تعریف قهرمان و پهلوان در ورزش مشخص است اما خارج از قواعد یک رقابت ورزشی، قهرمان از نگاه مردم کیست؟
خبرورزشی در برنامه قهرمان مردم سراغ چهرههای محبوب ورزش ایران میرود و با آنها در یک کار خیر و عام المنفعه همراه میشود.
به گزارش خبرورزشی، اولین قسمت از برنامه قهرمان مردم به کودکان کار، استعدادیابی و مدارس فوتبال اختصاص داشت. انتخاب ما برای اولین قسمت یحیی گل محمدی بود که همراه او به دنیای کودکان سفر کردیم. یحیی گل محمدی با وجود آنکه زیاد اهل گفتگوی رسانهای نیست، تنها به این دلیل که پشت این برنامه استراتژی کمک به پیشرفت نوجوانان مستعد و همچنین کمک به ساماندهی کودکان کار وجود داشت، دعوت ما را پذیرفت و در اولین قسمت از برنامه قهرمان مردم، خبرورزشی را همراهی کرد.
هفته گذشته همراه یحیی گل محمدی بودیم و آنچه در ادامه میخوانید و میبینید، اولین قسمت از برنامه قهرمان مردم است.
ابتدا یحیی گل محمدی با استقبال مهدی هژبری، سردبیر سایت خبرورزشی و احمد فیض کریملو، بازیکن اسبق استقلال وارد لوکیشن ضبط برنامه قهرمان مردم شد و به دعوت کودکان، دقایقی به شکل نمادین هدایت آنها را بر عهده گرفت و با این بچهها که از دیدن آقا یحیی سر ذوق آمده بودند، تمرین کرد. سپس نزدیک به یک ساعت با گل محمدی درباره کودکان کار، استعدادیابی، مدارس فوتبال، معلمی، خاطرات دوران بازی و مربیگری، فضای مجازی و ... حرف زدیم اما همین که به بخش پرسشهای فوتبالی سخت رسیدیم، آقا یحیی که احساس کرد آرام آرام در حال کشاندن او به حیطه چالش برانگیز هستیم، مثل یک کارگردان قاطع و مقتدر اعلام کات کرد و حرف زدن درباره فوتبال را به آینده سپرد.
البته آقا یحیی درباره داستان پیش آمده در جریان بازی پرسپولیس و الدحیل هم حرفهای تکان دهندهای زد اما به درخواست ایشان که نمیخواست خاطر هواداران مکدر شود، این بخش از گفتگو نزد ما امانت میماند تا هر زمان که خود ایشان صلاح دید، از طریق خبرورزشی منتشر شود.
گل محمدی اعتقاد داشت در برنامهای که نیت و هدفش کمک به کودکان کار است، شاید بهتر باشد حرف از پشت پرده فوتبال و تلخیها نزنیم. حق با یحیی گل محمدی بود و ما هم با کات کارگردان (ببخشید یحیی گل محمدی) به پایان گفتگو رسیدیم.
بعد از پایان مصاحبه، یحیی گل محمدی به اتفاق دکتر زادمهر، هدایایی که برای بچهها تهیه کرده بود را تقدیم آنها کرد و با حوصله کنار تک تک شان عکس یادگاری گرفت.
آنچه در پی میآید گفتگوی ما با یحیی گل محمدی در اولین قسمت از برنامه قهرمان مردم همراه با حاشیههای این گفتگوی جذاب است.
سلام، من سامان خدائی هستم و شما در حال تماشای خبرورزشی تی وی هستید. در لوکیشنی که اینجا میبینید، امروز یک میهمان ویژه دارم. یک چهره مردمی، یک مربی محبوب که تا دقایقی دیگر به جمع ما اضافه میشود.
همه با روزنامه خبرورزشی آشنا هستید، روزنامهای که نزدیک به ۳۰ سال قدمت دارد. حالا قرار است ما با وبسایت خبرورزشی و خبرورزشی تی وی همراه شما باشیم. همچنین میتوانید ما را در شبکههای اجتماعی و پیام رسانها هم دنبال کنید، از جمله تلگرام و اینستاگرام. به زودی با VOD و کانال یوتیوب خبرورزشی تی وی نیز همراه شما خواهیم بود.
علاوه بر برنامههای موضوعی که در خبرورزشی تی وی خواهیم داشت، گفتگوهای متنوعی را تقدیم شما خواهیم کرد.
برای اولین گفتگو هم چه کسی بهتر از یحیی گل محمدی. خیلی ممنون که در این برنامه حضور دارید.
