گفتگوی ویژه خبرورزشی با عالیجناب حشمت مهاجرانی به قسمت دوم یعنی قسمت پایانی رسیده است. در این بخش از برنامه، از همکاران، شاگردان و دوستان حشمت مهاجرانی و همینطور بازیکنان بزرگ تیم ملی اسم آوردیم تا سرمربی افسانه ای تاریخ فوتبال ایران اولین جملاتی که بعد از شنیدن این نام ها به ذهنش می آید را بگوید و درباره شان صحبت کند.
این گفتگو را ببینید و بخوانید:
بعد از جام جهانی ۱۹۷۸ گفته شد قرار است سرمربی پرسپولیس شوید، واقعا قصد داشتید در اوج و جوانی از مربیگری در تیم ملی کناره گیری کنید؟
باور کن آن زمان از تیم ملی خیلی خسته شده بودم. با خدابیامرز علی عبده در لندن ملاقاتی داشتم. توافق کردیم به پرسپولیس بروم. اما برگشتیم شرایط فرق کرد و دوران انقلاب پیش آمد. اگر اتفاقی پیش نمیآمد شاید سرمربی پرسپولیس میشدم.
البته این را هم بگویم، برادرخانمم در استقلال، تاج آن دوران بود. پیشنهاد سرمربی گری استقلال را به من داده بود. البته نخواستم بحث فامیل بازی پیش بیاید و به تاج نرفتم.
این قول را به آقای عبده داده بودم، متاسفانه نتوانستم سرمربی پرسپولیس شوم. خیلی هم دوست داشتم با آقای عبده همکاری کنم، نشد.
بعدش هم که به امارات آمدم. یک تیمی گرفتم که وسایل تمرین به آن صورت نداشت. حتی گاهی اوقات در سالن بسکتبال تیم را تمرین می دادم. من این تیم را به فینال آوردم، با تیم الاهلی که آقایان حسن نظری و حسن روشن آنجا بازی می کردند.
دان ریوی آن زمان سرمربی تیم ملی امارات بود. قبل از امارات سرمربی تیم ملی انگلیس بود. قرارداد او را لغو کردند با اینکه پول زیادی داده بودند و من سرمربی تیم ملی امارات شدم. شاید برای شما و دیگر دوستان جالب باشد. ۴ ماه مانده به مسابقات کاس خلیج فارس، رفتم تیم آقای جلال طالبی را نگاه کردم، ۵ بازیکن از تیم دسته دو که هیچکس نمی شناخت آوردم و هر ۵ بازیکن را فیکس تیم ملی امارات کردم. یعنی ۵ بازیکن فیکس تیم ملی امارات که یکی از آنها کاپیتان بود را کنار گذاشتم و ۵ بازیکن جدید آوردم.
ریسک بزرگی بود ولی باور داشتم ۵ بازیکن جدید از آن فیکس ها بهتر هستند. این باور خیلی به من کمک کرد. در صورتی که نیاز مبرمی به پول قراردادم داشتم، این ریسک را کردم. هیچ موقع هم سواستفاده نکردم. چیزی که به مغزم رسید عمل کردم. چیزی که فکر کردم کمکم می کند انجام دادم و تحت تاثیر هیچ چیزی قرار نگرفتم.
حشمت خان می خواهم شما را به گذشته و چند اسم ببرم. هرکدام از این اسم ها را نام بردم، اولین چیزی که به ذهنتان می گوید را بگویید.
اولین اسم، پرویز قلیچ خانی.
پرویز بازیکن خوبی بود. این را هم دوست داران فوتبال می دانند. غیر از دروازه بانی در هر پستی بازی می کرد. بازیکن مثمرثمری بود. هر تیمی به قلیچ خانی نیاز داشت، چه ملی چه باشگاهی. من برای تورنومنت پاری سن ژرمن دعوتش کردم. در اخبار شنیده بودم در تیم سن خوزه ارثکوئکز خیلی خوب بازی می کند. من هم گفتم بیاید و یک تست بدهد. از نزدیک ببینمش چون بازیکنی که نبینم را نمی توانم به جام جهانی ببرم. ایشان هم به علت گرفتاری های شخصی نیامد. طبیعتا هم جام جهانی بود.
