این هفته در فیفا دی ماه سپتامبر خبری در صدر اخبار رسانههای جهانی قرار گرفت، اینکه نیمار توانست رکورد پله را بعد از ۷ دهه بشکند. اهمیت این اتفاق تنها به قدمت این رکورد نیست. به عظمت نام پله هم ربطی ندارد. برزیل را در دنیا به نام سرزمین قهوه و سامبا میشناسند اما بزرگترین منبع درآمد این کشور از طریق صادرات فوتبالیستهاست!
برزیل بهترین و بزرگترین نامها را در تاریخ فوتبال داشته و وقتی یک رکورد در این کشور ۷ دهه عمر میکند، به این معنی است که چه بزرگانی موفق به شکستن آن نشدهاند. از همان دهه ۷۰ میلادی و جانشینان پله تا زیکو، سوکراتس، ادر، کاره کا، روماریو، رونالدو، ریوالدو، رونالدینیو، آدریانو، کاکا و برزیلیهای بزرگی که هم اکنون هم بازی میکنند...
نیمار از همان ابتدای ظهور کاندیدای شکستن این رکورد بود. بزرگترین برزیلی ۱۰ سال اخیر فوتبال دنیا که رکوردهای نقل و انتقالاتی را جابجا کرد اما... پشت این رکورد نکتههایی هم بود که کمتر کسی به آن اشاره کرد. مثلاً اینکه پاس گل عبور نیمار از رکورد پله را رودریگو داد، ستاره برزیلی رئال مادرید! اما نکته جالبتر از همه این است که این سه نفر، یعنی پله، رودریگو و نیمار هر سه محصول آکادمی باشگاه سانتوس هستند! یعنی یک باشگاه در طول بیش از ۸ دهه ستارگانی از پله تا نیمار را تحویل فوتبال جهان و برزیل داده و کماکان هم به کار خود ادامه میدهد. این رمز موفقیت در فوتبال دنیاست. این قانون فوتبال است که جوانها بازی میکنند نه ستارهها! قانونی که متاسفانه در فوتبال کشور ما سالهاست به فراموشی سپرده شده تا همیشه نگران بازنشستگی ستارههای بزرگمان باشیم.
در فوتبال ایران و تا همین چند دهه قبل مربیانی بودند که به سازندگی شهرت داشتند. باشگاهها تیمهای پایهای داشتند و خیلی باشگاهها از محصولاتی که خود پرورش میدادند استفاده میکردند، یعنی همان روال موجود در فوتبال جهان. در تمام دنیا باشگاههایی هستند که مثل ویترین فوتبال عمل میکنند، ستارهها را میخرند و مدعی جامها هستند اما این باشگاهها در اقلیتند و اکثریت باشگاههایی هستند که خود بازیکن میسازند و به باشگاههای بزرگ میفروشند. از این طریق چرخ اقتصادی فوتبال میچرخد و ستارههای جدید هم مدام پرورش مییابند. تا همین دو دهه قبل باشگاه فولاد نمونه بارزی برای این الگو بود. در ابتدای دهه ۸۰ شمسی فولاد ۶ ملی پوش داشت؛ ابراهیم میرزاپور، ایمان مبعلی، حسین کعبی، علی بداوی، جلال کاملی مفرد و محمد علوی که در جام ملتهای ۲۰۰۴ همگی بازی میکردند. یعنی بیشتر از ملی پوشان استقلال و پرسپولیس!
همین حالا سپاهان با محصولات آکادمیش در تیمهای ملی حضور دارد، از سردار آزمون و رضا اسدی در تیم بزرگسالان تا یاسین سلمانی، محمدجواد حسیننژاد، محمدرضا قربانی و آریا یوسفی در تیم امید. اما چه شد که کارخانه تولید بازیکن تعطیل شد؟ در همین تهران باشگاههای بازیکن ساز مثل آرارات یا راه آهن یا بانک ملی را داشتیم که حتی به سطح اول فوتبال هم میرسیدند، حالا آنها کجا هستند؟
در فوتبالی که تیمهای لیگ برتر و لیگ آزادگان سالانه کمتر از ۵۰ میلیارد تومان هزینه ندارند چرا هیچ مدیری پیدا نمیشود که دو سه میلیارد خرج آکادمی کند؟ خرج آینده کند و به فردا بیندیشد؟ دلیلش این است که مدیران ثبات و بودن خود را به منفعت فوتبال ترجیح می دهند و چون بودن را در نتیجه گرفتن میدانند، سراغ مربیانی میروند که برایشان نتیجه بیاورند! پس به طور طبیعی مربی هم حاضریخور میشود و حاضر نیست وقت و آبرو و شغل خود را در گرو پرورش جوانها بگذارد چون میداند که اگر چند بازی نتیجه نگیرد برکنار خواهد شد.
و اینطوری در کمتر از دو دهه فوتبال ایران از بازیکن سازی به حاضری خوری تغییر مسیر داد، آکادمیها جایی برای درآمدزایی شدند و نه خرج کردن و نتیجه این شد که میبینیم! بالا رفتن قیمت بازیکنان داخلی ورود بازیکنان بیکیفیت خارجی و خروج دلارهای بیت المال و ترس از بازنشستگی ستاره ها...
چرا هیچ باشگاهی در اینجا مثل سانتوس نیست که از فروش نیمار به بارسلونا یا رودریگو به رئال مادرید، به اندازه چند نسل پول درآورد و از دریای استعداد برزیل با کمترین هزینه از همان پول، نیمارهای بعدی را میسازد و به دنیا میدهد؟ ما اگر نه به اندازه برزیل اما این همه بضاعت انسانی داریم ....