مهدی شیروانی - امیرعباس واسعی؛ برای یک روزنامه نگار هیچ چیز بهتر از سوژه برای مصاحبه نیست. هرچقدر سوژه بزرگتر، محبوب تر و پر افتخار ترباشد، به خودمان هم بیشترمیچسبد. حال تصور کنید وسط سه قهرمان بزرگ باشی! دو قهرمان المپیک و یک اسطوره، رئیس و نایب رئیس فدراسیون و سرمربی تیم ملی، انگار افتاده ای وسط استخر عسل! من شخصاً این موهبت را از همکار بزرگوارم - پیشکسوت کشتی نویسان - حاج مهدی شیروانی داشتم که این قرار ملاقات را گذاشت و اجازه داد در خدمت باشم. از الان تا پایان خلقت میتوانم از حس و حالم در ملاقات با علیرضا دبیر، حمید سوریان و محمد بنا بنویسم و بگویم. آنقدر حواشی دیدنی و خواندنی بود که خودش میتواند یک ویژهنامه کامل باشد اما ما هم فارغ از شخصیت حقوقی، یک شخصیت حقیقی داریم. به عنوان یک انسان و یک ایرانی عاشق ورزش همیشه قدردان قهرمانانی که نام و پرچم ایران را در قله جهان نشانده و با پیروزی هایشان در میادین بزرگ المپیک و جهانی دل مردم را شاد کرده اند، هستم. از این جنبه خودم ترجیح میدهم به جای مقدمه نوشتن یا سراغ حواشی رفتن، مستقیم به سراغ اصل سوژه و مطلب بروم یعنی حرف های این بزرگان ... امروز نوبت محمد بناست. از معدود انسان هایی که نیاز به معرفی ندارد. حرفهای دبیر و سوریان بماند برای فرصتی دیگر که خواسته خود آنها هم همین بود. هر دو بزرگوار میگفتند جایی که محمد بنا هست ما چه کاره ایم که با ما صحبت کنید ...
علیرضا دبیر میگفت پژمان درستکار رفیق کودکی من تا به امروز است اما به عنوان سرمربی تیم ملی میگوید ما چه کار کنیم که تو اینقدر محمد بنا را مثل چوب بر سرمان نکوبی؟
تکلیف حمید سوریان هم که در قبال استادش معلوم است ...
شیروانی: موافقید از برنامه های جاری شروع کنیم؟ تا رسیدن به مسابقات جهانی حدود چهار ماه وقت باقی است و بازیهای آسیایی هم لغو شد!
بنا: برنامه ما برای مسابقات جهانی در واقع از مسابقات قهرمانی کشور در زاهدان و جام تختی شروع شد. گل همه نفرات با آن ۷ ملی پوش بیرون به اردو دعوت شدند و در کنار ایشان بهترین های امیدها را هم داشتیم. فرایند داخلی ما برای انتخاب تیم ملی در واقع تمام شده حالا نوبت فرایند خارجی است که از قهرمانی آسیا شروع شد و طبق قول و قرار قبلی نفرات اول جام تختی را فرستادیم. دهم خرداد تورنمنت تورلی خانف قزاقستان را داریم که رنکینگ و مسابقات سر وزن و طی دو روز - طبق مسابقات جهانی - برگزار میشود.
بعد از آن فیلتر درتیر ماه مسابقات رنکینگ ایتالیا را داریم که عدالت میان همه رعایت خواهد شد. اگر پس از این مراحل گره کوری باقی بماند، مسابقات پیت لاسینسکی را داریم که دو ماه قبل از جهانی برگزار میشود و آنجا تکلیف ملیپوشان تمام اوزان برای هر دو تورنمنت مشخص خواهد شد.
شیروانی: پس اگر تکلیف مشخص شود دیگر در لهستان شرکت نمیکنیم؟
بنا: آنجا رنکینگ نیست و یک کیلو ارفاق دارد. شاید چند نفر از امیدها را برای آینده اعزام کنیم
واسعی: اینکه بازی های آسیایی عقب افتاد به نفع ماست یا به ضررمان؟
بنا: من ناراحت شدم چون میتوانستیم از ظرفیت بیشتری استفاده کنیم. اگر درمسابقات کشورهای اسلامی، بازی های آسیایی و جهانی شرکت میکردیم میتوانستیم سه تیم مختلف بفرستیم و هیچ شایستهای بیرون نمیماند اما حالا فقط دو تورنمنت باقی مانده، یعنی در وزنی که سه شایسته داریم یکی بیرون میماند.