علی پروین یک جمله درخصوص پرویز قلیچ خانی دارد و می گوید بهترین بازیکن ایران است. موافق هستید با این جمله؟
من به نظر علی پروین احترام می گذارم. ما بازیکنان خوب در تیم ملی زیاد داشته ایم. مثلا آقای ابراهیم قاسمپور، حسن نظری، آندرانیک اسکندریان، محمد صادقی، نصرالله عبدالهی، اینها بازیکنان مثمر ثمر و خوبی بودند. یا خود خدابیامرز دانایی فرد، فرکی، غفور جهانی، همه بازیکنان اثرگذاری بوده اند. به تمام آنها احترام می گذارم، مثل بچه ام دوستشان دارم و با آنها در تماس هستم.
دومین اسم، علی پروین.
علی پروین رهبر و لیدر خوبی در زمین بود. وقتی علی پروین صاحب توپ بود، تیمش را خوب هدایت می کرد. کاپیتان خوبی در زمین بود. علی یک حرکت داشت با خودش یک دو می کرد، راست و چپ می کرد و توپ را به جلو می آورد. این حرکتش خیلی جالب بود. هر زمان در تیم ملی بازی کرده، اثرگذار بوده. برای من هم خیلی زحمت کشید و کار کرد. از او ممنون هستم.
زنده یاد ناصر حجازی.
خدابیامرز ناصر حجازی بدون اغراق یکی از بهترین دروازه بان های تاریخ ماست. در اردو هم که بودیم حجازی کمتر پایین می آمد. در اتاق در را می بست و مطالعه می کرد. آن زمان بیشتر زبان می خواند. تیمش را خوب هدایت می کرد. ناصر تکنیک عالی داشت. برزمهری و رشیدی هم بودند. مثلا رشیدی در ۱۸ متر بدون اغراق سلطان بود. وقتی از دروازه بیرون می آمد روی هر توپی اثر می گذاشت اما تکنیک حجازی، خصوصا تکنیک پنجه اش خیلی خوب بود.
اصغر شرفی.
او بازیکن تیم ملی من نبوده، بازیکن همدوره و همبازی من در پاس بوده. یکی از دلایلی که من اصغر را آوردم همین رابطه دوستانه مان بود. پنج شش نفر در پاس بودیم که یکدیگر را بیشتر می دیدیم. رنجبر بود، حسن حبیبی، ناصر نوآموز، آقای شرفی و یاوری بودند. بیشتر اوقات با هم بودیم و به خصوصیات اخلاقی یکدیگر آشنا بودیم. اصغر می دانست من چطور فکر و رفتار می کنم. من هم ترجیح دادم از همبازی های خودم استفاده کنم که به خصوصیات هم آشنایی کامل داریم.
حسن روشن.
هم رایکوف دوستش داشت، هم اوفارل. وقتی به زمین می آمد اوفارل می گفت "Go On My son" برو جلو پسرم. این اندازه دوستش داشت. متاسفانه من نتوانستم از حسن سالم استفاده کنم. حسن هر مدافعی را رد می کرد. متاسفانه جام جهانی هم مصدوم شد و نشد از او استفاده کنم. حتی در جام ملت های آسیا هم مصدوم بود. آنجا هم نشد او را کامل داشته باشم اما حسن از استثنائات فورواردی فوتبال ما است.
نصرالله عبدالهی.
دو دفاع داشتیم، گازرانی و نصرالله. گازرانی توپ های بلند و هدها را خیلی خوب می زد. عبدالهی هم فاکتورهای لازم را برای آن پست داشت. هم سرعت قدم داشت، هم سرعت عمل و هم قدرت تصمیم گیری. این برای هر بازیکنی مهم است. مثلا پروین و روشن هنر استفاده از توپ را داشتند. فاکتورهای بازیکنان متفاوت است.
احمدرضا عابدزاده.
من بازی های احمدرضا را دیده ام. فوتبالیست بسیار بزرگی است. هر اسمی که می گویید برای تیم ملی ما اثرگذار بوده است. شما نمی توانی منکر احمدرضا عابدزاده و کارهایش در تیم ملی شوی. بازی هایی کرده که در تاریخ ثبت شده و مانده. به همین دلیل هم هست که شما این سوال را از من میپرسی. این ها در تاریخ ماندگارند. بسیار دروازه بان خوبی بود.
همراه همیشگی شما، حمید استیلی.
