
* روز قبل از انتخابات و در حالی که اصلا مشخص نبود چه کسی رییس فدراسیون میشود، من رفتم. برایم هیچ فرقی نمیکرد که چه کسی رییس فدراسیون میشود. به اعتقاد من با آمدن رییس جدید همه باید میرفتند تا او دستش برای انتخاب همکارانش باز باشد. حتی اگر تمایل داشت، دوباره همان نفرات را ابقاء کند. ولی باید شرایطی فراهم میشد که او همکارانش را معرفی کند.
* تا روزی که مسئولیت داشتم با تمام توان انجام وظیفه کردم و هرگز کم فروشی یا کوتاهی نکردم. الان هم که هیچ مسئولیتی ندارم بازهم برای موفقیت و سربلندی کشتی دعا میکنم و آرزو دارم همیشه کشتی بتواند در میادین المپیک و جهان افتخارافرینی کند.
* روز قبل از انتخابات به خارج از کشور رفتم و حدوداً ۳ ماه بعد برگشتم و حالا هم مثل همه مردم ایران و دنیا دعا میکنیم تا هرچه زودتر این ویروس کرونا نابود شود تا بلکه زندگی مردم اگر بهتر از قبل نمیشود، حداقل به حالت عادی برگردد.
* بعضی پستها و مسئولیتها به فرد یا شخصی که به آن مسئولیت گمارده میشود بشتگی دارد. مدیریت تیمهای ملی هم از ان مسئولیتهایی است که فکر میکنم اصلا در وزارت ورزش هم تعریف درستی از آن ندارند. اگر مدیر شخص توانمندی باشد به آن منصب ارزش و احترام میدهد. اگر ناتوان و ضعیف باشد، مدیریت تیمهای ملی را سمبلیک و بی تاثیر میشود.
* مدیر توانمند، تمام اختیارات فنی رییس فدراسیون را برعهده میگیرد. اگر شخص قابل و توانمندی باشد، موفق و تاثیرگذار خواهد بود ولی اگر آدم ضعیف و ناتوانی باشد، این مسئولیت را تا حد سمبولیک و فرمالیته، تقلیل داده و پایین میآورد.
* مدیر فنی توانمند با اختبارات رییس فدراسیون میتواند امر و نهی کند. سرمربی و مربیان را انتخاب و معرفی کرده و مجموعه فنی تیمهای ملی را مدیریت کند. اما اگر سرمربی و مربیان را بچنند و بعد بگویند شما مدیر تیمهای ملی هستید، این مسئولیت سمبولیک و بی ارزش میشود. دیگر کسی از او تمکین نمیکند و در چنین شرایطی اصلا این مدیر نباشد خیلی بهتر است.
* حتما نباید فردی به اسم مدیرفنی بالای سرِ تیمهای ملی باشد. بعضی مواقع هست که یک سرمربی توانمند میتواند به خوبی همه امور را اداره کند و هیچ نیازی هم به مدیرفنی نیست ولی بعضی مواقع هم هست که سرمربی و مربیان فقط به امور فنی مشغول میشوند و مدیرفنی با نظارت بر عملکرد انها، سایر امور مربوطه را نیز هدایت و مدیریت میکند.
* اگر یک سرمربی ناتوان باشد، بهترین مربیان و دارای توانمندیهای فنی بالا را نیز کنارش بگذاریم، زحمات همه را به باد میدهد و در بزنگاههای حساس، همه زحمات و تلاشها را ناکام میکند.
* هیج کس در دنیا مخالف مسابقه انتخابی نیست. هیچ جا هم مثل هم انتخابی برگزار نمیکنند و هر کشوری به فراخور حال و هوا و فرهنگ و رفتار بومی و ملی خودش نحوه انتخابی را تعیین و احرا میکند. حالا هم که قرار است چرخه انتخابی در ایران اجرا شود، باید همه جوانب آن بررسی و با کمترین خطا و اشتباه به اچرا گذاشته شود تا حتی الامکان حقی از کسی ضایع نشود.
* البته لازم است به بعضی نکات هم توجه کنیم. مثلا گروهی که الان حامی دو آتشه برگزاری مسابقات انتخابی هستند، خودشان وقتی کشتی میگرفتند، به هزار حیله و بهانه متوسل میشدند تا در انتخابی کشتی نگیرند. متاسفانه ما خودمان وقتی سرمربی هستیم میگوییم باید اختیار داشته باشم که در نحوه انتخاب ملی پوشان اعمال نفوذ کرده و تصمیم گیر اصلی باشم. اما وقتی سرمربی تباشیم میگوییم باید فقط مسابقه انتخابی تکلیف ملی پوشان را تعیین کند. اگر کشتی میگیریم میگوییم، چون من قهرمان هستم باید از شرکت در انتخابی معاف شوم. اما همین که دوران قهرمانی ما به پایان رسید، فریاد میزنیم که باید فقط از راه برگزاری مسابقه انتخابی، ملی پوشان را معرفی کنیم.
* ما به جای این به منافع ملی توجه کنیم به منافع شخصی و فردی خودمان نگاه میکنیم.