واسعی: اما نزدیکی زمانی بین بازی های آسیایی و مسابقات جهانی و اصرار مسئولان برای حضور قهرمانان جهان و کسب مدال طلا در بازی های آسیایی - که به جایگاه کلی کاروان ورزش کشور کمک میکند - در نیم قرن گذشته همواره باعث لت خوردن بسیاری از قهرمانان جهان ما شده است. به طوری که خیلی ها دوست نداشتند در بازیهای آسیایی روی تشک بروند و به اجبار رفتند!
بنا: من سه تیم جدا انتخاب میکردم که خواسته مسئولان وزارت را نیز لحاظ کنند. در بازیهای آسیایی ۶ وزن داریم و نمیشود که هر شش طلا به ایران برسد. من تیمیمیبردم که بدون نفرات جهانی و بازیهای اسلامی۳ یا ۴ طلا میگرفت. درست مثل ۲۰۱۰ که در هفت وزن چهار طلا گرفتیم و یک برنز و بهترین نتیجه کل کاروان بود. تیم جهانی هم روی سکو میرفت.
واسعی: ولی درهمان ۲۰۱۰ حمید سوریان با ۴ طلای جهانی حذف شد!
بنا: بله ما دو ماه قبل از آن تورنمنت دو قهرمان جهان داشتیم؛ امیر علی اکبری و حمید سوریان که تنها اعضای آن تیم بودند که مدال نگرفتند! البته حق علی اکبری در وزن بالاتر را خوردند , سوریان هم دو قهرمان جهان را برد و برابر هاسه گاوا یک لحظه در تایم سوم دستش باز شد و ...
واسعی: سوریان هم که مثل هر اسطوره دیگری فقط سکوی اول را میخواست. وقتی به مسابقه ای میرفت یا طلا میگرفت یا هیچی!
بنا: بله المپیک ۲۰۰۸ یا همین آسیایی ۲۰۱۰ و جهانی ۲۰۱۵ و تیم بابت امتیازاتی که او میتوانست بگیرد و نگرفت لطمه میخورد. آن زمان او این جور فکر میکرد و حالا خودش میگوید حاضر است آن شش طلای جهانی را بدهد و فقط دو مدال المپیک ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ را بگیرد، الان باید ۳ مدال المپیک میداشت.
واسعی: شما دو نسل موفق برای کشتی فرنگی ساختید در حالی که در ورزش ما همیشه ستاره ها خودرو و گلخانهای رشد میکردند و پس از افت آنها امیدوار به ظهور نفر بعد میماندیم.
بنا: البته این که شما به من لطف دارید اما من به تنهایی هیچ کاره ام. من و همکارانم همه با هم کار میکنیم. ما با یک مدال طلای حمید شروع کردیم و کم کم نسل اول بارور شد اما کار من در نسل فعلی راحت تر است چرا که آن زمان هیچ کشتیگیری آن بالاها را ندیده بود و هر چه میگفتید تو هم میتوانی بروی و طلا بگیری، بچهها تصوری از سکوی قهرمانی نداشتند. اما بچه های الان امثال سوریان و نوروزی و قاسم را میبینند به خود میگویند ما هم میتوانیم قهرمان المپیک شویم، میماند نظم و تمرین و علم و سایر الزامات مربیگری که ما همیشه تلاش خودمان را میکنیم.