جدای از فوتبال، من استیلی را دوست دارم. به عنوان یک دوست، به عنوان یک رفیق، به عنوان یک آدم صادق و درست. من از حمید هیچ زمانی کلمه ای نشنیدم که بعدا فکر کنم چطور شد و چه گفت؟ خیلی صادقانه و دوستانه با من بوده است. همسرش، بچه هایش، همه مثل یک فامیل هستیم. هر زمان هم دبی می آید زیارتش می کنم و در خدمتش هستم. می بینید الان که اینجا هستم، حمید هم اینجاست.
همایون بهزادی.
بهزادی و شیرزادگان، سرطلایی و پاطلایی آن زمان فوتبال ایران بودند. هر بازیکنی که اسمش را می گویید به نوبه خود اثرگذار بوده است. یکی از خصوصیاتی که همایون داشت، مکثش هنگام هد زدن بود. من بپرم فوری پایین می آیم ولی همایون در هوا مکث داشت و در توپ های هوایی خیلی موفق بود. هم در تیم ملی و هم در تیم شاهین. همایون و شیرزادگان هیچ زمانی فراموش نمی شوند.
آن مکثی که می گویید هنگام هد زدن یکی از ویژگی های رونالدو هم است.
بله، کمتر بازیکن هد زدن داریم که روی هوا بتواند این کار را کند. همایون این خاصیت را داشت.
دتمار کرامر.
مربی سختگیر، با انضباط و با دیسیپلینی بود. یک بار از ما یک امتحان گرفت که پای تخته برویم و درباره تیم ملی صحبت کنیم. تاریخ تیم را بگوییم. می دانست انگلیسی ما آن قدر خوب نیست که بتوانیم نیم ساعت یک ساعت درباره تیم ملی صحبت کنیم. یادم نمی رود، گفت مهاجرانی وقتی می خواهی صحبت کنی فرض کن اینها که نشسته اند سنگ هستند. برای سنگ چطور صحبت می کنی؟ همین را که به من گفت، خیلی راحت تاریچه فوتبال کشورم را گفتم. از مسجد سلیمان و آبادان گفتم. با دست نشان می دادم روی سخنم با چه کسی است. یک نمره قبولی به ما داد بعد صحبت.
اوفارل.
من با سه مربی بزرگ کار کردم. دستیار دتمار کرامر بودم. اوفارل و مربی تیم ملی رومانی، اشتفان کوواچ، تمام اینها اثرگذار بودند. من سه ماه با تیم ملی رومانی در شهر کنستانتین زندگی کردم. طبیعتا کوواچ خیلی روی من اثر گذاشت. او هم مربی آژاکس بود، بعد هلند، بعد فرانسه و بعد تیم ملی رومانی. مربی بسیار باهوشی بود.
از تمام مربیانی که در طول تاریخ بودند، من از زمان مایفسکو بگویم، دیوردی سوچ بگویم، نتو بگویم، همینطور بیا جلوتر تا باقی مربیان، شما سرمربی مثل ایویچ نمی بینی. هنوز که با بازیکنان ۹۸ صحبت می کنی بپرسی بهترین مربی ایران کیست می گویند ایویچ. خودم هم در دبی با او کار کرده ام و می دانم. مربی بزرگی بود. قدر او را ندانستیم. شاید ۹۸ با او به جام جهانی می رفتیم نتایج بهتری می گرفتیم. نه اینکه بخواهم غیبت کنم بگویم جلال طالبی خوب نبود، نه، با ایویچ ولی می توانستیم بهتر نتیجه بگیریم.
با اکثر بازیکنان نسل ۹۸ هم که صحبت می کنیم، خیلی های شان می گویند اگر ایویچ می ماند شاید می توانستیم به دور بعد راه پیدا کنیم.
تنها دوره ای که شانس داشتیم همان ۹۸ بود. ما با یوگوسلاوی نجنگیدیم. یوگوسلاوی به قدری اشتباه می کرد که ما صاحب توپ می شدیم. از آن فرصت استفاده نکردیم. بازی یوگوسلاوی می توانست به ما کمک کند به دور دوم برویم. بازیکنان بسیار خوب و باتجربه ای هم داشتیم. نمی گویم یوگوسلاوی تیم بدی است. یوگوسلاوی آن روز یوگوسلاو همیشگی نبود. از این فرصت استفاده نکردیم. به هر حال حوادث فوتبال پیش بینی نشده است.
