خبرورزشی/ مجید ابونوری؛ استقلال قبل از نبرد با تراکتور دچار آشفتگی ذهنی شد؛ و بازیکنانش در میدان، تلاش کردند که خودشان باشند، اما پس ذهنشان، متلاطم بود و این از کیفیت فنی این تیم کاست. افکار پریشان، معکوس عمل میکند و راه را از چاه تمیز نمیدهد و نتیجه اش «توزرد» از آب در میآید!
شاگردان مجیدی، دربازی با تراکتور، منظرهای سهمناک و در عین حال مضحک برایمان ترسیم کردند! ظاهر و باطن استقلال، شبیه به مدیر و مربی اش بود! بدون ذرهای تردید میگویم؛ استقلال تمام ملزومات پیروزی بر تراکتور را داشت؛ اما راه کارکردش را بلد نبود!
بازی پسران آبی حالت تناوبی داشت. گاهی به سمت پیروزی و بیشتر به سمت شکست سوق پیدا کرد. در هیچ یک از بازیکنان، کادرفنی و صد البته کادر مدیریتی استقلال، اشتیاقی برای بهتر شدن و پیروزی یافت
نشد! تراکتور میدانست که اگر غفلت کند، جام ازدستش لیز خواهد خورد. چشممان به بازی «گرم» نشده بود، که در یک چشم برهم زدن «یخ» آن آب شد. ناگهان همه چیز خیلی زود اتفاق افتاد.
«خانزاده» با چشمانی کاملا باز و بادقت تمام، توپ را همان جایی فرستاد، که باید! این اعتماد به نفس در زدن ضربه را «حسینی» به عنوان سنگربان اول استقلال به او تقدیم کرد! گلهای دوم و سوم تراکتور، ما را با این واقعیت روبرو ساخت که دیواره فولادی دفاع استقلال برای مردان تهاجمی تراکتور، ظاهرا شیشهای بوده اند! با کوچکترین تلنگر «ترک» خورد و با کمی فشار به کلی فرو ریخت.
استقلال در نیمه اول دچار«قولنج تاکتیکی» شد! همین امر سبب گردید، شاگردان مجیدی به اتفاق «تشهدشان» را برای واگذاری این بازی بخوانند! استقلال آنچنان درنیمه اول گل خورد، که هرچه زور زد، نرسید!
حسینی و مدافعین استقلال، برای تراکتور الهامی، یک «موهبت» محسوب میشدند.
حسینی و مدافعین استقلال در همراه شدن توپها با تور دروازه شان، ازهیچ کوششی مضایقه نکردند! باچنین پاشنه آشیلی، چنان هیجانی دربازی تراکتور وجود داشت که باورنکردنی بود. تراکتور هرگاه مشغول تدارک حمله شد -البته درهمان نیمهای که سرنوشت بازی را رقم زد- همانند گرسنگان فوتبال، با ولع خاصی توپ را با تور دروازه «حسینی» آشنا کرد! درنیمه اول همه قوای استقلال به «ته» رسیده بود و پیدا بود که «بیمار» است. استقلال قبل از سوت آغاز بازی، ازهمه داشته هایش «تهی» شده بود. اینها را میگویم که اضطراب خاطری برای هیچ کس باقی نماند!
در ۴۵ دقیقه اول شاگردان مجیدی طول و عرض زمین را قدم میزدند و به حال خود رها کردند! در همین ۴۵ دقیقه -که سرنوشت یک جام تغییر کرد- سر در دفاع استقلال بیهودهترین جمله ممکنه نوشته شده بود؛ «ورود ممنوع»! ولی انگار هرکس میخواست به آنجا وارد میشد، بدون آنکه دربزند یا اجازه بگیرد! رفت و آمد گاهی آنقدر زیاد میشد، که مدافعان و دروازه بان استقلال، تحملشان را ازدست میدادند!
***
استقلال آنقدر با حاشیه هایش بازی کرد، که به بازی با تراکتور فکر هم نکرد! استقلال از «جام» گرفتن فراری است. این موضوع سالهاست رنگ واقعیت به خود گرفته است. ظاهرا موفقیت استقلال را «آزار» میدهد. آرامش هم همینطور!
این «جلز و ولز» زدن ها، بابت همین ناکامی و شلوغ کاری هاست! استقلال مدتهای مدیدی است درخودش یک میل سرشار به باختن پیدا کرده است! استقلال خسته است. خسته از این و آن سو رفتنهای طولانی. گویی این خستگی، وجودی از تنهایی و نسیان دائمی استقلال است!
