خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ باید باور کنیم به اینکه مخاطب ما، درست گفته است و ما با کسانى در حال گفتگو و برقرارى دیالوگیم که راستگویند و دروغ در کارشان نیست! بعد از باور آوردن، باید احترام بگذاریم! باز هم به مخاطب خود و باز هم به کسانى که روى سخنشان با ماست و روى سخن ما نیز با آنهاست! قصد زرنگى نداریم! که جان خود را گرفتار ویروس جانکاه و کشنده کرونا کردن، زرنگى نام ندارد! هالوگرى و اقدام به خودکشى، چرا؟
باید بپذیریم که استقلال دچار بلاى وحشتناک کروناویروس شده است! و احترام بگذاریم به خواسته درست و ضرورى این تیم که ١١ بازیکنش، دچار بیمارى بالقوه مهلکى شدهاند! ١١ بازیکن استقلال با کرونا در حال یقه به یقه شدن هستند! کمک کنیم و این کمک را وظیفه خود بدانیم که در مبارزه با این بلیه رقاص و بدرقص، معتمدانه یاورشان هستیم! بدون رقابت، در عالم رفاقت و برادرى!
تأکید بیمارستان مسیح دانشورى، تأکید مؤکدى است بر راستگفتارى استقلال که از پاى پرواز به شهر جم، به ناچار سوار هواپیما نشد! ممکن نبود! امکان نداشت!
تا به حال هرچه گفتیم درست، ولى باید فهمید که چگونه بیمارى کووید ١٩ به جان استقلال چنگ انداخت؟ بعد از تن دادن به دو مسابقه، آنهم در کمال صحت و سلامت، این هجوم کرونایى از کجا ناشى شد؟ مگر مراقبتهاى ویژه نداریم؟ مگر پروتکلهاى پزشکى لازمالاجرا نیستند؟ پس چرا کوتاهى در گندزدایى و کوتاهى در رعایت اصول اولیه و بسیار ساده بهداشتى؟
مخلص کلام
استقلال، خودش راه باید تا بپاید ثروت انسانى اش را، نه با شقالقمر بلکه با رعایت ساده کارهاى خیلى ساده! مثل ماندن در خانه و شستوشوى چندباره دستها با صابون!
حیف از یک نانوایى
تمرین مو به مو از روى پروتکلهاى تصویب شده! استراحت در خانه، پرهیز از خیابانگردى و حضور در مجامع، پیش از تمرین و پس از تمرین! سادهترین راه مقابله! بىفکرى نکنید! لجبازى هم نکنید! شما تافته جدابافته نیستید! رویینتن نیستید! براى جان خود و عزیزانتان احترام و قیمت بالایى قائل باشید! خودتان را، عمرتان را، جوانى تان را، به هیچ و پوچ نفروشید! ساده زندگى کنید و از تجملات بپرهیزید! به استقبال بلا نروید! ملاحظه کنید که فوتبال خود را به چه دستان ناتوانى سپردهایم! خوب ببینید، یک لیوان آبخورى را به دست این بتهمردهها باید داد؟ عرضه اش را دارند؟ صدبار نخواهندش شکست؟
به این بىهنرانى که فوتبال ایران را دچار رقص شترى فیفا کردهاند، نباید اعتماد کرد! حیف از یک لیوان هنر، استعدادتان را بپایید! مواظب و مراقب همه مواهب خداداده باشید! خودتان را بپایید که فدراسیون فوتبال، کارى نمیتواند بکند! نه آنکه نخواهد، نه! عرضه اش همین است! جربزه اش بیشتر نیست!
کَس نخارد پشت من...
حتى خاریدن پشتتان را هم از این جماعت نخواهید! نه اینکه آدمهاى بدى باشند، نه! خیلى هم خوبند، اما کو عرضه؟ کو توان اجرایى؟ به اندازه اداره یک نانوایى؟
پرسپولیس، گام به گام قهرمانتر
و پرسپولیس، فارغ از این غوغاگرىهاى وارونه، کار خودش را میکند! واقعبینانه تیمش را میچیند! بدون خیالپردازى، وظایف تاکتیکى هر نفر را معلوم میکند و براى پیروز شدن، سر خود را به در و دیوار میزند! در یک کلام پرسپولیس، صاحب دارد! صاحب تیم، صاحب بازى! صاحبى که میداند چگونه باید خواستههایش را تعقیب کند! تیمی که فریب موقعیتهاى قبلى خود را نمیخورد! شاهین بوشهر، یک بار در سال ٥- صفر میبازد، بنابرای نقدر تکگل مهدى ترابى را میداند و پاس بادآورده شماره ٥ بوشهرىها را در کمال احترامات به گل بدل میکند!
پرسپولیس، بازى به بازى قهرمانى را بیشتر محاصره میکند و برخلاف تراکتور، یک روز بالاى بالا و یک روز پایین پایین نیست! تراکتور، نفت آبادان را از بالا برد و شاهین را از پایین. حرف از تراکتور شد، ساکت الهامی، اما یک حرف جالب زد:
... روز بازى با نساجى، بهتر بازى کرده بودیم! تراکتور حرفش را هم نباید بزند! مقابل آبادانىها، جوانترهایی مثل شکارى و آزادى و مهرى و تیکدرى و تیمورى و بقیه، جور همه را کشیدند!
بازندگان به تقصیر در لابیرنت فوتبال
باخت ذوبآهن، یک فاجعه نیست که ذوبآهن خیلى میبازد! میلیاردى هزینه کردن و مغلوب شدن، این است فقر مدیریتى تیمی که روزى با بهترین مدیریت اداره میشد! ذوبآهن وقتى کارش به تراژدى کشید که دوباره و ده باره، لوکا بوناچیچ را با عقبماندگىهاى فکرى و سلیقگى اش آورد! ذوبآهن وقنى دانست کارش تمام است که از پیکان یک گل و سپس دو گل، آنگاه سه گل و سرانجام چهار گل خورد! کسانى که به لوکا دل میبندند، دلبستگى را از یاد میبرند! ذوبآهن دلیل متقنى دارد براى گریز مردم از این تیم و براى تنها بودن و تنها ماندن!
فدراسیون هم دلیل عقلانى- به اندازه عقلى که دارد- دارد براى نتوانستنهاى پى در پىاش! مثلاً این:
... یک نفر میگوید استقلال کرونازده، باید ولو با جوانهایش بازى کند، به این سخن میخندند و بازى استقلال و پارس جنوبى را لغو میکنند! سهیل مهدى، در این دایره کمدانستگى، از بقیه دانستهتر است! فولاد اهواز با صداى رسا و با گردنى کلفت میگوید، بازى با نساجى قابل اجرا نیست، حرف، حرف فولاد میشود! کلاه فدراسیون پشمی ندارد! حرفش بردى ندارد! خاصاندیشى، آدمی خاص میخواهد، نه هرکه کلاه کج گذاشت و نه هر کس قلندرى داند! حتى اداى مدیران را هم درآوردن، مدیریت لازم دارد!