علیرضا دبیر: این را به قصد تعریف از محمدآقا نمیگویم اما تا قبل از ایشان کشتی فرنگی ما در همان اتوبوس قبل از اعزام به مسابقات همه میباختند! اما حالا در هر وزن و هر مسابقه کسی به کمتر از مدال طلا قانع نیست
همیشه آرزوی ما بود و باید قبلا اینجا را میدیدید تا بدانید دبیر چه کار بزرگی برای کشتی کرده است. من ۱۷ سال در این خانه کشتی اتاقی زندگی کردم که هیچ کس دو روز نمیتواند در آن دوام بیاورد. وقتی پس از ۲۰۱۶ رفتم و ۲۰۱۹ به دعوت حمید بنیتمیم برگشتم، تیم در آسیا ششم بود و در جهانی یازدهم. ظرف دو سال حالا مدعی قهرمانی جهان هستیم و در همین نروژ اگر در سه وزن آن اتفاقات نمیافتاد، قهرمان جهان بودیم و بالاخره آن کاپ را من به آن ویترین میآورم ( به ویترینی اشاره میکند که در خانه کشتی تمام جام های افتخار کشتی ایران در آنجا نگهداری میشود)
شیروانی: حضور برادران گرایی در آلمان تداخلی با تورنمنت قزاقستان ندارد؟
بنا: مسابقه آلمان سمبلیک است. اشتاینمایر رئیس جمهور آلمان خودش کشتی گیر بوده و من، سوریان و گرایی ها را شخصاً میشناسد و دعوت کرده است. بچه ها ۴-۵ روز مهمان استابلر هستند و مسابقه جدی در کار نیست
شیروانی: تفریحی است!
بنا: ما در کشتی تفریح نداریم! به احترام قهرمان پنج مداله جهان بچه ها میروند. البته علی گرایی به خاطر ناراحتی پا از مسابقات قزاقستان معاف است و رضا هم قرار است در ۷۲ کیلو کشتی بگیرد
واسعی: راست است که شما به گرایی گفته اید به استابلر ببازد؟
بنا: نه من گفتم جدی نگیرد. قرار شده مسابقه درست مثل المپیک ۵-۵ شود و بعد هر کدام دستان دیگری را بالا ببرند
واسعی: چرا این رضا گرایی همه را دق میدهد؟
(علی اکبر یوسفی قهرمان سنگین وزن جهان با خوش و بش از کنارمان رد میشود)
بنا: شما همین اکبر یوسفی را ببینید، با آن رشادت و در سن جوانی آمد و طلای سنگین وزن جهان را گرفت اما کمتر در ذهن مردم ماند. این شکل کشتی گرفتن بچه ها برای تماشاگر جذاب است و آنها را ماندگار میکند. اصلاً برای اشاعه کشتی در جهان هم خوب است. در همان مسابقه نروژ من پس از کشتی با ژاپن فریاد زدم من نمیخواهم از دست شما بمیرم! علی گرایی ازپشت بغلم کرد و بوسید که آقا قول میدهیم دیگر تکرار نشود!
واسعی: کشتی با حریف ژاپنی که آخرش بود! این ثانیه های آخر همه فکر کردند که باخت و حذف شد و با آن کمرگیری و ضربه فنی ...
اشراقی: به خاطر دل پاک استاد بنا بود.
بنا: نه، لیاقت خودش بود .فیزیک این بچه استثنایی است. شما ببینید ما این همه اسطوره داریم، امید، قاسم اما چرا حمید سوریان جاودانه میشود؟ چون یک سری قابلیت های منحصر به فرد داشت. من به رضا میگویم «مرد یخی» چون گریه با خنده این بچه معلوم نیست! در تمرین دو هوازی ضربان بچه ها معمولاً بین ۱۷۰ تا ۱۸۰ است برای رضا به زور به ۱۲۰ میرسد! در اوج کشتی ۱۵۰ میشود!
واسعی: واقعاً دیگر خیلی شیرازی است!
بنا: آن فیزیک بدن استثنایی و آن هوش سرشار باعث میشود در اوج کشتی از هیچی در یک لحظه همه چیز میسازد.
واسعی: فکر میکنید رضا گرایی بتواند به رکورد سوریان برسد؟
بنا: اگر بخواهد بله، البته با زحمت بسیار خودش و ایجاد بستر مناسب از طرف خانواده و اطرافیان در جامعه تا بتواند تنها روی کشتی تمرکز کند.
