علیرضا منصوریان پاییز سال ۹۳ سرمربی نفت تهران بود و با این تیم نتایج خوبی نیز میگرفت. منصوریان در ۶ آذر همان سال مصاحبه مفصلی با خبرورزشی انجام داد که خلاصه آن را به اتفاق هم مرور میکنیم:
- یک بار علی فتحاللهزاده مصاحبه کرد و گفت علت دعوت نشدن آقای ایکس به تیم ملی، علیرضا منصوریان است! از طرف دیگر رسانهها و همین خبرورزشی مدام مینوشتند آقای نبی زمینه برای حضور من در تیم ملی را فراهم کرده است! من با آقای نبی خیلی دوست هستم ولی خود افشین قطبی به تیم ملی دعوتم کرد تا دستیارش شوم. در چنین شرایطی استقلال هم پشتم را خالی کرد. استقلالیها من را تحت فشار میگذاشتند که منصوریان عامل دعوت نشدن فلان بازیکن ما تلقی میشود ولی مگر لیست دست من بود؟
- وقتی کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی ایران شد، متوجه شدم فضا برای حضورم تحت عنوان دستیار اول کنار او مهیا نیست ولی کارلوس پیشنهاد داد سرمربی تیم امید شوم. یک روز به او گفتم میخواهم هماهنگ کنید تا به انگلیس بروم و تمرینات منچستر را ببینم ولی در پاسخ به من گفت من خود منچسترم! گفتم میخواهم تمرینات فرگوسن را ببینم ولی جواب داد: اینجا منچستر است. با خودم گفتم راست میگوید چون ۷ سال طراحی تمرین منچستر یونایتد با او بوده.
- وقتی در سن پائولی بودم، با هم شرط کردیم که اگر تیم به دسته اول بوندسلیگا آمد، سرهای خودمان را بتراشیم. اتفاقا همین اتفاق هم رخ داد و صعود کردیم. من برای تعطیلات به ایران برگشتم و ۲۰ روز بعد وقتی در کمپ تیم حاضر شدم، دیدم همه سرهای خود را کچل کردهاند غیر از من. گیر دادند که چرا این کار را نکردی؟ گفتم بعدا سرم را میتراشم ولی قبول نکردند و خودشان ماشین آوردند و همان جا سرم را زدند. همبازی آمریکاییام هم تیغ آورد و سرم را کامل تراشید! اتفاقا همسرم میگوید بزرگترین شانس زندگیات این بود که سرت را تراشیدی!
- بعد از ماجراهای تیم امید به آقای نبی گفتم بهتر است ما دور از هم باشیم چون رفاقت من به شما آسیب میزند. وقتی در پارسخودرو فوتبال بازی میکردم آقای نبی مدیرعامل باشگاه بود ولی به ما تهمت زدند که همراه با هم برجسازی میکنیم، در کار واردات قطعات کامپیوتر هستیم و تجارت پوشاک هم داریم در حالی که من و آقای نبی هیچ بیزینسی با هم نداریم.
- اواخر سال ۱۳۷۳ یک روز امیر قلعهنویی به خانه ما زنگ زد و گفت آقایان عبداللهی و فریبا میخواهند تو به استقلال بیایی ولی پول نداریم. من در جواب گفتم وقتی کاپیتان استقلال به من زنگ زده، مفتی هم میآیم. باورتان نمیشود ولی حتی وقتی در پارسخودرو بازی میکردم، به ورزشگاه میرفتم تا استقلال را تشویق کنم.
- اولین قراردادم با استقلال ۲۱۰هزار تومان بود. البته ۱۱۰هزار تومان هم برای لباس دادند. من همانجا شرط گذاشتم که اگر مرد سال فوتبال ایران شوم یک میلیون تومان اضافه میگیرم و اگر بالغ بر ۹ گل زدم، یک میلیون دیگر هم میخواهم. همان سال علاوه بر اینکه مرد سال فوتبال ایران شدم، ۹ گل هم زدم.
- رابطهام با هواداران پرسپولیس همیشه خوب و محترمانه بوده؛ البته یک عده میگفتند منصوریان سر تمرین پرسپولیس رفته تا تست بدهد! حتی میگفتند او با رضا شاهرودی به تمرین رفته است ولی به جان پسرم هرگز سر تمرین پرسپولیس نرفتم. هیچوقت در تمرین پرسپولیس حاضر نشدم و تست ندادم چون عاشق استقلال هستم.
- دربی بهمن سال ۹۰ که به دربی ایمون زاید معروف شد را با برادرم دیدم. پسرم هم بود. وقتی استقلال ۳ گل خورد، پسرم گریه میکرد و برادرم کری خواند. شنیدم که میگفتند برادرم مصاحبه کرده و گفته من پرسپولیسی بودم! اگر برادرم این مصاحبه را انجام میداد، آتشش میزدم! البته برادرم واقعا پرسپولیسی افراطی است. در خانواده ما همه استقلالی هستند ولی نمیدانم او چطور پرسپولیسی شد!