خبرورزشی/ مجید ابونوری؛ می خواهم ساده بنویسم. به سادگی گرفتاریهای استقلال!
مجسمه غول پیکر «بی مبالاتی مدیریتی» استقلال را -والبته تمام ورزش و فوتبالمان را- استثمار کرده است. و ظاهراً میخواهد استقلال را ببلعد، اما نه به یکباره، بلکه قطعه قطعه!
«بی مبالاتی مدیریتی» هیچ یک از دردهای استقلال را حل نکرده. بلکه مسائل پیچیدهتر و دیگری را به وجود آورده است! این سطح از تصادمات، دائماً استقلال را از راه به بیراهه میبرد. دست انداز ایجاد میکند و استقلال را از سرمنزل مقصود، دور میکند.
آقای سعادتمند! یک سوال؛ فکر میکنید خطوط روی صورت استقلال، کی صاف میشود؟ و یک سوال دیگر؛ کی اخمش باز میشود؟ و سوال آخر؛ چرا شما از بد حادثه به استقلال آمدید؟
شما به اتفاق سرمربی مستعفی تان، یک «جام» را از استقلال گرفتید، و این تیم را به نقطه سرخط رساندید!
مسوولیت این اشتباهات، به عهده شماست. خود، خود شما!
فقط کافی است با همین فرمان ادامه دهید، استقلال به «هیچ» تبدیل خواهد شد!
***
هواداران استقلال! از موتیف این روزها و ماه های عمرتان کوتاه بیایید! «استراماچونی» خوب آمد و بد رفت! باور کنید تعیین قدمت و عمر «استقلال» کار بسیار مشکلی است. استقلال بنایی است بزرگ و باشکوه. قد و قواره این بنای قدیمی را «کوتاه» نکنید!
«هشتگ استراماچونی را باز گردانید» به «هشتگ عظمت استقلال را باز گردانید»، تغییر دهید و خودتان را از ماجرایی که همچنان شما را اندر خم یک کوچه نگه داشته، خلاص کنید.
چه بخواهیم، چه نخواهیم، گذشته تغییرناپذیر است! وقتی ذهنمان به سمت پیچیدگیهای چند گانه میرود، «حقیقت» گم میشود و راه از چاه تمیز داده نمیشود. میدانیم و نمیدانیم!
تضادی که به باور ما رسوخ کرده و پایبندی به اخلاق را زیر پا گذاشته است! به شیوهای آگاهانه، نا آگاهی را به خودمان و بعد به دیگران القا میکنیم و در عین حال زیر تمام کاسه، کوزهها میزنیم!
استقلال میلرزد. نه از سرما و نه از ترس! از چیزی که در وجودش هست، اما آن را نمیشناسد. این بیگانگی و ناشناختگی از ترس و لرزیدن، کار استقلال را «زار» کرده است. وقتی درد را نشناسی، نباید انتظار درمان داشت! پمپاژ هشتگ استراماچونی، هیچ دردی از استقلال دوا نمیکند. این هشتگ و دنبال کردن این موضوع، بزرگترین درد و رنج را به تاریخ باشگاه استقلال وارد خواهد کرد!
مجسمه غول پیکر «بی مبالاتی مدیریتی» استقلال را -والبته تمام ورزش و فوتبالمان را- استثمار کرده است. و ظاهراً میخواهد استقلال را ببلعد، اما نه به یکباره، بلکه قطعه قطعه!
«بی مبالاتی مدیریتی» هیچ یک از دردهای استقلال را حل نکرده. بلکه مسائل پیچیدهتر و دیگری را به وجود آورده است! این سطح از تصادمات، دائماً استقلال را از راه به بیراهه میبرد. دست انداز ایجاد میکند و استقلال را از سرمنزل مقصود، دور میکند.
آقای سعادتمند! یک سوال؛ فکر میکنید خطوط روی صورت استقلال، کی صاف میشود؟ و یک سوال دیگر؛ کی اخمش باز میشود؟ و سوال آخر؛ چرا شما از بد حادثه به استقلال آمدید؟
شما به اتفاق سرمربی مستعفی تان، یک «جام» را از استقلال گرفتید، و این تیم را به نقطه سرخط رساندید!
مسوولیت این اشتباهات، به عهده شماست. خود، خود شما!
فقط کافی است با همین فرمان ادامه دهید، استقلال به «هیچ» تبدیل خواهد شد!
***
هواداران استقلال! از موتیف این روزها و ماه های عمرتان کوتاه بیایید! «استراماچونی» خوب آمد و بد رفت! باور کنید تعیین قدمت و عمر «استقلال» کار بسیار مشکلی است. استقلال بنایی است بزرگ و باشکوه. قد و قواره این بنای قدیمی را «کوتاه» نکنید!
«هشتگ استراماچونی را باز گردانید» به «هشتگ عظمت استقلال را باز گردانید»، تغییر دهید و خودتان را از ماجرایی که همچنان شما را اندر خم یک کوچه نگه داشته، خلاص کنید.
چه بخواهیم، چه نخواهیم، گذشته تغییرناپذیر است! وقتی ذهنمان به سمت پیچیدگیهای چند گانه میرود، «حقیقت» گم میشود و راه از چاه تمیز داده نمیشود. میدانیم و نمیدانیم!
تضادی که به باور ما رسوخ کرده و پایبندی به اخلاق را زیر پا گذاشته است! به شیوهای آگاهانه، نا آگاهی را به خودمان و بعد به دیگران القا میکنیم و در عین حال زیر تمام کاسه، کوزهها میزنیم!
استقلال میلرزد. نه از سرما و نه از ترس! از چیزی که در وجودش هست، اما آن را نمیشناسد. این بیگانگی و ناشناختگی از ترس و لرزیدن، کار استقلال را «زار» کرده است. وقتی درد را نشناسی، نباید انتظار درمان داشت! پمپاژ هشتگ استراماچونی، هیچ دردی از استقلال دوا نمیکند. این هشتگ و دنبال کردن این موضوع، بزرگترین درد و رنج را به تاریخ باشگاه استقلال وارد خواهد کرد!