واسعی: در جهانی نروژ رکورد خارق العادهای خلق شد اما فرصت بزرگی هم از دست رفت، یعنی قهرمانی جهان! ما در سه وزن امتیازی نگرفتیم، حالا خیالتان از بابت این سه وزن راحت شده؟
بنا: انتظار من از بچه ها همیشه خیلی بالاتر است. همیشه میگویم جوری کشتی بگیرید که دچار شوک نشویم. سجاد عباس پور اگر ۱۰ بار دیگر با آمریکا بگیرد نمیبازد. رامین طاهری با ناداوری به دانمارک باخت و همان دانمارکی که روسی الاصل است، امسال در اروپا ۳۳ امتیاز گرفت و یک امتیاز هم نداد! مهرداد مردانی ازدل مسابقات انتخابی و فرایندی که فدراسیون اجبار کرده بود، آمد و باید حتماً انتخاب میشد.
واسعی: چون نجاتی جوان را هم داشتیم که برنز ۲۰۱۹ را داشت و مردانی در پایان سن قهرمانی و بدون مدال بود. در این شرایط محمد بنا همیشه جوان را انتخاب میکرد و آینده را میدید.
بنا: بله، همین حاج مهدی شیروانی هم از من انتقاد میکرد! نجاتی از خودش خیلی انتظار داشت و بعد از المپیک از نظر روحی به هم ریخت. میدان المپیک بود اما او هم جوان، در مسابقات انتخابی مردانی محسن نژاد را برد و اگر هر اتفاق دیگری میافتاد دنیا را بر سر من خراب میکردند! من یک جاهایی افراد را نظری انتخاب میکنم و پای آنها میایستم. تجربه هم نشان داده که آزمون و خطای من معمولاً اشتباهات کمیدارد. در همین المپیک رضا گرایی را به از ۷۲ به ۶۷ آوردم و هادی ساروی را که نفر سوم ۸۷ بود بردم به ۹۷ و دیدید که هر دو نیز مدال گرفتند. اما یک جاهایی هم دیگر نمیشود.
واسعی: شده از انتخاب فردی پشیمان هم بشوید؟
بنا: مگر میشود کسی اشتباه نکند؟ اما من خودم را مثل یک فرمانده نظامیمیبینم که صد سرباز به من میدهند و میگویند برو آن قله را فتح کن. اگر من بخواهم به هر کدام این صد نفر تک تک نگاه و دلم برایشان بسوزد، آن قله هرگز فتح نمیشود. در این مسیر خیلی ها کشته میشوند ولی بلاخره پنج نفر به قله میرسند. برای من در طول زندگی هیچ چیز مهمتر از بالا رفتن پرچم ایران نبوده، من به بزرگی کشتی ایران اهمیت میدهم. پس انتخابم را میکنم و تا رسیدن به هدفم فحش میخورم! من معجزه گر نیستم، آینده را هم پیش بینی نمیکنم، بر اساس تجربه و ذهنم و اصولی که دارم انتخاب میکنم. هیچ مربی نمیخواهد به کسی ظلم و بی عدالتی کند اما بدانید که عدالت محوری به معنی برابری نیست! من تابع قوانین هستم.
شیروانی: تازه باز میگویند آزاد کامل به فرایند انتخابی وفادار بود ولی فرنگی نه!
بنا: ضمناً یک نکته را هم در نظر داشته باشید که میدان دادن به جوانان زمان و لحظه مناسب میخواهد وگرنه شما در واقع جوان سوزی کردهاید! ( بنا بطور کامل در مورد دو کشتی گیر جوان توضیح میدهد که چطور بعد از شکست به آنها بها داده و به چه مدالی رسیده اند) من مثال دیگری میزنم، همه میدانند که محمد بنا باخت را - حتی به روس - قبول نمیکند. کشتی گیر من جوری باخته که خودم خجالت کشیدم و بعد کشتی حسابی به او سرکوفت زدم ولی رهایش نکردم و در موقع مناسب دوباره به میدان رفت و طلا گرفت. من قبول نمیکنم ایرانی ببازد، حتی به قهرمان جهان!
اشراقی: آقایون وقت استاد را بیشتر از این نگیرید!