به نام خدا، من هم سلام دارم، خدمت شما، دوستان و همکاران خوبتان، بسیار هم تشکر میکنم از شما بابت این دعوت. باعث افتخار است که در این جمع حضور دارم و بتوانم یک کمک کوچک به کودکان کار داشته باشم.
پیش از همه چیز میخواهیم در رابطه با کودکان کار صحبت کنیم. اولین چیزی که با شنیدن کودک کار به ذهن شما میآید، چیست؟
شاید برای همه این اتفاق رخ بدهد که وقتی در ماشین هستی یا پیاده روی میکنی، بچههایی به سراغت میآیند و انتظار کمک از تو دارند. سر چهارراهها این اتفاق زیاد رخ میدهد. اولین چیزی که به ذهن ما مردم میآید، وقتی راحت تر بگویم این بچههای سر چهارراه را میبینیم، احتیاج به کمک دارند. این نیاز ممکن است از طرف خودشان یا کس دیگری باشد. دیدن این صحنه ها ناراحتی دارد. همه دوست دارند یک کمکی انجام دهند.
بچه که بودم کار میکردم، اما خودم دوست داشتم کار کنم کفش فوتبال بخرم!
فکر میکنم در همین مسیر که میآمدید سر چهارراه و مقابل بیمارستان این بچهها بودند. جدای از این تصویر، آن پشت صحنه هم به ذهن آدم میآید که یک شخصی متاسفانه لغتی که استفاده میشود باید بگوییم، این بچهها را اجاره کرده که آنها کار کنند و پولها را ببرد. خیلیها میگویند نباید به این بچهها پول داد، باید خوراکی داد، فنی یاد آنها داد، حتی غذا یا خوراکی را میگویند باز کنید و بدهید تا دوباره آن را نفروشند. خود شما در مواجهه با این کودکان چه میکنید؟ قطعا سمت ماشین شما هم آمدند دیگر؟
بحث ریشهای این است که در جامعه ما، در ایران نباید چنین کودکانی باشند. باید این قدر احساس مسئولیت باشد که این اتفاقات رخ ندهد. باید مدیریت شود. بالاخره این بچهها یا بدسرپرست هستند و یا بی سرپرست، یا پدر مادرهایی دارند که نسبت به آینده آنها اهمیت نمیدهند. از بچهها برای درآمدزایی خانوادهها استفاده میکنند. اولا باید تصمیماتی گرفته شود که اجازه چنین کاری را به این پدر مادرها ندهند. باید قوی کار کنیم. طوری کار کنیم که پدر و مادری حس نیاز برای کار کردن بچه نکند.
این یک مساله است که باید به آن توجه شود. مساله دوم این است که این معضل الان وجود دارد. این بچهها در این خانوادهها زندگی میکنند و مورد استفاده پدر و مادر یا سرپرست شان قرار میگیرند. اولین چیزی که برای کودک خیلی مهم است، تحصیل است. دست اندرکاران باید این فضا را ایجاد کنند.
من خودم بچه بودم کار میکردم، به پدر و مادرم کمک میکردم، این کار کردن از طرف خودم بود. چون میخواستم درآمدی داشته باشم مثلا کفش فوتبال بخرم.
اصلا قدیمها این موضوع کاملا جا افتاده بود که بچهها سه ماه تابستان را کار کنند.
واقعا هم کار میکردیم، هم دوران مدرسه، مدرسه میرفتیم. برای نیاز خودم کار میکردم. برای اینکه کفش بهتری داشته باشم، از پدرم میخواستم با هم برویم سر کار. اما اینکه پدر و مادرها بچه را مجبور کنند با کار یا تکدی گری پول در بیاورند، واقعا فاجعه است.
بحث ایجاد فضای تحصیلی و آموزشی برای کودکان خیلی مهم است که فکر میکنم اگر این مساله حل شود، خیلی از مشکلات دیگر خود به خود حل میشود. مباحث دیگر اینکه بتوانیم معیشت آن پدر و مادرهایی که نیازمند هستند و مجبور میشوند بچهها را به کار مشغول کنند، رسیدگی شود. بستههای کمک معیشتی داشته باشند تا بتوانند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند.
فکر میکنم این دو مساله خیلی مهم است. برنامه شما هم برنامه خیلی خوبی است. در این فضاها کم دیدم برنامه سازی شود. تشکیل گروهها و کمپینهای مختلف میتواند کمک کند. اگر آگاهی نباشد، همین روند فعلی ادامه دارد، این بحث کودکان کار هم بیشتر میشود.
هر بچهای آینده دارد، میتواند آینده خوبی داشته باشد. هرکدام از این کودکان میتوانند یک فرصت برای کشور باشند. هرکدام میتوانند آینده ساز باشند. برای کشور و مردم انسانهای تاثیرگذاری باشند. هر بچهای این فضا برایش به وجود بیاید که استعدادها و تواناییهای خودش را نشان دهد، میتواند برای جامعه تاثیرگذار باشد.
