خبری که صبح شنبه روی گوشی اغلب خبرنگاران ورزشی نقش بست، بسیار تلخ بود: هادی خمسه خبرنگار و ورزشی نویس قدیمی در اثر سانحه رانندگی همراه با همسرش دار فانی را وداع گفت و مسافر آسمان شد.
همین چند خط کافی بود تا دنیا بر سرمان آوار شود. رفیقی که خوش قلبی و معرفتش خیلی بیشتر از آن بود که فراموشی و بیمعرفتی را به دل بگیرد. همکاری که وقتی کنارش بودی، خیالت جمع بود که پشتت را خالی نمیکند. مردی که هیچوقت زیرآبی رفتن را یاد نگرفت و برای شناخت ظاهر و باطنش کار سختی نداشتیم..
هادی عزیز! وقتی خبر آمد که با همسرت در آن سانحه لعنتی چشم از جهان فرو بستی و مسافرت شمال برایت حکم سفر آخرت را پیدا کرد، همه خاطرات خوشی که با هم داشتیم جلوی چشمانمان رژه رفت و ما مثل تماشاگران «سینما پارادیزو» با چشمانی نم زده به روزهای خوش گذشته و خوبیهایت اندیشیدیم. به روزهایی که غم بود ولی نه به اندازه داغی که تو بر دلمان گذاشتی. حالا یک چشممان اشکبار از دست رفتن تو و همسرت است و چشم دیگر برای فرزند عزیزت که در بیمارستان بستری شده، خون میگرید.
هادی عزیز! نمیگوییم ما را بابت همه فراموشکاریهایمان ببخش چون آنقدر با معرفت بودی که حتماً همه چیز را از یاد بردهای.
هادی عزیز! حالا که مسافر آسمان شدی، سلام ما را به رفقای آسمانی برسان و به آنها بگو دور نیست روزی که همه دوباره باهم جمع شویم.