واسعی: من با اجازه چند سوال متفرقه میپرسم که جوابش هم کوتاه باشد
حمید سوریان ( که تازه به جمع ما اضافه شده و احترامش به استاد - در عین صمیمیت مشهود - توجه و احترام همه ما را بر میانگیزد ): اوه اوه! حاشیه و داستان شروع شد!
شیروانی: نه بابا، ما که نمیخواهیم محمد آقا را اذیت کنیم
بنا: نه که تا حالا کم اذیت نکردی؟!(خنده جمع)
واسعی: بین تمام این سال ها و تمام این مدال ها کدام یک و کدام لحظه بیشتر به دلتان نشست؟
بنا: اولین طلای المپیک که همیشه هدفم بود و اطمینان داشتم بچه های ایرانی میتوانند بگیرند.
مهدی زارع: آقای سوریان گرفت؟ (حمید سوریان کنار محمد بنا نشسته و دست بنا در گردنش بود)
بنا: نمیدانم چه کسی گرفت، شما گرفتی؟
سوریان: بزار فکر کنم، گمونم، شاید! (خنده جمعی)
بنا: معمولا طلای اول پشت بعدی گم میشود، مثل طلای توکلی قبل رضازاده در سیدنی
واسعی: یا طلای حبیبی روز قبل تختی، بامزه ترین شاگردی که تا امروز داشتهاید؟
بنا: امیر قاسمیمنجزی
واسعی: خوشتیپترین شاگردتان؟
بنا: خوش تیپ خیلی داشتیم، همه!
شیروانی: یک نفر را بگویید
بنا: مهرداد مردانی
واسعی: در تمام این سالها دلتان بیشتر برای چه کسی سوخت که به حقش نرسید؟
بنا: داوود عابدین زاده و محسن قاسمیانصافاً حیف شدند
واسعی: کدام کشتی گیر روی تشک فراتر از انتظار شما ظاهر شد؟
بنا: رضا گرایی در همین المپیک، با آن قرعه سختی که به او افتاد!
واسعی: در خانواده کشتی کسی هست که دلتان نخواهد او را ببینید؟
بنا: بله! (بدون مکث)
واسعی: تا به حال دلتان از دست یک همکار یا پیشکسوت شکسته؟
بنا: خیلی زیاد (لبخند تلخی میزند)
واسعی: تا بحال شده که آنقدر ناامید شوید که بخواهید بروید و پشت سرتان را نگاه نکنید؟
بنا: بله بارها و بارها اما عشق به کشتی نمیگذارد
واسعی: خانواده از بابت این همه غیبت های شما در منزل گلایه و شکایت نمیکنند؟
بنا: خیلی زیاد، بچه من الان سه سال وخورده ای سن دارد و من تا به حال فقط چهارباراو را دیده ام!
واسعی: خانمتان اعتراض نمیکند که چرا هیچوقت نیستید؟ دعوا ندارید؟
بنا: چرا!
واسعی: در جواب چه میگویید؟
بنا: میگویم خدا صبرت بدهد! (خنده جمعی)
واسعی: کمیاز فضای کشتی دور شویم، تیم محبوبتان پرسپولیس بعد از ۵ سال قهرمانی را از دست داد، چرا؟
بنا: اشکالی ندارد، فوتبال است دیگر اما اگر دنبال دلیل میگردی چون سلطانی فر دیگر وزیر نیست! واسعی: به استقلالی ها تبریک گفتید؟
بنا: بله به تمام دوستان استقلالی گفته ام و باز هم میگویم. تیم آنها عالی بود و امسال شایسته قهرمانی بودند. این قهرمانی را به همه آبی دوستان تبریک میگویم. ۵ سال ما بردیم و حالا یک سال هم شما!
(خنده جمعی)
اشراقی: کری میخوانید؟
بنا: نه آقا، اصلا چرا میگویند قرمز و آبی؟ چرا برعکس نه؟
واسعی: در اردوی تیم ملی کشتی هم کری خوانی دارید؟
بنا: خیلی زیاد , من یک نفر پرسپولیسی هستم و بقیه استقلالی اما همه با هم زور کشتی گیران به من نمیرسد!
