مصاحبه امروز ما متعلق به کسی است که به قول خودش یک سالی میشود که تن به گفتوگوی رسانهای نداده است...
نمیدانم چه بگویم! بگویم خوشحالم که نیستم! بگویم خوشحال نیستم که حرف و حدیث میشود! واقعا حرفی برای گفتن نداشتهام و به همین خاطر تلفنهایم را به روی همه بستهام!
صحبت از مجتبی محرمی است. ستاره تیم ملی ایران و پرسپولیس در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ که زندگی ورزشی و شخصیاش بیشباهت به سینما نبوده است؛ برخی او را یاغی خواندهاند و برخی دیگر قیصر! هر کس به ظن خود تعاریفی از این مدافع چپ تکرارنشدنی داشته و دارد. اما اگر بخواهم بهشخصه و بعد از بیش از ۲۰ سال شناخت از او توصیفی داشته باشم، باید بگویم «آخرین سامورایی» یا «ازنفسافتاده»! فیلمی از ژان-لوک گدار با بازی بهیادماندنی ژان-پل بلموندو.
محرمی هم تقریبا چنین حکایتی دارد؛ سامورایی تنهایی که زمان بازی و پس از آن با خیلیها و خیلی چیزها جنگید اما حالا، خسته و دلزده است. آنقدر خسته که دیگر حوصله کسی را نداشته باشد و... بهتر است خودتان تازهترین گپ و گفت ما با مجتبی محرمی را بخوانید با این توضیح که به دلیل صمیمت با افعال مفرد به رشته تحریر درآمده و حمل بر جسارت به کسوت یک فوتبالیست نشود؛
شنیدم بیمارستان بودی، حال و احوالت بهتر شده؟
بد نیستم و مرخص شدم. آنژیوی قلب داشتم و ... بگذریم!
میشود نگذریم! چرا جواب تماسهای تلفنی را نمیدادی؟
راستش را بخواهی تلفنهایم را بسته بودم چون حوصله هیچکس را نداشتم!
چرا؟
چه فایدهای دارد؟ کاش اصلا این موبایل اختراع نشده بود. راحتتر بودیم و زندگی خودمان را میکردیم.
یعنی در این مدت با هیچکس در ارتباط نبودی؟
چرا یکسری دوستان خوب کنار و همراهم بودند. فقط همینقدر بگویم دم حاجیمایلی و امیر قلعهنویی گرم! این دو عزیز همیشه پیگیر کارهایم بودهاند و ممنوندار هر دو هستم، همینطور ایرج سائلی که رفیق روزهای تنهاییام شده است.
چرا این مدت مصاحبه نکردی؟
اصلا حال و حوصله ندارم و حدود یک سالی میشود مصاحبه نمیکنم.
رضا درویش و پرسپولیسیها چطور؟رضا درویش محبت دارد، افشین پیروانی و کریم هم همینطور و یحیی گلمحمدی که با هم صحبت کردیم.
یحیی گلمحمدی سخت تلفن جواب میدهد، پیدایش کردی؟
من میدانم یحیی را چطور پیدا کنم. به هر حال چند سال کنار هم بازی کردیم و...
به نظر تو استعفا و جداییاش از پرسپولیس درست بود؟
نمیدانم! من در زندگی شخصی کسی دخالت نمیکنم و این هم تصمیم خودش بود. یحیی آدم کمتجربهای نیست و خودش بهتر از هر کسی میداند چه تصمیمی بگیرد.
راستی با علی پروین ارتباط داری؟
بله، گهگداری سرتمرین پیشکسوتان علیآقا را میبینم. علیآقا همیشه هوای شاگردانش را داشته است.
سالهاست شاگرد علی پروین بودهای. اگر بخواهی او را در یک جمله تعریف کنی؟
علی پروین را نمیشود تعریف کرد. علیآقا هم خوشاخلاق است و هم بداخلاق اما معمولا با او خوش میگذرد و شما گذر زمان را متوجه نمیشوی!
چرا بداخلاق؟
سر فوتبال و برد و باخت از قدیم به هم میریخت اما خداوکیلی وقتی سرحال بود همه ما کیف میکردیم؛ اصلا متوجه نمیشدی زمان چهجوری گذشته و چشم باز میکردی و میدیدی ۵ یا ۶ ساعت فقط خندیدی و کنار علیآقا خوش گذراندهای.
خودت هم یک زمانی برای علی پروین، مثل قیصر بودی و...؟
نه بابا! من نه یاغی بودم و نه قیصر و فقط مجتبی محرمی هستم، همین! این واژهها و لقبها زندگی ورزشیام را تحتالشعاع قرار داد. من دوست دارم یکی پیدا شود که از گلها یا پاسگلهایم حرف بزند؛ از تکلها یا دفاع کردن مجتبی محرمی صحبت کند یا سابقهای که در پرسپولیس داشتم اما... چرا همیشه این واژهها به کار برده میشود؟ یک سوالی دارم از خودت: با شنیدن اسم من یاد چی میافتی؟!
راستش را بگویم؟!
حتما یاغی، دعوا و محرومیت دیگر؟!
نه! اتفاقا یاد یک فوتبالیست قدیمی آلمانی میافتم. پُل برایتنر که سبیل پرپُشتی داشت و دفاع چپ تیم ملی آلمان و بایرن مونیخ بازی میکرد اما همه جای زمین دیده میشد.
بالاخره یکی پیدا شد حرف دل من را زد! خداوکیلی من با دیدن پُل برایتنر در جام جهانی ۱۹۷۴ مونیخ طرفدار تیم ملی آلمان شدم. تیم فوقالعادهای که فرانتس بکن بائر را داشت. مدافع وسطی که هافبک وسط هم بود، فروارد نوک هم بود و دیگر فوتبال جهان مثل او به خودش ندیده است. گونتر نتزر را داشت، گرابوفسکی، گرد مولر، برتی فوگتس و... اما من طرفدار پل برایتنر بودم.
هارلد شوماخر هم در کتاب سوت آغاز حرفهایی علیه پل برایتنر زد و افشاگریهایی کرد که باعث اخراجش از تیم ملی آلمان و باشگاه کلن شد! خواندهای چه نوشته علیه برایتنر؟
تا حدودی!
- هارلد شوماخر نوشته است: در جام جهانی ۱۹۸۲ در تیم ملی آلمان، برتری افرادی چون برایتنر و رومنیگه، انکارناپذیر بود. البته رومنیگه نسبت به برایتنر، گوشهگیرتر ولی باسیاستتر بود و علاقه چندانی به اینکه نقش رئیس را بازی کند نداشت، ولی در عوض این پل بود که میداندار تیم در اردو و مسابقات شده بود. نفوذ او روی تیم، علیالخصوص تازهواردها، وقتی به اوج رسید که ضعفها در تصمیمگیری و قدرت رهبری دروال دیده شد. برایتنر شخصیتی است باجذبه و بسیار نافذ. من که جرئت درگیری با او را نداشتم. این مونیخی پیر، قادر بود هر کسی را چنان بکوبد که دیگر نتواند کمر راست کند. او با بیباکی، دروال، مسئولین و دیگران را چه موجه و چه بیدلیل، به باد انتقاد میگرفت. ظاهرا پشتش آنقدر گرم بود که از هیچچیز نمیترسید. حتی خبرنگاران فضول و جسور جرات نمیکردند چیزی بر ضد او بنویسند. اگر چه در زمین بازی با تسلطی بینظیر، میانه میدان را اداره میکرد، اما با اخلاقش که چندان درخور یک ورزشکار نبود در خارج از میدان الگوی خوبی نبود. به جرات میتوانم بگویم که روزی یک پاکت سیگار میکشید، عین آب خوردن مشروب میخورد، قماربازی قهار بود... اما چه کسی جرات داشت به او چیزی بگوید؛ حتی مربی! اختیار بچهها را طوری در دست داشت که بدون اجازه او حتی آب هم نمیخوردند. اغلب بازیکنان را، به خصوص کمتجربهها را چون مومی در دست داشت. ایمل، پابهپای او در کنار میز قمار، به ورقبازی مشغول بود. در حالی که سن زیادی نداشت، اما گاهی می دیدم که چگونه اسکناسهای هزار مارکی را یکی پس از دیگری از کیفش بیرون میآورد و وارد بازی میکند. می دیدم که دلشکسته از باختهای کلانش، به اتاقش پناه میبرد و گریه میکرد. پل تیم را تا مرز انحطاط جلو برده بود. رقمهای کلانی رد و بدل میشد، اغلب اوقات هم برنده نهایی جناب آقای برایتنر بودند. هزار مارک در مقابل رقمهای بازی، پول ناچیزی به حساب میآمد. تا سپیده صبح پشت میز قمار مینشستند و جیبهای یکدیگر را خالی میکردند و تازه اوایل صبح سیاهمست به اتاقهایشان برمیگشتند. سر تمرین همه با چشمانی پفکرده و رنگهای پریده بازی میکردند، اما استثنای آنها خود پل بود. صبح همزمان با ما بیدار میشد و سر تمرین کاملا سرحال بود. عین یک ساعت سوییسی دقیق بازی میکرد. کمکم داشتم شاخ در میآوردم؛ هیچگونه اثری از کوفتگی و خستگی در او دیده نمیشد! اما حال و روز نوچههایش اسفبار بود. خشم من بیشتر متوجه دیگران بود تا پل. چرا که برایتنر سر تمرین و بازی ایرادی نداشت، او این توانایی را داشت که علی رغم مشروبخواری و شبزندهداری، به کارهای دیگرش هم برسد، اینکه چطور این کار را میکند به خودش مربوط است، اما بقیه چرا باید انقدر خام و ابله باشند که دست به کاری بزنند که توانایی اش را ندارند.
