خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ در حال متقاعد شدنم که فرهاد مجیدی را، کمی به حال خودش رها کنیم! با توجه به واقعیتها، دارم به این نتیجه میرسم که تحمل این فشار زیاد، برای فرهاد مجیدی کمی زیاد و فوق طاقت اوست! پس زیر ذرهبین نگذاریمش و از همه سو، حرکات درست و غلطش را به رخ نکشیم، بهویژه به روی خودش نیاوریم که چه کرد و چهها نکرد، تا خودش برای خارج شدن از این بنبست، راهی پیدا کند!
این روزها، مجیدی که باید «تازه مربیاش» دانست، از همه جهات زیر نظر و زیر میکروسکوپ دقت و عیبجویی قرار دارد! به راست میچرخد، دیده میشود! به چپ میچرخد، باز هم در معرض دید و نگاه همگان قرار دارد!
اشتباهات سرمربی استقلال- که باید حداقل باشد- بیش از اندازهای شده که قابل اغماض باشد! کسی که باید بر این اشتباهات غلبه کند، خود اوست! پس به حال خودش واگذاریم او را! فشار را با فشار- آنهم بیشتر- نمیتوان قابل تحمل کرد! نمیتوان تحمل نمود!
حرف همان است که گفته شد: مربیگری استقلال، با تحمل فشاری زاید از حد ممکن نمیشود! فرهاد را یک چند صباحی نبینیم تا کارش را خودش انجام دهد!
این روزها، مجیدی که باید «تازه مربیاش» دانست، از همه جهات زیر نظر و زیر میکروسکوپ دقت و عیبجویی قرار دارد! به راست میچرخد، دیده میشود! به چپ میچرخد، باز هم در معرض دید و نگاه همگان قرار دارد!
اشتباهات سرمربی استقلال- که باید حداقل باشد- بیش از اندازهای شده که قابل اغماض باشد! کسی که باید بر این اشتباهات غلبه کند، خود اوست! پس به حال خودش واگذاریم او را! فشار را با فشار- آنهم بیشتر- نمیتوان قابل تحمل کرد! نمیتوان تحمل نمود!
حرف همان است که گفته شد: مربیگری استقلال، با تحمل فشاری زاید از حد ممکن نمیشود! فرهاد را یک چند صباحی نبینیم تا کارش را خودش انجام دهد!
امیررضا، پسر احمدرضا؛ عابدزاده دوم، بنفیکا را ٢-صفر شکست داد
... میگویند که بیگانه اش باید بدانی! که را و چرا؟ گفتهاند پسری که از پدر خود عقب بماند، بسیاری از محسنات و خوبیهای انگشتنما شده او را، به ارث نبرده است! مصداق عینی این گفته و این نوشته الان کیست؟ امیررضا، پسر احمدرضا!
عابدزادهها، ترجمان درست و طابق نعل بالنعل همین خواسته و همین شرط دلنوازند! حرفی که سراپا حکمتآمیز است!
احمدرضای پدر، وقتی به امیررضای پسرش نگاه میدوزد ولو از راه دور و خیلی هم دور، بسیاری از ویژگیها، مهارتها، شجاعتها و از همه مهمتر روحیه قوی و سرِ نترسش را در وجود پسر «باوجود» و دریادلش میبیند! همان بیباکی! چه میگویم که همان بیکلگی برخوردار از حساب و کتاب و منطق عملی!
دوشنبه شب، تیم ماریتیمو پرتغال، مسابقهای داشت مهم با بنفیکا! یکی از دو، سه تیم برتر و از «سوپرتیم»های سوپر لیگ پرتغال! بعد حتی مدیران تیم ماریتیمو هم کار را زار میدانستند و بنفیکا را پیشاپیش برندهای تمامعیار! ولی امیررضا کاری کرد که در تاریخ بنفیکا، برای دومین بار رخ میداد! گلر ایرانی ماریتیمو، هرچه توپ آمد، یا گرفت و یا مشت کرد! بنفیکا برای دومین مرتبه مقابل حریف کمآوازه اش باخت! بنفیکا نه به ماریتیمو که یکسره به امیررضا عابدزاده باخت! به ستاره خانواده عابدزادهها!
بسیاری از مردان قدیمی و پیران دیر و سن و سالداران پرتغال، امیررضا را با دروازهبان اسطورهای دهه ٦٠ میلادی پرتغال، کاروالهو، مقایسه کردند! مردی که دروازهبان تیم اوزه بیو، سیمونه، کولنا، جروم، آگاس و توره بود!
... میگویند که بیگانه اش باید بدانی! که را و چرا؟ گفتهاند پسری که از پدر خود عقب بماند، بسیاری از محسنات و خوبیهای انگشتنما شده او را، به ارث نبرده است! مصداق عینی این گفته و این نوشته الان کیست؟ امیررضا، پسر احمدرضا!
عابدزادهها، ترجمان درست و طابق نعل بالنعل همین خواسته و همین شرط دلنوازند! حرفی که سراپا حکمتآمیز است!
احمدرضای پدر، وقتی به امیررضای پسرش نگاه میدوزد ولو از راه دور و خیلی هم دور، بسیاری از ویژگیها، مهارتها، شجاعتها و از همه مهمتر روحیه قوی و سرِ نترسش را در وجود پسر «باوجود» و دریادلش میبیند! همان بیباکی! چه میگویم که همان بیکلگی برخوردار از حساب و کتاب و منطق عملی!