واسعی: از میان کشتی گیران چه کسی بیشتر با شما کری میخواند؟
بنا: جرات نمیکنند، میترسند خطشان بزنم! اما از شوخی گذشته همیشه احترام مرا دارند، فقط وقت هایی که در واتساپ پیامیمیگذارم در جواب ستاره ها و آرم باشگاه استقلال و قلب آبی میگذارند! در حالی که قلب قرمز است ,مگر نه؟
شیروانی: به آنها جواب نمیدهید؟
بنا: آخر یکی دوتا نیستند که جواب بدهم! بیشتر کشتیگیران تیم ملی در آزاد و فرنگی استقلالی هستند!
اشراقی: برای تشویق پرسپولیس به استادیوم رفته اید؟
بنا: بله زیاد، همین الان یاد بازی معروف پرسپولیس و هما در ورزشگاه شیرودی افتادم، علی پروین یک کاشته تماشایی زد و بازی ۱-۱ مساوی شد
واسعی: شما یکی از مشاهیر خیابان عارف هستید. از بین های همه چهره ورزشی مشهور با کدام یک بیشتر رفاقت دارید؟
بنا: با وحید قلیچ که چون دروازه بان بودم شوخی هم داریم! وحید امیری بازیکن سابق وحدت و استقلال دوست کودکی تا الانم است، مجید جلالی هم که هست. علی آقا پروین هم که بزرگ همه ماست
واسعی: با کدام یک از آنها رفت و آمد دارید؟
بنا: الان هیچ! کشتی ارتباط مرا با همه دنیا قطع کرده، خانواده ام را هم نمیبینم !
واسعی: کارشناسان برای انتخاب بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران بین دو بچه محل نامدار شما اختلاف دارند، نظر شما کدام است؟علی پروین یا پرویز قلیچ خانی یا اصلاً یک نفر سوم؟
بنا: من عاشق علی پروین هستم و بزرگ و رفیق ماست اما پرویز قلیچ خانی بدون شک بهترین بازیکن تاریخ است. تنها فوتبالیستی که هم سر داشت و هم پا و در تمام پست های زمین فراتر از سایرین بود.
واسعی: میدانیم که فوتبالیست خیلی خوبی بودید چطور سر از کشتی در آوردید؟
بنا: به خاطر اصرار و پافشاری پدرم بود. ایشان گفت تفریحی میخوای بازی کنی بازی کن اما باید کشتی گیر شوی!
واسعی: تا بحال پشیمان نشده اید که کاش فوتبالیست میشدید؟حداقل از نظر مالی وضعتان بهتر بود !
بنا: نه چون در فوتبال هیچی نمیشدم! در آن محل آن همه بازیکن خوب داشتیم که از بین رفتند، من که جای خود
واسعی: آخرین بار کی به خیابان عارف رفتید؟
بنا: خیلی سال گذشته، اتفاقاً این اواخر میخواستم بروم اما دوستان و هم دوره ای ها گفتند نیا، بگذار حس و حال و تصویری که از خاطرات محل داری همانطور بماند
واسعی: از عارف کلی ستاره به سینما و موسیقی پاپ ایران راه یافتند. شما چقدر اهل سینما هستید؟
بنا: من از بچگی عاشق سینما بودم. در دوران کودکی من آپارات به محله ها میآوردند و پدر من یکی از کسانی بود که در عارف آپارات داشت. از همان موقع خوراکم فیلم و سینما بود. زمانیکه ویدیو ممنوع بود من بعد از تمرین ۵ تا فیلمیگرفتم و به خانه میآمدم و کارم فقط فیلم دیدن بود.
واسعی: تا بحال پیشنهاد هنرپیشگی هم داشتید؟
بنا: نه بابا، بخاطر قیافه ام به من پیشنهاد بدهند یا قد و بالایم؟ بروم فیلم کمدی بازی کنم؟(خنده جمع)
واسعی: اما استاد بلور وارد سینما شد؟
بنا: بله من تقریباً تمام فیلم های ایرانی را دیده ام. بخصوص فیلمهای بازیگران مشهور یا کشتیگیرانی که وارد سینما شدند، مثل آقا بلور، آقای حبیبی، ملاقاسمیو سلطان همه، سلطان قلبها محمدعلی فردین
واسعی: هنرپیشه مورد علاقهتان کیست؟
بنا: با تمام احترامیکه برای پرویز پرستویی قائلم پیمان معادی و نوید محمدزاده
واسعی: بهترین بازیگر تاریخ سینما از نظر شما؟
بنا: اینکه دیگر مسلم است و گفتن ندارد! معلم تمام بازیگران سینما از آغاز تا امروز بهروز وثوقی است و هر کس هر چه یاد گرفته از فیلمهای اوست.
