خبرورزشی/ مجتبی صالح؛ روزهای کرونایی و دوری از فوتبال برای فوتبالیستها ادامه دارد. این یعنی دوری از استادیومها هم تمدید شده. فعلاً به خاطر خطری که کرونا دارد، همه جا فوتبال تعطیل است الا کشور آلمان. رضا قوچاننژاد از جمله فوتبالیستهایی است که دلش لک زده برای حضور دوباره در مستطیل سبز. او این روزها هم سعی میکند سرش را با تمرینات بدنسازی گرم کند. با او گفتوگویی اختصاصی داشتیم.
رضا روزهای کرونایی برای تو چطور میگذرد؟
راستش را بخواهید هر روز تمرین میکنم. هر روز هم با مربی بدنساز تیم زوله در ارتباط هستم. ایشان برنامه تمرینی را برای من میفرستد. البته به همین تمرینات بسنده نمیکنم. یکسری تمرینات اختصاصی هم دارم که آنها را هم انجام میدهم تا انشاءا... روزی که دوباره فوتبال شروع شد، بدنم روی فرم باشد. این مهم است که آمادگی لازم را برای شروع دوباره فوتبال داشته باشیم.
دلت برای فوتبال تنگ نشده؟ رسانهها و طرفداران که بدجور دلشان لک زده.
صد درصد دلم برای فوتبال تنگ شده است. حدود ۴ ماه است که بازی نمیکنیم و تمرینات خودمان را داریم. همه انگیزه، علاقه و تلاش یک فوتبالیست این است که کیفیت و آن حسی که به فوتبال دارد را، در زمین مسابقه نشان دهد. متأسفانه الان ما این امکان را نداریم تا بازی کنیم. امیدوارم با حل شدن مشکل کرونا در همه جای دنیا، به زودی فوتبالها شروع شود. الان فوتبال در همه جا غیر از آلمان تعطیل است. همه منتظریم تا دوباره بازیها شروع شود. به خاطر هواداران دوست داریم بازی کنیم، به خاطر کسانی که به فوتبال علاقه زیادی دارند. امیدوارم خیلی زود به زمین برگردیم.
این روزها که بیشتر در خانه هستی، آشپزی هم میکنی؟
راستش را بخواهید من اصلاً آشپزی بلد نیستم، هیچ وقت هم این کار را نکردهام و هیچ علاقهای هم به آشپزی کردن نداشتهام. چطوری بگویم، چون علاقه نداشتم، نمیخواستم آشپزی یاد بگیرم و دنبالش نرفتم. خدا را شکر در زندگی همیشه پدر و مادری داشته و دارم که آشپزهای فوق العادهای هستند. همسرم هم دستپخت فوق العاده خوبی دارد که این کارم را آسان میکند. خدا را شکر مسئولیت آشپزی در خانه به گردن من نیست (خنده).
در یک سال گذشته بهترین و بدترین اتفاقی که در فوتبال برایت افتاد چه بود؟
راستش را بخواهید در یک سال اخیر دو اتفاق فوق العاده شیرین در فوتبال برای من افتاد؛ یکی قهرمانی با تیم افسی سیدنی در لیگ استرالیا بود که با کمک خدا و تلاش همتیمیهایم این اتفاق برایمان افتاد، حس خوبی به این قهرمانی دارم و افتخار میکنم در آن شریک بودم. یکی دیگر هم این بود که توانستم یک رکورد شخصی در لیگ هلند ثبت کنم. کاری کردم که تا به حال در لیگ هلند اتفاق نیفتاده بود. در اولین بازی برای تیم زوله از دقیقه ۶۰ به زمین رفتم و در ۲۸ دقیقه موفق شدم به کمک خدا ۴ گل بزنم. همانطور که گفتم این اتفاق تا به حال در لیگ هلند نیفتاده بود. اینکه یک بازیکن در اولین بازی از نیمکت به زمین برود و در مدت کوتاهی ۴ گل بزند. آن مسابقه یکی از شیرینترین خاطرات و بازیهای عمرم بود که فراموشش نمیکنم. جدا از اینها واقعاً خاطره تلخی ندارم. یکسری بحثهای فوتبالی با کادر فنی زوله داشتم. موضوع تلخی بود ولی برایم تجربه شد. در دنیای فوتبال هم اتفاق میافتد که درس و تجربه برای آینده میشود.
علاقهای برای حضور در لیگ برتر ایران نداری؟
این سؤال سختی است برای جواب دادن. من در هلند قرارداد دارم. همانطور که میدانید، ایران را دوست دارم. فوتبال ایران خیلی چیزها به من داد. چطور بگویم... لول و درجه فوتبال من را بالا برد و به بازیگریام کمک زیادی کرد. برای همین خیلی مدیون فوتبال ایران هستم. حالا خیلی علاقه دارم یک روز برای بازی به ایران برگردم ولی همانطور که گفتم در هلند قرارداد دارم. انشاءا... برای فصل جدید ببینم خدا چه میخواهد و چه اتفاقی میافتد. مهمتر از همه چیز فعلاً این است که ویروس کرونا از بین برود. این مهم است که هواداران و فوتبالیستها تن سالم داشته باشند، از این روزهای سخت بگذرند و بعد از شروع فوتبال لذت ببرند.
رضا این روزها کلاً بحث ویلموتس داغ است. برایمان بگو روزی که به اردوی تیم ملی رفتی، دقیقاً چه حرفهایی با هم زدید؟
اول از همه آقای ساکت و تاج من را دعوت کردند تا به کمپ تیم ملی بروم. چون میدانستند من به ایران آمدهام و به خاطر همین گفتند بیا تا صحبت کنیم. مارک ویلموتس با من خیلی اوکی بود. همدیگر را از دوران حضور در بلژیک میشناختیم. او به من گفت میدانم تصمیم گرفتهای از تیم ملی خداحافظی کنی. به این تصمیم احترام میگذارم ولی بدان درهای تیم ملی همیشه به روی تو باز است. اگر میخواهی برگردی، نه الان حتی در آینده، میتوانی به تیم ملی بیایی و کمک کنی. حرف ویلموتس دقیقاً این بود. من هم به او گفتم از لطف شما تشکر میکنم و بعد خداحافظی کردیم و صحبت دیگری نداشتیم.
روزی که تصمیم گرفتی از تیم ملی خداحافظی کنی، کسی نگفت بمان و ادامه بده؟ کسی اصرار نکرد؟
زیاد یادم نیست چه کسی زنگ زد و با من صحبت کرد. این تصمیم خودم بود. در واقع با این تصمیم از خودم و شخصیتم حمایت کردم. الان که فکر میکنم یادم میآید اشکان دژاگه و مسعود شجاعی با من صحبت کردند تا در تیم ملی بمانم. این دو به من گفتند زود است، نرو و بمان. بقیه بچهها هم گفتند. سامان قدوس که میدانست میخواهم خداحافظی کنم، خیلی ناراحت شد. این سه نفر را یادم میآید ولی خیلیهای دیگر هم بودند. اکثر بچهها نه تنها زنگ زدند بلکه در فضای مجازی هم در تماس بودیم و به من پیام دادند.