فکر میکنم سوال دوم و سوم من را هم پاسخ دادید، سوال این بود که متصدی باید چه کاری انجام دهد؟ شما اگر متصدی بودید و مسئولیت داشتید، چه میکردید؟
همانطور که گفتم بحث آموزشی مهم است و اینکه پدر و مادرها را بشناسیم، آنها را جمع کرد و به آنها آگاهی داد، برای شان شغل پیدا کرد و به معیشت شان رسیدگی کرد. چون تمام این مسائل ریشه اقتصادی دارد و مهم ترین مساله حل مشکل معیشت است.
بچههای خودتان را تشویق میکنید در اوقات فراغت مهارتی یاد بگیرند؟
بله، خصوصا در سه چهار ماه تعطیلات مدارس فرصت خوبی برای بچهها است. مهارتهایی یاد بگیرند که در مدارس به آنها توجه نمیشود. مهارتهای عملی مثلا سفال، کارهای ورزشی و از این دست میتواند اوقات فراغت شان را پر کند.
آقا یحیی اگر فضایی مهیا شود تا از میان کودکان کار استعدادیابی شود، شما حاضر هستید وقت بگذارید؟
ببینید نیروی کار زیاد است. من هر کمک فکری یا کمکی که بشود را هستم. وقتی درگیر فوتبال هستیم، به قدری وقت مان محدود میشود که فرصت کار چندانی نمیماند. همین امسال مثلا باید به اهواز بروم. البته آنجا هم این فضای کودکان کار وجود دارد متاسفانه. اما هر کمکی که بتوانم انجام دهم، چه حضور فیزیکی، چه مشاوره، چه فکری، کاملا در خدمت هستم و استقبال میکنم.
اگر اشتباه نکنم شما مدرسه فوتبال ندارید؟
خیر!
برای خودم همیشه سوال بوده، شما با توجه به اینکه معلم بودید، طبیعتا برای تان آموزش جذاب است. چرا سراغ مدرسه فوتبال نرفتید؟
فرصتش را ندارم، الان دوازده سیزده سال است بکوب مربیگری میکنم. مدرسه فوتبال ظاهر قضیه میگوید چند نفر را دور هم جمع میکنی، یک چمن اجاره میکنی و فوتبال بازی میکنند. ولی در واقع اینطور نیست، مدرسه فوتبال باید طوری باشد که خانوادهها احساس آرامش و امنیت داشته باشند. نه فقط فوتبال، آنجا باید درس زندگی به این بچهها داد. فقط تمرینات فوتبالی نباید باشد. یک فضای فرهنگی و آموزشی باشد.
اگر بحث ما فقط فوتبالی است، باید از مربیان مجرب و کارکشتهای استفاده کنیم. مربیانی که تجربه این فضا را دیده باشند تا اگر مشکلی هم به وجود آمد هم بتوانند حل کنند و هم بار فنی و فوتبالی داشته باشند. انجام همه این کارها سخت و زمان بر است. وقتی خانوادهها بچهها را به مدرسه فوتبال میبرند، باید با احساس آرامش و امنیت خاطر باشد. بچه سالم برود و بیاید به فضای آموزشی. اینجا باید احساس مسئولیت داشته باشی. انجام همه اینها ساده نیست. متاسفانه فعلا نمیتوانم انجامش دهم.
جوانها این ذهنیت که با پارتی و پول فوتبالیست میشوی را کنار بگذارند؛ استعداد داشته باشی، یک جا خودت را نشان میدهی، نگران چیزی نباش!
الان معضلی که وجود دارد این است که برخی مدارس فوتبال فقط دنبال پول گرفتن از خانوادهها هستند و معضل دوم اینکه شاید استعدادیابی درست انجام نشود. در گذشته زمین خاکی و محلههای جنوب شهر بود. اما الان فوتبال به ورزش ثروتمندان تبدیل شده، هرکسی که پول دارد به مدرسه فوتبال خوب میرود و خود را معرفی میکند.