لطفا، قسمت آبی فوتبال ایران را دریابید!
شاگردان مجیدی، دربازی با تراکتور، منظرهای سهمناک و در عین حال مضحک برایمان ترسیم کردند! ظاهر و باطن استقلال، شبیه به مدیر و مربی اش بود! بدون ذرهای تردید میگویم؛ استقلال تمام ملزومات پیروزی بر تراکتور را داشت؛ اما راه کارکردش را بلد نبود!
بازی پسران آبی حالت تناوبی داشت. گاهی به سمت پیروزی و بیشتر به سمت شکست سوق پیدا کرد. در هیچ یک از بازیکنان، کادرفنی و صد البته کادر مدیریتی استقلال، اشتیاقی برای بهتر شدن و پیروزی یافت
نشد! تراکتور میدانست که اگر غفلت کند، جام ازدستش لیز خواهد خورد. چشممان به بازی «گرم» نشده بود، که در یک چشم برهم زدن «یخ» آن آب شد. ناگهان همه چیز خیلی زود اتفاق افتاد.
«خانزاده» با چشمانی کاملا باز و بادقت تمام، توپ را همان جایی فرستاد، که باید! این اعتماد به نفس در زدن ضربه را «حسینی» به عنوان سنگربان اول استقلال به او تقدیم کرد! گلهای دوم و سوم تراکتور، ما را با این واقعیت روبرو ساخت که دیواره فولادی دفاع استقلال برای مردان تهاجمی تراکتور، ظاهرا شیشهای بوده اند! با کوچکترین تلنگر «ترک» خورد و با کمی فشار به کلی فرو ریخت.
استقلال در نیمه اول دچار«قولنج تاکتیکی» شد! همین امر سبب گردید، شاگردان مجیدی به اتفاق «تشهدشان» را برای واگذاری این بازی بخوانند! استقلال آنچنان درنیمه اول گل خورد، که هرچه زور زد، نرسید!
حسینی و مدافعین استقلال، برای تراکتور الهامی، یک «موهبت» محسوب میشدند.
حسینی و مدافعین استقلال در همراه شدن توپها با تور دروازه شان، ازهیچ کوششی مضایقه نکردند! باچنین پاشنه آشیلی، چنان هیجانی دربازی تراکتور وجود داشت که باورنکردنی بود. تراکتور هرگاه مشغول تدارک حمله شد -البته درهمان نیمهای که سرنوشت بازی را رقم زد- همانند گرسنگان فوتبال، با ولع خاصی توپ را با تور دروازه «حسینی» آشنا کرد! درنیمه اول همه قوای استقلال به «ته» رسیده بود و پیدا بود که «بیمار» است. استقلال قبل از سوت آغاز بازی، ازهمه داشته هایش «تهی» شده بود. اینها را میگویم که اضطراب خاطری برای هیچ کس باقی نماند!
در ۴۵ دقیقه اول شاگردان مجیدی طول و عرض زمین را قدم میزدند و به حال خود رها کردند! در همین ۴۵ دقیقه -که سرنوشت یک جام تغییر کرد- سر در دفاع استقلال بیهودهترین جمله ممکنه نوشته شده بود؛ «ورود ممنوع»! ولی انگار هرکس میخواست به آنجا وارد میشد، بدون آنکه دربزند یا اجازه بگیرد! رفت و آمد گاهی آنقدر زیاد میشد، که مدافعان و دروازه بان استقلال، تحملشان را ازدست میدادند!
***
استقلال آنقدر با حاشیه هایش بازی کرد، که به بازی با تراکتور فکر هم نکرد! استقلال از «جام» گرفتن فراری است. این موضوع سالهاست رنگ واقعیت به خود گرفته است. ظاهرا موفقیت استقلال را «آزار» میدهد. آرامش هم همینطور!
این «جلز و ولز» زدن ها، بابت همین ناکامی و شلوغ کاری هاست! استقلال مدتهای مدیدی است درخودش یک میل سرشار به باختن پیدا کرده است! استقلال خسته است. خسته از این و آن سو رفتنهای طولانی. گویی این خستگی، وجودی از تنهایی و نسیان دائمی استقلال است!
لطفا، قسمت آبی فوتبال ایران را دریابید!