به گزارش خبرورزشی و به نقل از سایت «onet» لهستان، به محض اینکه «پیوتر روتکوفسکی» بازی قلیزاده را در رقابتهای اروپایی دید، تصمیم گرفت که باید روزی او را به لخ پوزنان بیاورد. علی قلیزاده هزینه زیادی برای باشگاه لخ پوزنان داشت و در ابتدا ناامیدکننده ظاهر شد.
قلیزاده در این رابطه گفت: مردم فکر میکردند وقتی به لهستان بیایم، بلافاصله همه رقبا را نابود میکنم.
قلیزاده توضیح میدهد چرا نیاز به زمان داشت تا جادوی فوتبالیاش را در زمینهای لیگ لهستان نشان دهد. او در این مصاحبه طولانی به جایی بازمیگردد که همهچیز از آنجا آغاز شد.
خیابانها و سالنهای تهران
قلی زاده ادامه داد: مسیر فوتبالم از خیابان شروع شد. آنجا بازی کردن را یاد گرفتم. ساعتهای زیادی را در خیابانها میگذراندیم، گذر زمان را احساس نمیکردیم. ساعت نمیشمردیم، گلها را میشمردیم. وقتی هوا تاریک میشد، به خانه برمیگشتیم. اینطوری همهچیز شروع شد. وقتی به مدرسه رفتم، از فوتبال خیابانی به فوتسال رو آوردم.
او افزود: فوتبال زندگی من است. ما با توپ به دنیا میآییم. ایرانیها، و مخصوصاً خانواده ما، عاشق فوتبالاند. وقتی بچه بودم، توپ از من جدا نمیشد. حتی با آن میخوابیدم.
وینگر تیم ملی ایران تصریح کرد: همه مردم ایران عاشق فوتبالاند و این عشق در خونشان است. در آخرین بازی لیگ بین تراکتور و استقلال، ۱۲۰ هزار نفر در ورزشگاه بودند و خیلیهای دیگر از تپه پشت ورزشگاه بازی را نگاه میکردند، چون بلیت تمام شده بود. بله، ما دیوانه فوتبالیم. همه در ایران از خیابان و فوتسال شروع میکنند.
او توضیح داد: مربی من در آن زمان محمد گلزاده، ملیپوش فوتسال ایران بود. مدرسه فوقالعادهای بود. دریبل زیاد، بازی سریع در فضای کم، کنترل توپ، تصمیمگیری سریع در شرایط دو به یک. ما در ایران عاشق فوتسال هستیم. بهترین تیم آسیا و پنجمین تیم جهان هستیم. یکی از بهترین بازیکنان جهان را داریم، حسین طیبی، که دوست صمیمی من است.
علی دایی مرا رو به جلو هُل داد
قلی زاده یادآور شد: اما در مقطعی برادرم به من گفت: «باشه، اصول اولیه را یاد گرفتی، حالا باید بری سراغ فوتبال». به باشگاه سایپا رفتم، دو ماه تست دادم و در نهایت پذیرفته شدم. در ابتدا دفاع چپ بودم، اما بعد مربیام مرا به وینگر تبدیل کرد و دیگر همانجا ماندم. در سایپا همه ردهها را طی کردم و به تیم اول رسیدم. در ۲۲ سالگی کاپیتان شدم. در فصل آخرم، مربیام علی دایی بود؛ انسان فوقالعاده و مربی بینظیری که مرا واقعاً به جلو هل داد. او واقعاً به بازیکنان جوان میدان میداد.
او افزود: در ایران فوتبال خوبی داریم، اما من رؤیای بازی در سطح بالاتر، یعنی اروپا را داشتم. فصلی عالی داشتم؛ ۸ گل و ۷ پاس گل، و جایزه بهترین بازیکن جوان لیگ را گرفتم. قبلاً هم پیشنهاد خارجی داشتم. در ۱۷ سالگی باشگاه نایمخن هلند خواهانم بود، اما باشگاهم اجازه جدایی نداد. منتظر پیشنهاد بهتر بودند. بالاخره آن پیشنهاد زمانی رسید که بازیکنی پخته شده بودم. باشگاه شارلروا بلژیک آن زمان مالک ایرانی داشت و چند بازیکن ایرانی دیگر هم آنجا بودند. کاوه رضایی، که قبلاً در سایپا بود، آن زمان ستاره آن تیم بود و او مرا پیشنهاد داد. دوران خیلی خوبی بود. فکر میکردم از آنجا به سطح بالاتری خواهم رفت. بعد از دو فصل در شارلروا منتظر انتقال بودم، ولی به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد [او پیشنهادهایی از نانت و بشیکتاش هم داشت]. در فوتبال باید شانس هم داشته باشی.
خانواده فوتبالی دارم
در خانواده ما بهتر از هرکسی معنی فوتبال را میدانیم. برادر بزرگترم از من بهتر بود. واقعاً شانس تبدیل شدن به یک بازیکن بزرگ را داشت. همه خانواده فکر میکردند او ستاره آینده است. واقعاً فوقالعاده بود؛ سریع، تکنیکی، توانایی با هر دو پا. ولی یک مصدومیت بد رؤیایش را نابود کرد.