* هر زمانی که من در تیمهای ملی حضور داشتم، مسابقه انتخابی هم برگزار کرده ایم. البته شرایطی را نیز درنظر میگرفتیم که منافع تیم ملی تامین شود. مثلا قاسم رضایی در انتخابی دوم شد. او را به لهستان بردیم. انجا خیلی بهتر از مهدی علیاری کشتی گرفت و او را به عنوان ملی پوش انتخاب کردیم. حتی خود علیاری هم تصمیم ما را قبول داشت.
* تا روزی که مسئولیت داشتم با تمام توان انجام وظیفه کردم و هرگز کم فروشی یا کوتاهی نکردم. الان هم که هیچ مسئولیتی ندارم بازهم برای موفقیت و سربلندی کشتی دعا میکنم و آرزو دارم همیشه کشتی بتواند در میادین المپیک و جهان افتخارافرینی کند.
* روز قبل از انتخابات به خارج از کشور رفتم و حدوداً ۳ ماه بعد برگشتم و حالا هم مثل همه مردم ایران و دنیا دعا میکنیم تا هرچه زودتر این ویروس کرونا نابود شود تا بلکه زندگی مردم اگر بهتر از قبل نمیشود، حداقل به حالت عادی برگردد.
* بعضی پستها و مسئولیتها به فرد یا شخصی که به آن مسئولیت گمارده میشود بشتگی دارد. مدیریت تیمهای ملی هم از ان مسئولیتهایی است که فکر میکنم اصلا در وزارت ورزش هم تعریف درستی از آن ندارند. اگر مدیر شخص توانمندی باشد به آن منصب ارزش و احترام میدهد. اگر ناتوان و ضعیف باشد، مدیریت تیمهای ملی را سمبلیک و بی تاثیر میشود.
* مدیر توانمند، تمام اختیارات فنی رییس فدراسیون را برعهده میگیرد. اگر شخص قابل و توانمندی باشد، موفق و تاثیرگذار خواهد بود ولی اگر آدم ضعیف و ناتوانی باشد، این مسئولیت را تا حد سمبولیک و فرمالیته، تقلیل داده و پایین میآورد.
* مدیر فنی توانمند با اختبارات رییس فدراسیون میتواند امر و نهی کند. سرمربی و مربیان را انتخاب و معرفی کرده و مجموعه فنی تیمهای ملی را مدیریت کند. اما اگر سرمربی و مربیان را بچنند و بعد بگویند شما مدیر تیمهای ملی هستید، این مسئولیت سمبولیک و بی ارزش میشود. دیگر کسی از او تمکین نمیکند و در چنین شرایطی اصلا این مدیر نباشد خیلی بهتر است.
* حتما نباید فردی به اسم مدیرفنی بالای سرِ تیمهای ملی باشد. بعضی مواقع هست که یک سرمربی توانمند میتواند به خوبی همه امور را اداره کند و هیچ نیازی هم به مدیرفنی نیست ولی بعضی مواقع هم هست که سرمربی و مربیان فقط به امور فنی مشغول میشوند و مدیرفنی با نظارت بر عملکرد انها، سایر امور مربوطه را نیز هدایت و مدیریت میکند.
* اگر یک سرمربی ناتوان باشد، بهترین مربیان و دارای توانمندیهای فنی بالا را نیز کنارش بگذاریم، زحمات همه را به باد میدهد و در بزنگاههای حساس، همه زحمات و تلاشها را ناکام میکند.
* هیج کس در دنیا مخالف مسابقه انتخابی نیست. هیچ جا هم مثل هم انتخابی برگزار نمیکنند و هر کشوری به فراخور حال و هوا و فرهنگ و رفتار بومی و ملی خودش نحوه انتخابی را تعیین و احرا میکند. حالا هم که قرار است چرخه انتخابی در ایران اجرا شود، باید همه جوانب آن بررسی و با کمترین خطا و اشتباه به اچرا گذاشته شود تا حتی الامکان حقی از کسی ضایع نشود.
* البته لازم است به بعضی نکات هم توجه کنیم. مثلا گروهی که الان حامی دو آتشه برگزاری مسابقات انتخابی هستند، خودشان وقتی کشتی میگرفتند، به هزار حیله و بهانه متوسل میشدند تا در انتخابی کشتی نگیرند. متاسفانه ما خودمان وقتی سرمربی هستیم میگوییم باید اختیار داشته باشم که در نحوه انتخاب ملی پوشان اعمال نفوذ کرده و تصمیم گیر اصلی باشم. اما وقتی سرمربی تباشیم میگوییم باید فقط مسابقه انتخابی تکلیف ملی پوشان را تعیین کند. اگر کشتی میگیریم میگوییم، چون من قهرمان هستم باید از شرکت در انتخابی معاف شوم. اما همین که دوران قهرمانی ما به پایان رسید، فریاد میزنیم که باید فقط از راه برگزاری مسابقه انتخابی، ملی پوشان را معرفی کنیم.
* ما به جای این به منافع ملی توجه کنیم به منافع شخصی و فردی خودمان نگاه میکنیم.
* هر زمانی که من در تیمهای ملی حضور داشتم، مسابقه انتخابی هم برگزار کرده ایم. البته شرایطی را نیز درنظر میگرفتیم که منافع تیم ملی تامین شود. مثلا قاسم رضایی در انتخابی دوم شد. او را به لهستان بردیم. انجا خیلی بهتر از مهدی علیاری کشتی گرفت و او را به عنوان ملی پوش انتخاب کردیم. حتی خود علیاری هم تصمیم ما را قبول داشت.