نمی توانی پیش بینی کنی الان توپ را به حمید دادم نتیجه اش چه می شود. به فوتبالیست های الان که نگاه می کنم، فاکتورهای زیادی باید داشته باشند. سرعت قدم، سرعت عمل، قدرت تصمیم گیری، هنر استفاده از توپ، فضاسازی و فضاشناسی را بداند. حمایت از بازیکن صاحب توپ را بداند. با همین کارها وزن حرکتی تیمت بالا می رود. در بازی های ۲۰۱۰ وقتی یک فوروارد ژاپن ۱۲ کیلومتر دوید، وزن حرکتی تیم مطرح شد. یعنی در تیم شما هر بازیکنت به جز دروازه بان ۱۰ کیلومتر بدود، ۱۰۰ کیلومتر وزن حرکتی تیمت است. حالا اگر تیم حریف ۸ کیلومتر هر بازیکنش بدود، شما ۲۰ کیلومتر وزن حرکتی بالاتری داری، فضاسازی داری، فضاشناسی داری. نه اینکه پاس بدهی، بایستی و نگاه کنی. پاس می دهند و فقط نتیجه پاس شان را نگاه می کنند. وقتی پاس می دهی حرکت کن، برو یک فضای دیگر را خالی کن. کمک بکن به هم تیمی خودت. فضاسازی و فضاشناسی خیلی مهم است در فوتبال امروز.
یا نمونه دیگر، توپ را که از دست می دهیم، برنگرد. دفاع از همانجا شروع می شود که توپ را از دست دادی. فوروارد نباید نگاه کند که دفاع مقابلش با توپ چه می کند. همانجا باید عملیات تاخیری داشته باشد تا دفاع و هافبک ما جایگیری کند. خیلی نکات هایی است که مربی باید حواسش به آنها باشد.
خداداد عزیزی.
بازیکن باید شیطان باشد. خداداد شیطنتش را در فوتبال آورد. او گل های تاریخی برای فوتبال ما زده است. بهترین بازیکن آسیا شده و شناخته شده است. در هر تیمی رفته اثرگذار بوده است. نمی توانی منکر خداداد، مهدوی کیا، علی دایی، حمید استیلی و ... شوی. هرکدام شان بزرگان فوتبال مملکت هستند و همه شان قابل احترام هستند. چه در زمان فوتبال شان و چه حالا.
می توانی منکر بازیکنی شوی که در بازی های ۹۴ هیروشیما، طحالش پاره شد، خونریزی می کرد، خطر مرگ تهدیدش می کرد اما بازی را ادامه داد؟ به خاطر تیم ملی مملکتش این کار را کرد. این قابل تقدیر است. آن صحنه ها را از علی دایی هیچوقت فراموش نمی کنم.
اتفاقا اسم بعدی علی دایی بود.
من در هیروشیما بودم. با امیر عابدینی رییس فدراسیون به بیمارستان و دیدنش می رفتم. آن موقع در تیم عمان بودم.
جام جهانی آرژانتین.
در تورنومنت رئال مادرید ما با آرژانتین بازی کردیم. مساوی کردیم آن بازی را. سزار منوتی مربی آرژانتین بود. چند ماه پیش درگذشت. آرژانتین تیم بسیار بزرگی بود و تیم ما مقابلش بسیار عالی بازی کرد. بعد که به آرژانتین برگشت از او پرسیدند اصلا فوتبال ایران کجاست که در تورنومنت رئال مادرید با این تیم مساوی کردید؟ گفته بود صبر کنید ایران به جام جهانی بیاید، آن موقع نگاهش کنید. این تیم، تیم بزرگی است.
هم در آن تورنومنت و هم در تورنومنت تولوز. میشائیل پلاتینی بازیکن معروف آن زمان فرانسه بود اما ما باید فرانسه را هم می بردیم. فرصتی که گیر قاسمپور آمد یک فرصت طلایی بود.
خود من هم فکر نمی کردم تیم ملی ما در جام جهانی به این صورت ظاهر شود. بازی با هلند و اسکاتلند کلید تورنومنت بود. فرصت گلزنی در ۲۵ دقیقه اول برای صادقی و فرکی ایجاد شد. اما بدون اغراق تیم ملی ما به آن حد و اندازه که در بازی های تدارکاتی بودیم، ظاهر نشد. یک داستان هم درست کردند که بازیکن از داور پرسیده چند دقیقه مانده؟ داور هم گفته یک دقیقه گذاشته، ۸۹ دقیقه مانده!
