یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۸
۰ |
۰

آنفیلد در سال ۱۹۹۰؛ مولبی از روزی می‌گوید که پایان یک دوران طلایی بود، بدون آنکه بدانند! / اگر می‌دانستیم انتظار اینقدر طولانی می‌شود، بیشتر جشن می‌گرفتیم!

آنفیلد در سال ۱۹۹۰؛ مولبی از روزی می‌گوید که پایان یک دوران طلایی بود، بدون آنکه بدانند! / اگر می‌دانستیم انتظار اینقدر طولانی می‌شود، بیشتر جشن می‌گرفتیم!
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

از طعم پیروزیِ عادی در سال ۱۹۹۰ تا انتظار سی‌ساله: یان مولبی، اسطوره لیورپول، خاطرات شخصی خود را از آخرین قهرمانی لیگ پیش از عصر لیگ برتر روایت می‌کند؛ قهرمانی که معنای آن با گذر زمان و انتظار طولانی، بسیار فراتر از آنچه در لحظه تصور می‌شد، رفت.

خبرورزشی | یان مولبی، هافبک دانمارکی که طی دوازده سال حضور در آنفیلد به یکی از محبوب‌ترین بازیکنان لیورپول تبدیل شد و افتخارات متعددی از جمله سه قهرمانی لیگ را با این تیم کسب کرد، در این یادداشت شخصی نگاهی به فصل ۸۹-۹۰ و روزی می‌اندازد که سرخ‌ها برای آخرین بار تا پیش از سال ۲۰۲۰، فاتح لیگ شدند. مولبی که خود در آن مسابقه حضور داشت، جزئیات آن فصل پر فراز و نشیب، چالش‌ها، ستارگان تیم و حس و حال قهرمانی در آن دوران را شرح می‌دهد و با حسرتی شیرین، از اهمیتی می‌گوید که آن قهرمانی تنها پس از یک انتظار طولانی ۳۰ ساله برای همه روشن شد. این روایت، نه تنها بازگشتی به گذشته‌ی طلایی لیورپول است، بلکه تلنگری است بر قدر دانستن لحظه‌ها و دستاوردها، حتی زمانی که به نظر می‌رسد تکرار خواهند شد.

یان مولبی، اسطوره‌ی باشگاه لیورپول، طی دوران درخشان دوازده‌ساله‌اش سه عنوان قهرمانی لیگ و دو جام حذفی را به دست آورد. پاس‌های دقیق، پنالتی‌های بی‌نقص و گل‌های تماشایی، او را به یکی از محبوب‌ترین بازیکنان در تیمی پر از ستارگان تبدیل کرد.

او در ۲۸ آوریل ۱۹۹۰ در میدان حضور داشت – آخرین باری که سرخ‌ها در حضور هواداران آنفیلد قهرمان شدند. مولبی، که امروز ۶۱ ساله و کارشناس برجسته در زادگاهش دانمارک است، شرحی شخصی از روزی که در ابتدا همچون هر روز دیگری به نظر می‌رسید اما سرانجام تفاوتی بزرگ داشت، برای Mail Sport روایت کرده است:

او می‌نویسد:

فصل خاصی بود.

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، باورکردنی نیست که مردم انتظار داشتند ما حتماً قهرمان شویم. ما همیشه مهارت خاصی در بازگشت به اوج داشتیم. وقتی اورتون در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ قهرمان شد، ما بلافاصله جام را بازپس گرفتیم و همه تصور می‌کردند همین کار را در برابر آرسنال قهرمان ۱۹۸۹ نیز تکرار خواهیم کرد.

با این حال، شروعی پرنوسان داشتیم. سپتامبر، آنفیلد شاهد پیروزی نمادین ۹-۰ برابر کریستال پالاس بود، اما در عین حال امتیازات مهمی را از دست دادیم.

بدترین لحظه‌ی فصل، بازگشت به هیلزبورو در اواخر نوامبر برای رویارویی با شفیلد ونزدی بود.