پدرم از هر دوی ما بهتر بود، اما او هم مجبور شد زود خداحافظی کند. بازیهایش را ندیدهام، اما پدربزرگ و مادربزرگم گاهی میگویند: «علی، تو خوب بازی میکنی، ولی پدرت بهتر بود». ولی من خوششانس بودم.
یک چیز مشترک بین ما هست: پدرم چپپا بود، برادرم چپپا بود و من هم چپپا هستم. حتی پسرم کوروش هم چپپا است. فقط ۲۱ ماهه است ولی همین حالا توپ را شوت میکند. در خانه ما فوتبال تنها انتخاب است. همسرم هم بازیکن تیم ملی ایران است.
انتقال به لخ پوزنان
او در رابطه با حضورش در تیم فوتبال لخ پوزنان گفت: مردم میگفتند قلیزاده خارج از دسترس است. اما لخ پول روی میز گذاشت. مصدومیت بدترین چیز برای یک فوتبالیست است. ولی من از تجربهام میگویم همیشه هم اینطور نیست. یکبار مصدوم شدم و به بیمارستان رفتم. همان موقع یک دختر زیبا هم در همان بخش بستری شده بود. شروع کردیم به صحبت و آنقدر خوب حرف زدیم که حالا زن و شوهر خوشبختی هستیم!
در لهستان احساس راحتی دارم
قلی زاده در رابطه با زندگی در لهستان تصریح کرد: در لهستان همهچیز را دوست دارم. کشور فوقالعادهای است. قبلاً لخ را میشناختم چون در اروپا مقابلشان بازی کرده بودم. من همیشه درباره تیمهایی که با آنها بازی داریم تحقیق میکنم. درباره کشورشان هم مطالعه میکنم. لهستان کشوری ناشناخته نیست. روبرت لواندوفسکی و ووچخ شزنی باعث شدهاند همه در دنیا چیزی از لهستان بدانند. ما در ایران داستان مهاجران لهستانی را هم میدانیم که در جنگ جهانی دوم به ایران آمدند. پس برای من سفر به پوزنان سفر به ناشناختهها نبود. میدانستم کشور مدرن و زیبایی است و لخ باشگاهی بزرگ با جاهطلبی است. وقتی مدیر برنامههایم تماس گرفت و گفت چنین پیشنهادی هست، گفتم باید امتحان کنم. اینجا کیفیت خیلی بالاست، بازیکنان خوبی دارد. حالا میتوانم بگویم که خوشحالم. رختکن برای من مثل خانه دوم و خانواده دوم است. لهستان خیلی خوب از ما استقبال کرد، مردم مثبتاند، واقعاً کشور زیبایی دارید. صادقانه بگویم، حتی بیشتر از بلژیک اینجا را دوست دارم.
او توضیح داد: شروع برایم سخت بود، چون انتظارات بالا بود ولی من نمیتوانستم آنطور که باید بازی کنم، چون تازه از مصدومیتی برگشته بودم که در مارس ۲۰۲۳ مقابل روسیه رخ داد. گاهی مردم منطقی به بازیکن نگاه نمیکنند. فکر میکردند وقتی بیایم لهستان، بلافاصله همه را نابود میکنم. ولی کمتر کسی میدانست که ماهها در تخت یا با عصا راه میرفتم. آن زمان در ترکیه قرضی بازی میکردم.
وینگر ایرانی لخ پوزنان خاطر نشان کرد: الان خیلی فوتبال نگاه نمیکنم، فقط بازیهای تیم ملی ایران را میبینم. آخرین بازیای که از تلویزیون دیدم، فینال جام جهانی بود، آرژانتین و فرانسه، چون مسی بازی میکرد. میتوانم بگویم فوتبال نمیدیدم، فقط مسی را میدیدم. همه بازیهایش را تماشا میکردم، چه ساعت ۸ شب بود، چه ۲ نیمهشب. منتظر آن بازیها بودم، با آنها زندگی میکردم. عاشق تماشای او هستم، با چه راحتیای حرکت میکند. از وقتی رفت پاریسنژرمن، دیگر فوتبال را دنبال نمیکنم.
آرزوی حضور در لالیگا را دارم
او در پایان گفت: همیشه میخواستم در لالیگا بازی کنم و هنوز هم رؤیایش را دارم.
تیم فوتبال پرسپولیس و شخص رضا درویش مدیرعامل این باشگاه بارها اقدام به جذب این بازیکن کردهاند که با مخالفت باشگاه لخ پوزنان همراه بوده و بعید است که در فصل آینده قلی زاده را در پیراهن پرسپولیس ببینیم چون او یک فصل دیگر با لخ پوزنان قرارداد دارد و ممکن است حتی راهی لالیگا اسپانیا شود.
بیشتر بخوانید: یاران قلیزاده به کورس قهرمانی برگشتند