به نظر میرسد مشکل استقلال بیش از آن که فنی باشد، روحی روانی است و همین موضوع کار مربی آفریقایی را سخت تر کرده است. اما چه شد که استقلال به چنین روزی افتاد؟
از همان ابتدای فصل مشخص بود که کادر فنی و مدیریتی استقلال آب شان به یک جوی نمیرود و با اولین باخت، دمل چرکین استقلال سر باز کرد و اختلافات عیان شد.
آغاز مذاکره با دیگر گزینهها در واقع تیر خلاص جواد نکونام بود و او در نظر بازیکنان، دیگر سر مربی استقلال نبود و شکل گلهای خورده تیم در آن مدت دلیل این ادعا است.
انتخاب مربی موقت کم تجربه و طولانی شدن مراحل انتخاب سرمربی بزرگترین ضربه را به استقلال زد و آبی پوشان در همین دوره انتقالی، امید رسیدن به بالای جدول را دست دادند .
با رجوع به گذشته در مییابیم مربیان موقتی بودند که با عبور دادن تیمشان از بحران، خود را به عنوان مربی دائم به همه ثابت کرده اند. از مربیان داخلی میتوان امیر قلعه نویی را نام برد که در دو برهه زمانی توانست با کسب جام حذفی پایان خوشی را برای آبی پوشان رقم بزند.
سال ۱۳۸۱ امیر تیمی را تحویل گرفت که در باتلاق آزادی نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا را باخته و با شکست در هفته پایانی لیگ برتر جام را به رقیب دیرینه واگذار کرده بود.
در فصل ۸۶-۸۷ هم تیمی که با مرحوم حجازی و فیروز کریمینتوانسته بود از بحران خارج شود، با مربیگری قلعه نویی جام حذفی را بدست آورد.
از میان مربیان موقت خارجی میتوانیم روبرتو دی ماتئو را مثال بزنیم. مربی ایتالیایی که در فصل ۲۰۱۱ـ ۲۰۱۲ دستیار ویلاس بوآس بود و با برکناری مربی پرتغالی به عنوان مربی موقت توانست اولین قهرمانی چلسی در لیگ قهرمانان اروپا را برای آبی پوشان لندنی به ارمغان بیاورد.
با یاد آوری دو نمونه موفق ایرانی و خارجی در مییابیم که انتخاب مربی موقت کاردان، میتوانست استقلال را به سلامت از این مرحله عبور دهد اما سهراب بختیاری زاده با ناکامیدر این مرحله هم خودش را سوزاند و هم کلاف بحران استقلال را پیچیده تر کرد.
بازیکنان استقلال که مدتها یک مربی مقتدر را بالای سر خود ندیده اند به همان روال قبلی عادت و نمیتوانند با یک مربی سخت گیر کار کنند.
عبدالقادر پوزیده| باشگاه خبرنگاران آزاد