امروز که به آن فکر می‌کنم، عجیب است که آن زمان کسی غیرعادی نمی‌دید که باید در همان ورزشگاهی بازی کنیم که تنها هفت ماه پیش فاجعه‌ای بزرگ در آن رخ داده بود. هوا سرد و دلگیر بود و همه‌ی ما خاطراتی را به یاد می‌آوردیم که نمی‌خواستیم به خاطر بیاوریم. تنها باری بود که پیش از شروع بازی احساس کردم خواهیم باخت؛ و ۲-۰ هم شکست خوردیم.

با وجود صدرنشینی، می‌دانستیم باید خودمان را جمع و جور کنیم؛ و این کار را هم کردیم.

خودم بهترین فصل را نداشتم، اما فصل ۸۹-۹۰ را به خاطر سپرده‌ام چون تنها گل سرزنی دوران حرفه‌ایم همان زمان به ثمر رسید، زمانی که در روز باکسینگ دی، شفیلد ونزدی را در آنفیلد ۲-۱ شکست دادیم.

ستاره‌ی اصلی ما جان بارنز بود؛ به نظر می‌رسید غیرقابل مهار است. کافی بود توپ را به او برسانیم و او خودش بقیه‌ی کار را انجام می‌داد.

او در همه‌ی بازی‌های بزرگ گل می‌زد و در نهایت با کمک نمایش‌های درخشان رونی روزنتال، که در هشت بازی هفت گل زد، از رقبا فاصله گرفتیم.

آستون ویلا هرگز تهدیدی واقعی نبود و ما با برد ۲-۱ مقابل کیوپی‌آر – با پنالتی جان بارنز – قهرمانی را قطعی کردیم.

شنیده‌ام که گفته‌اند جشن‌های ما کم‌رنگ یا سرد بود، اما این حرف‌ها تحریف واقعیت‌اند.

بله، ما به پیروزی عادت کرده بودیم، اما نشستن در رختکن با نوشیدنی در دست و خیره شدن به مدالی که با تلاش خود به دست آورده‌ای، بزرگ‌ترین رضایت در ورزش است.

تمام این ماجرا درباره‌ی همان مدال‌هاست.

وقتی امروز این تیم مدال‌هایشان را دریافت کنند، همان احساسی را خواهند داشت که ما داشتیم: «می‌دانی چه؟ کارمان را خوب انجام دادیم.»

به یاد دارم آلن هانسن (با هشتمین قهرمانی)، رونی ویلان (ششمین قهرمانی) و ایان راش (پنجمین قهرمانی) با لبخندی می‌درخشیدند که انگار نخستین بارشان بود.

برخی می‌پرسند چرا بیشتر جشن نگرفتیم.

آیا باید پس از شکست کیوپی‌آر بیشتر در زمین می‌ماندیم؟ یا وقتی که در شب پیروزی ۱-۰ برابر دربی، جام را دریافت کردیم؟

شاید باید این کار را می‌کردیم. اگر می‌توانستیم آینده را ببینیم، قطعاً طور دیگری رفتار می‌کردیم.

اما ما همان کاری را کردیم که در آن لحظه طبیعی به نظر می‌رسید. برخی از ما برای شام به هتل موآت هاوس کنار اسکله رفتیم و برخی دیگر مستقیماً به خانه برگشتند.

همه‌چیز بسیار آرام بود، اما هیچ‌گاه دستاورد خود را دست‌کم نگرفتیم.

همان زمان بود که آرام‌آرام، پایان دوران طلایی آغاز شد.

خوش‌شانس بودم که به خاطر شغلم، سال ۲۰۲۰ هنگام اهدای جام به لیورپول در ورزشگاه حضور داشتم؛ اما تجربه‌ی کووید بسیار عجیب بود.

بعدازظهر امروز، درباره‌ی احساسات خالص و تمام آن چیزی است که با یک دستاورد خارق‌العاده ورزشی همراه می‌شود.

این لحظه‌ای عظیم است و من برای ویرجیل فن‌دایک بسیار خوشحالم.

او تجسم واقعی لیورپول است؛ در اروپا بازیکنی به این میزان مهم نمی‌بینم.

او می‌توانست عضوی از تیم ما باشد. او یک برنده است و ارزش این مدال را به خوبی خواهد دانست.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی