چه اتفاقی در فوتبال تلختر از یک مصدومیت سنگین است؟ تیم یکی از بازیکنان اصلیش را از دست میدهد، در حالی که هنوز دقایق زیادی از آن مسابقه باقی و در یک تورنمنت فشرده امکان دارد دیگر نتواند از آن بازیکن استفاده کند. البته که همه تیمها بازیکن ذخیره دارند اما ضربه روحی ناشی از این اتفاق بسیار فراتر از کمبود فنی آن بازیکن است. در بازی با امارات متاسفانه این اتفاق برای صادق محرمی افتاد، او چنان از درد به خود میپیچید که همه نگران سلامتیاش شدیم. ایران در بازیهای قبلی هم برابر فلسطین و هنگ کنگ هم شجاع خلیلزاده و مجید حسینی را به دلیل مصدومیت درجریان بازی از دست داده بود و حالا سومین تلفات هم از خط دفاعی بود، یعنی دقیقاً همان نقطه نگران کننده تیم ما...
آنقدر نگران مصدومیت محرمی بودیم که دیگر دقیقه و نتیجه بازی در آن لحظه مهم نبود. این فکر که آیا صادق میتواند در ادامه مسابقات به ما کمک کند مثل خوره به جانمان افتاده بود که درست در همان لحظه بزرگترین اتفاق برای تیم ما افتاد. همه میدانند که در فوتبال با جمع کردن ۱۱ بازیکن برتر دنیا در ۱۱ پست، شما نمیتوانید بهترین تیم را داشته باشید و برعکس، چه بسیارند تیمهایی که بدون داشتن بازیکنان ستاره یا سطح بالا با اتکا به یک ویژگی میآیند و یقه نامداران را میگیرند. فوتبال یک ورزش تیمی و گروهی است. داشتن روحیه تیمی مهمترین فاکتور برای موفقیت یک تیم است. هیچ تیمی در هیچ سطحی و در هیچ تورنمنتی موفق نمیشود مگر اینکه بازیکنانش همه با هم یک دل شده باشند. اهمیت این موضوع آنقدر زیاد است که بدون استثنا تمام تیمهای دنیا در تمام سطوح همیشه ادعا میکنند تیم یک دست و متحد در اختیار دارند اما کیست که نداند فاصله شعار و حرف تا عمل چقدر زیاد است!
ما در طول تاریخ خودمان تیمهای ملی پرستارهای داشتیم که به دلیل فقدان همین ویژگی ضربه خوردهاند. در این ماه ها همه نگران چند دستگی بودیم، برخی توان امیر قلعه نویی در به وجود آوردن اتحاد را زیر سوال میبردند و عدهای نگران اسم بزرگ ستارههای اروپایی ما بودند. خلاصه کسی در توان فنی بازیکنان شک نداشت اما «تیم بودن» مساله همه بود، قلعه نویی می تواند این انگشتان را به یک مشت تبدیل کند؟
درست در همین لحظه شاهد از غیب رسید و مصدومیت تلخ صادق محرمی تبدیل به نقطه امیدواری همه ما شد. تصویری روی صفحه تلویزیون که شاید خیلی به چشم مردم عادی نیامد اما همه کارشناسان و اهالی خانواده فوتبال را دلگرم کرد. همه آنها که از ارزش و اهمیت تیم بودن باخبرند. «رامین رضاییان» روی نیمکت بود که صادق افتاد. در چنین مواقعی بازیکن نمیتواند در آن فاصله کوتاه تا ورود به زمین به خوبی گرم کند، خود آماده شدن بازیکن چند دقیقه طول میکشد و دیدیم که چطور سایر بازیکنان تیم ملی به کمک رامین رفتند.
«رضا اسدی» ستاره لیگ برتر با آن اسم و سابقه بزرگ خم شده بود و بند کفشهای رامین را میبست. «کریم انصاریفرد» که در همین تورنمنت به رکورد ۱۰۰ بازی ملی رسید و کاپیتان دوم تیم ماست - که در بسیاری مواقع چنین بازیکنی از نشستن روی نیمکت دلخور است و حوصله حرف زدن هم ندارد - آمده بود و کاور رامین را از تنش در میآورد. محمد محبی ستاره فصل قبل استقلال که در رقابت باشگاهی مقابل رامین است، بازیکنی که به عنوان لژیونر جایی ثابت در تیم ملی داشت و حالا روی نیمکت بود، اینها را فراموش و مشغول توصیههای فنی به رامین شده بود.
وقتی تک تک بازیکنان تیم ملی برای آماده کردن رامین به تکاپو افتاده بودند از ته دل خوشحال شدیم که حالا ما یک تیم واقعی در اختیار داریم. تیمی که در عمل و نه در حرف متحد و یکدل و هماهنگ است . وقتی بازیکنانی با آن پتانسیل فنی اینطور قلبشان برای یکدیگر بتپد، میتوان به پایان خوش این تیم امیدوار بود...