واسعی: چقدر موسیقی گوش میکنید؟
بنا: هر وقت فرصت پیش آید
واسعی: در ماشین موزیک گوش میکنی یا رادیو؟
بنا: هیچ کدام، شبکه ورزش میبینم (خنده جمع)
واسعی: خواننده مورد علاقه تان کیست؟
بنا: رضا صادقی را دوست دارم ولی خواننده محبوبم رضا یزدانی است
واسعی: یعنی راک دوست دارید؟
بنا: نه، او مرا یاد فرهاد و فریدون میاندازد، من باصدای آن دو بزرگ شدم
واسعی: درشروع کشتی الگوی شما چه کسی بود؟
بنا: باور میکنید من هیچ کس را نمیشناختم؟ حتی گاهی پدرم سربه سرم میگذاشت و افراد را که در مجلات عکسشان چاپ میشد، اشتباه معرفی میکرد! من فقط عبدالله موحد را میشناختم! یکبار عکسی را نشانم داد و گفت قهرمان دنیا در کشتی فرنگی شده و بعدها فهمیدم فیروز علیزاده است. آنقدر غرق در والیبال و بسکتبال و فوتبال بودم که اصلاً به کشتی فکر نمیکردم
واسعی: هیچ وقت نشده بخواهید جای کشتیگیری باشید؟ حتی شده برای یک لحظه ودرتمام این نیم قرن؟
بنا: نه واقعاً , شاید راز موفقیتم نیز همین باشد که همیشه دوست داشتم خودم باشم
واسعی: اگر ورزشکار نبودید الان چه کاره بودید؟
بنا: بنا بودم (خنده جمعی)
واسعی: فرض کنید دوربینی در اختیار دارید که میتوانید دو دقیقه برای تمام مردم دنیا و تمام ایرانی ها صحبت کنید. چه میگویید؟
بنا: میگویم ای کاش هر کس در هر شغلی که برایش حقوق میگیرد و هر مسئولیتی که به او واگذار شده، بیشترین توان و تمرکز و تلاش را بگذارد. من شخصاً همیشه سعی کردم اینطور زندگی کنم. برایم مهم نیست که فردا یا ماه بعد در این سمت هستم یا نه، مهم این است که در این لحظه بیشترین و بهترین توانم را بگذارم. به چیزهای دیگر فکر نکنم، بهانه نیاورم، مقایسه نکنم، قضاوت نکنم، فقط خودم باشم و مسئولیتم. همیشه سعی کردم پیش وجدان خودم سربلند باشم و فکر میکنم اگر همه در کار و مسئولیت خودشان همینطور باشند، ایران و جهان گلستان خواهد شد و خبری از مشکلات و مصیبت ها نخواهد بود .
من هیچ منتی سر کشتی یا افراد ندارم، بابت کارم حقوق و پاداش گرفتم و طلبکار نیستم که هیچ، بدهکار مردم و کشتی هم هستم که هرچه دارم از همین است. اگر بجای شعار همه عمل کنند، حتما موفق میشویم و موفقیت هرکس سرجا و شغلش یعنی پیشرفت جامعه و حل مشکلات.
واسعی: چیزی هست که من نپرسیدم و بخواهید در موردش صحبت کنید؟
بنا: نه، ممنون از شما که تشریف آوردید
واسعی: اول که آمدیم تمرین تمام شده و شما از این بالا به نقطه ای خیره بودید. به چی فکر میکردید؟
بنا: همیشه به آن کاپ ها نگاه میکنم و یه این فکر میکنم که چکار کنم کاپ قهرمانی جهان آنجا باشد.