دوشنبه شب، تیم ماریتیمو پرتغال، مسابقهای داشت مهم با بنفیکا! یکی از دو، سه تیم برتر و از «سوپرتیم»های سوپر لیگ پرتغال! بعد حتی مدیران تیم ماریتیمو هم کار را زار میدانستند و بنفیکا را پیشاپیش برندهای تمامعیار! ولی امیررضا کاری کرد که در تاریخ بنفیکا، برای دومین بار رخ میداد! گلر ایرانی ماریتیمو، هرچه توپ آمد، یا گرفت و یا مشت کرد! بنفیکا برای دومین مرتبه مقابل حریف کمآوازه اش باخت! بنفیکا نه به ماریتیمو که یکسره به امیررضا عابدزاده باخت! به ستاره خانواده عابدزادهها!
بسیاری از مردان قدیمی و پیران دیر و سن و سالداران پرتغال، امیررضا را با دروازهبان اسطورهای دهه ٦٠ میلادی پرتغال، کاروالهو، مقایسه کردند! مردی که دروازهبان تیم اوزه بیو، سیمونه، کولنا، جروم، آگاس و توره بود!
حسن اهوازی، کرونا را مغلوب کرد
جامعه فوتبال اهواز، میانسالان ورزشدوست خوزستان و پیشکسوتان اهوازی که عمر خویش را به پای جوانان و نخبههای سرزمین طلاخیز خوزستان صرف کردهاند، این روزها هم مشکورند و هم مشعوف! شکرگزارند، چون حسن اهوازی و همسرش، در مبارزه با بلای کرونا، موفق و در کمال سلامت بیرون آمدند و دلیل خوشحالی و شعف نیز همین است!
این روزها بهواسطه بهثمر رسیدن مراقبتهای بیوقفه کادر درمان بیمارستان ارتش که از جان خود برای بهبودی بیمارانشان مایه میگذارند، همه بهخصوص ورزشکاران و نیز ورزشدوستان اهواز، دست به دعای شکر برداشتهاند! حاج حسن اهوازی، اینهمه دوستدار داشت و خبر نداشت!
جامعه فوتبال اهواز، میانسالان ورزشدوست خوزستان و پیشکسوتان اهوازی که عمر خویش را به پای جوانان و نخبههای سرزمین طلاخیز خوزستان صرف کردهاند، این روزها هم مشکورند و هم مشعوف! شکرگزارند، چون حسن اهوازی و همسرش، در مبارزه با بلای کرونا، موفق و در کمال سلامت بیرون آمدند و دلیل خوشحالی و شعف نیز همین است!
این روزها بهواسطه بهثمر رسیدن مراقبتهای بیوقفه کادر درمان بیمارستان ارتش که از جان خود برای بهبودی بیمارانشان مایه میگذارند، همه بهخصوص ورزشکاران و نیز ورزشدوستان اهواز، دست به دعای شکر برداشتهاند! حاج حسن اهوازی، اینهمه دوستدار داشت و خبر نداشت!
دعوا با فیفا بالا میگیرد؛ دور از چشم همه، دور از گوش همه
نمیگویم تقصیر با کیست و مقصر کار کیست، ولی... ولی انگار دارد دوباره میانه ما با فیفا بههم میخورد و حکایت بدسرانجام، اره بیار و تیشه ببر، در حال شروع شدن است!
فیفا میگوید: من از نهاد غیردولتی که عمومی هم هست، چیزی نمیفهمم، ما هم خودمان ماندهایم که چطور میشود تا بشود!
نکند قصه کوسه و ریش پهن را باید بهخاطر آورد! و تازه، ما در پیدایش و دستیابی به مصداق عملی اش هم تابهحال حیرانیم! چطور میشود که هم غیردولتی بود و هم به بخش خصوصی تعلق داشت!
و مسئله دیگر اینکه، هیچکس در اینباره نباید هیچی بداند! چرا؟ به چه دلیل؟ برای چه؟ مردم با اصول تیمداری، باشگاهداری و فدراسیونداری که غریبه و نامحرم نیستند!
خلاصه کلام اینکه «بِلَه دیگ، بِلَه چغندر»! وقتی مجمع را تشکیل نمیدهید و یا با اهلش تشکیل نمیدهید، همین میشود که شده است! هرجایش را میگیری، از جاهای دیگرش بیرون میزند! در فوتبال هم، آدمی را مغز لازم است، بیکلاهی عار نیست!
آسمان پرسپولیس به شدت ابری است! تا کی ببارد، کجا ببارد و چقدر ببارد!
نمیگویم تقصیر با کیست و مقصر کار کیست، ولی... ولی انگار دارد دوباره میانه ما با فیفا بههم میخورد و حکایت بدسرانجام، اره بیار و تیشه ببر، در حال شروع شدن است!
فیفا میگوید: من از نهاد غیردولتی که عمومی هم هست، چیزی نمیفهمم، ما هم خودمان ماندهایم که چطور میشود تا بشود!
نکند قصه کوسه و ریش پهن را باید بهخاطر آورد! و تازه، ما در پیدایش و دستیابی به مصداق عملی اش هم تابهحال حیرانیم! چطور میشود که هم غیردولتی بود و هم به بخش خصوصی تعلق داشت!
و مسئله دیگر اینکه، هیچکس در اینباره نباید هیچی بداند! چرا؟ به چه دلیل؟ برای چه؟ مردم با اصول تیمداری، باشگاهداری و فدراسیونداری که غریبه و نامحرم نیستند!
خلاصه کلام اینکه «بِلَه دیگ، بِلَه چغندر»! وقتی مجمع را تشکیل نمیدهید و یا با اهلش تشکیل نمیدهید، همین میشود که شده است! هرجایش را میگیری، از جاهای دیگرش بیرون میزند! در فوتبال هم، آدمی را مغز لازم است، بیکلاهی عار نیست!
آسمان پرسپولیس به شدت ابری است! تا کی ببارد، کجا ببارد و چقدر ببارد!