در ارومیه نام تیم فرق ندارد. جوانان، نوجوانان و حتی میان سالان و مسنها عاشق والیبال اند و در ویترین آنها یک قهرمانی دیده میشود و حالا گرین چوب اگر این روند و برنامه تیمداری اش را به طور ناگهانی لغو نکند، میتواند خاطرات گسترش فولاد تبریز در فوتبال را زنده کند که به عنوان بخش خصوصی از لیگهای پایین آغاز کرد و پله پله به لیگ برتر آمد و حتی تیم کم نام و نشان اش در جام حذفی نایب قهرمان هم شد. نایب قهرمانی که برای یک تیم بخش خصوصی کم از قهرمانی نداشت آن هم با شکست مقابل یکی از دو تیم نامدار پایتخت.
بهرحال، تیم گرین چوب ارومیه بعد از گرفتن میزبانی در مرحله نهایی، هم نماینده ابهر را برد و هم نماینده تنکابن را و در فینال نیز نماینده تاکستان را شکست داد تا با اقتدار با پنج برد، صعودی قدرتمندانه به لیگ دسته یک داشته باشد و بی شک با هدایت سرمربی جوان ارومیهایاش که میخواهد خود را به خیلیها اثبات کند، توان صعود به لیگ برتر را در همان سال اول خواهد داشت، تیمی که شروع درستی از زیرگروه داشته و میخواهد پله پله با جوانان بومی این شهر و با معرفی ستارههای این شهر به بالاها برسد.
مطمئنا این روند نه تنها والیبال ارومیه را نجات میدهد بلکه میتواند والیبال ایران را در آینده بیمه کند و در این راه البته نباید اشتباهات یک دههای شهرداری را همانند خیلی از باشگاههای ورزشی کشور بخصوص در فوتبال را تکرار کند که آخر آن راه، نابودی است.