از این داستان ها کم نداشتیم. نکته اینکه روشن زخمی بود، خیلی تاثیر گذاشت. نکته بعدی هم پنالتی هایی بود که داور علیه ما گرفت. بازی با هلند و پرو به آن شکل پنالتی ندادیم. اکثر گلها را پنالتی خوردیم.
روشن با اینکه مصدوم بود، مقابل پرو بازی دادم او را. با همان پای زخمی، اگر کسی وارد استادیوم می شد و اسکوربرد را نگاه نمی کرد، نمی دانست کدام تیم برتر است. تیم ما خوب بود، خیلی خوب بود. من هم برنامه ام این بود که امتیاز بگیرم و به دور دوم بروم. الان که با شما صحبت می کنم پشیمان نیستم، شانس خودم را امتحان کردم. متاسفانه نتوانستم به آن هدف برسم.
حشمت مهاجرانی.
من با تیم ملی مطرح شدم اما تیم ملی نه متعلق به من است، نه شما، نه آقای استیلی، متعلق به جامعه ای است که در آن زندگی می کنی. نقش بزرگ را بازیکنان، تماشاچیان و وسایل ارتباط جمعی داشتند. کادر فنی هم نقش داشته است اما همه کنار هم، نمی شود گفت فقط من بودم و آقای شرفی، نه. خیلی ها به من کمک کردند، خصوصا وسایل ارتباط جمعی خیلی به من کمک کرده است. ساختار تیم ملی جدا از وسایل ارتباط جمعی نیست. آنها هستند که می نویسند و مخاطب را به این فوتبال جذب می کنند.
حشمت خان بدون تعارف بگویم برای ما و برای بسیاری مردم ایران شما بهترین هستید. شما تیم را به جام جهانی بردید اولین بار، شما تنها مربی ایرانی هستید که برای این تیم قهرمانی آسیا آورده و یگانه هستید در تاریخ این مملکت.
من یک مربی بودم. یک عضو کوچک از آن خانواده فوتبال بودم. همه چیز من نبودم. بازیکنانم نقش بزرگی داشتند. بدون بازیکن مربی چه کاری می تواند انجام دهد؟ آنها کمک بزرگی بودند.
قبل بازی با کویت زاگالو به من گفت تو جنتلمن نیستی! گفتم چرا؟ گفت چون تیم دومت را آوردی!
بعد بازی از من معذرت خواست و گفت باور کردم تیم دوم تو از تیم اول من بهتر است!
الان هم با من صحبت کنی کل خط فوروارد کویت را می گویم، فتحی کمیل، جاسم یعقوب، فیصل دخیل و... همه چی فوتبال کویت را می دانستم. بازیکن ایرانی الاصل هم داشتند. من طوری بازیکنانم را برای بازی با کویت آماده کردم و به زمین فرستادم، مثل اینکه می خواهی امتحان بدهی و از قبل نمونه سوالات را داشته باشی. بازیکنان من نمونه سوالات را داشتند. چندین دفعه روش بازی با کویت را تمرین کردیم. الکی در کویت این تیم را شکست ندادیم. مسائل روحی، فیزیکی، تاکتیکی، فضاسازی، فضاشناسی و هرچیزی که برای برد نیاز است را بازیکنانم داشتند.
حشمت خان من تمام سوالاتم را پرسیدم. صحبت پایانی را به شما واگذار می کنم. مستقیم با کسانی که این برنامه را تماشا می کنند صحبت کنید.
می خواهم درباره تیم ملی بگویم. این تیم متعلق به آقای قلعه نویی یا تاج یا نبی نیست، متعلق به همه است. اگر تیم ملی موفق شود، من و شما هم شریک هستیم. وقتی بازیکن پیراهن تیم ملی را به تن می کند چه می شود؟ می شود جزوی از خاک وطنش. میرود جزو بدنش. نباید در هیچ زمینه ای پای عقب بگذارد. باید به زمین برود و بجنگد برای عظمت خودش، عظمت تیمش و عظمت مملکتش. حق ندارد مقابل هر تیمی عقب بگذارد. ولو اینکه شکست بخوریم باید کارمان را انجام دهیم. نشود غصه بخوریم که ای وای، اگر این کار را کرده بودیم، بهتر می شد. تمام ریسک ها را بکنیم تا این جام جهانی به دور دوم صعود کنیم.