باز هم رفتی سر خانه اول! پُل برایتنر فوتبالیست فوقالعادهای بود و من به خاطر چندپسته بودن، دوندگی، پاسوری، شوتزنی و هوش بالایش او را دوست داشتم و در جریان این مسائل نبودم. به هر حال شوماخر را هم دوست داشتم ولی این مسائل، درونخانوادگی و تیمی است که نباید در کتاب یا رسانهها عنوان شود. هرکسی رازی و اسراری دارد که...
به سر خودت نزده که یک روز کتاب خاطرات خودت را بنویسی؟
پیشنهاد کتاب و فیلم مستند داشتهام ولی خیلی استقبال نکردم. نمیدانم آخرش چه میشود و ممکن است دردسر جدید شود چون... بگذریم!
ولی میدانم فیلم باز هستی و تقریبا همه فیلمفارسیهای قدیمی را دیدهای!
باز میخواهی ما را وارد حاشیه کنی؟ بیخیال فیلم و کتاب شو.
بسیار خب؛ راستی بازی استقلال و سپاهان را دیدی؟
بله، اصلا فکرش را نمیکردم استقلال برنده بازی شود. بیشتر تصور میکردم بازی مساوی تمام شود اما جواد نکونام خیلی خوب تیمش را جمع و جور کرد. البته من نیمه دوم را دیدم ولی استقلال بهتر بازی کرد و سپاهان را شکست داد. من فکر میکنم با این وضعیت رقابت برای قهرمانی بین پرسپولیس و استقلال باشد.
در مورد بازی پرسپولیس و ذوب آهن چه صحبتی داری؟
بازی در اصفهان همیشه سخت بوده است. فرقی هم نمیکند شما با ذوب آهن بازی داشته باشید یا سپاهان و کلا بازی در این شهر سخت است. با این حال پرسپولیس برنده شد و سه امتیاز مهم گرفت.
عملکرد اوسمار ویرا در این مدت را چطور دیدهای؟
مگر میشود با دو، سه بازی در مورد یک مربی قضاوت کرد؟ اوسمار تازه سرمربی پرسپولیس شده و از سه بازی یک باخت و دو پیروزی به دست آورده است. اینکه عملکردش خوب بوده یا بد نیاز به زمان بیشتری دارد.
کمتر کسی باور میکرد پرسپولیس اوسمار ویرا را برای سرمربیگری انتخاب کند و خیلیها به رضا درویش انتقاد کردند. همچنین برخیها گفتند که دستیار یحیی گلمحمدی نباید میپذیرفت جانشین او شود!
این حرفها چیست و چه معنایی دارد؟ یحیی گلمحمدی خودش خواست که از پرسپولیس برود و اوسمار هم یک مربی حرفهای است که با پیشنهاد باشگاه مواجه شد و قبول کرد. این حرفها فقط در فوتبال ایران است و به نظرم جالب نیست. من نمیگویم انتخاب اوسمار ویرا خوب یا بد بوده ولی به هر حال الان سرمربی تیم است و باید دید در ادامه چه نتایجی میگیرد. البته شکست مقابل آلومینیوم اراک خیلی تلخ بود و سه امتیاز مهم از دست رفت.
عبدالکریم حسن هم اولین بازی خودش را برای پرسپولیس در اصفهان انجام داد. بازیاش را دیدی؟
دیدم ولی باز هم نمیتوانم نظری بدهم. او هم تازه به پرسپولیس آمده و زمان میبرد که عیارش مشخص شود.
از نظر مجتبی محرمی کدام تیم سورپرایز لیگ بیستوسوم بوده است؟
به خاطر خدابیامرز سیروس قایقران، تیم دوم من ملوان بوده است. واقعا از دیدن تیم مهدی تارتار کیف میکنم. مهدی تارتار تیم بسیار خوبی ساخته که یقه تیمهای بزرگ را میگیرد و واقعا همه را غافلگیر کرده است.
از مرحوم سیروس قایقران گفتی و میدانیم بعد از فوت کاپیتان اسبق تیم ملی و ملوان، دیگر به انزلی نرفتهای!
هنوز هم نمیتوانم بروم. قبلا یا سیروس تهران خانه ما بود یا من میرفتم انزلی و قرار بود شبی که تصادف کرد به منزل ما بیاید که... (آهی میکشد) خدا رحمتش کند که هم فوتبالش تک بود و هم مرام و معرفتش. خدا شاهده آن قدر دست و دلباز بود که توی کوچه و خیابان یا دم استادیوم، ساعت دستش را باز میکرد و میبخشید! کافی بود یکی بگوید چه کفش یا لباس یا ساعت قشنگی داری و ... ای بابا! خیلی بچهمحل و همشهرینواز بود. یادش به خیر و خدا رحمتش کند که رفیق بیتکرار هم بود.
کم نیستند کسانی که مجتبی محرمی را بهترین دفاع چپ تاریخ ایران میدانند. مثلا ناصر محمدخانی بین آن همه ستاره در تلویزیون گفت که انتخابش مجتبی محرمی است!
ناصر محمدخانی که حرف ندارد. خودش بهترین بازیکن ایران بعد از انقلاب بوده و این حرف من نیست. کارهایی که این سال ها لیونل مسی کرده را ناصرمحمدخانی ۴۰ سال پیش میکرد. در ضمن من خودم را بهترین نمیدانم و یکی بودم مثل بقیه.
بهترین مدافع چپ تاریخ فوتبال ایران از نظر تو چه کسی است؟
از نظر من آندرانیک اسکندریان بهترین دفاع چپ تاریخ فوتبال ایران است. او دفاع چپ و دفاع وسط را به بهترین شکل ممکن بازی میکرد و خودم فوتبالش را خیلی دوست داشتم.
حالا که بحث تاریخ و گذشتهها شد میخواهم بپرسم از نگاه تو تیم منتخب تاریخ فوتبال ایران شامل چه کسانی میشود؟
گلر: منصور رشیدی
دفاع وسط: محمد پنجعلی و حسین کازرانی
دفاع راست: ابراهیم آشتیانی
دفاع چپ: آندرانیک اسکندریان
هافبک دفاعی: پرویز قلیچخانی
هافبک هجومی؛ محمد صادقی
هافبک چپ: ابراهیم قاسمپور
هافبک راست: علی پروین
مهاجم سایه: ناصر محمدخانی
مهاجم نوک: علی دایی
جالب شد! برای انتخاب بهترین گلر تاریخ فوتبال ایران خیلیها روی مرحوم ناصرحجازی و احمدرضا عابدزاده اختلاف نظر دارند اما...
انتخاب من با احترام به این دو عزیز، منصور رشیدی است. من بازیهای منصورخان رشیدی را از نزدیک دیده بودم. باید از نزدیک گلری او را میدیدی تا متوجه میشدی چرا او را انتخاب کردم.
اگر بخواهی تیم منتخب بهترینهای فعلی فوتبال ایران را بشماری؟
داری کار را سختتر می کنی!
بهترینهای تاریخ را گفتی و حالا تیم منتخب بازیکنان فعلی فوتبال ایران را هم بگو لطفا؟
الان بیشتر تیمها ۱-۳-۲-۴ بازی میکنند و به همین خاطر بر اساس این سیستم بنویس؛
گلر: رشید مظاهری
دفاع وسط: آرمین سهرابیان و گئورگی گولسیانی (توضیح میدهد که گولسیانی خارجی است اما بهترین است!)
دفاع چپ: امید نورافکن
دفاع راست: رامین رضاییان
هافبک دفاعی: احمد نوراللهی و سعید عزتاللهی
هافبک تهاجمی: سامان قدوس
وینگر راست: علیرضا جهانبخش
وینگر چپ: مهدی قایدی
مهاجم نوک: سردار آزمون
و در پایان؟
واقعا قصد مصاحبه نداشتم و امیدوارم باز حاشیهای نشود و داستان جدیدی به دنبال نداشته باشد.