من یک نظری دارم. هرکسی استعداد فوتبالی و فنی خوبی داشته باشد، یکجا بتواند خودش را نشان دهد، بالا میآید. خیلی از همین مدارس فوتبال واقعا اینطور نیست که برای ثروتمندان باشد. احتمال اینکه یک بچه با پدر و مادر ثروتمند فوتبالیست شود از نظر من یک در هزار است. اکثر فوتبالیستهایی که میتوانند موفق باشند از قشر متوسط و پایین جامعه هستند چرا که سختی کشیدند. فوتبال ورزش سختی است. اگر در شرایط سخت بزرگ نشده باشی، نمیتوانی فوتبالیست شوی. البته استعدادیابی بسیار تاثیرگذار است. اما هر بازیکنی در هر پستی در هر ردهای با هر توانایی مالی، یک جا خودش را نشان بدهد کافی است. من مربیای ندیدم دنبال بازیکن بد باشد. برای اینکه می خواهد خودش موفق شود. ممکن است مربی از هر ۲۰ بازیکن دو جا چشمش را ببندد و بگوید حالا این هم وضع پدرش خوب است، برش دارم. همه جای دنیا هم این را میبینیم. اما کسی که فنی و استعداد بالا داشته باشد، یک جا خودش را نشان میدهد. این ذهنیت که یک فوتبالیست باید پارتی و پول داشته باشد را کنار بگذارید. این روی صحبتم با جوانها است. این در ذهن تان باشد باعث بازدارندگی میشود و انگیزه را از شما میگیرد. خیلی بد است به این مسائل فکر کنیم. فوتبالیست خوبی هستی، یک جا خودت را نشان میدهی، قطعا مربی هم دوست دارد بازیکن جوان و خوب تربیت کند در تیمش. قطعا دیده میشوی، نگران هیچی نباش!
خلق و خوق معلمی شما چه تاثیری در کار مربیگری داشته است؟
اعتقادم این است مربیگری یک امر ذاتی است. شاید کسی معلم نبوده، اصلا در فضای مربیگری هم نبوده، اما در یک فضای جدید خودش را به عنوان مربی نشان میدهد. مربیگری بیشتر ذاتی است اما آموزشها از جوانی تاثیر دارد. من سه سال در جنوب شهر تدریس کردم. با بچههای خیلی شری کار کردم. بالاخره روی بحث کنترل بازیکنان، معلمی به من کمک کرده است.
کدامش را بیشتر دوست دارید، معلمی یا مربیگری؟
معلمی!
جدی؟
بله!
کدامش سخت تر است؟
معلمی! اما خیلی شبیه هم هستند. زیاد فرقی ندارد. بودن در کلاس آرامش دارد، بودن در کلاس حس بهتری دارد. فضای کلاس و مدرسه و دبیرستان را خیلی دوست دارم عاشق این کار هستم. حرفه ام از معلمی دور نشده، مربیگری و معلمی نزدیک است. فضای آموزش را اما کلا دوست دارم.
بهترین خاطرهای که از فضای مدرسه دارید چیست؟
اینکه از آن کلاسی که داشتم چند نفر فوتبالیست شدند. مدیرانی که آنجا کار میکردند همه عاشق فوتبال بودند. در همان دو سه سالی که تدریس کردم با خانوادهها و پدر و مادرها هم خیلی ارتباط خوبی داشتیم. در مدرسهای بودیم که خیلی به هم ریخته بود. یک مدیری آمد به اسم آقای مرشدشاد که خیلی فوتبالی بود. توانستیم فضای آموزشی و ورزشی خیلی خوبی به همراه همکاران در آن مدرسه درست کنیم. فضای ساختاری مدرسه را عوض کردیم. آن موقع میگفتند شهدای هویزه همه پدر و مادرها فرار میکردند، میگفتند بچه را اینجا نمیآوریم. ولی بعد دو سه سال همه در آن منطقه دوست داشتند در آن مدرسه باشند.
دوری چند ماهه از فوتبال سخت نبود؟
در این دوازده سیزده سال، تنها چهار پنج ماه کار نداشتم. این پنج شیش ماه هم به آن اضافه شد. در هر حال کنار خانواده بودیم، این استراحت هم نیاز بود. مشکلی وجود نداشت.
چطور گذشت این اوقات فراغت؟ کتاب، فیلم و سریال، موسیقی؟
زیاد با فیلم خودم را سرگرم نمیکنم مگر اینکه خیلی متفاوت باشد. بیشتر با بچهها سرگرم بودم، بیشتر بازیها را نگاه میکردیم. کتاب میخواندم. مسافرتهای کوچکی رفتیم. کار خانواده همیشه بهترین جا است. بچهها همیشه از این مساله شکار و ناراحتند.
همیشه آخر فیلمها را میبینم؛ همسرم میگوید تو که اصلا فیلم را نگاه نمیکنی!
آخرین فیلم و کتاب خاطرتان است؟
من جسته و گریخته فیلم میبینیم. همیشه همسرم میگوید تو که اصلا فیلم را نمیبینی. فقط میروم آخر فیلم را میبینم. دوست ندارم وقتم را با فیلم بگذرانم مگر اینکه فیلم خیلی متفاوت باشد. معمولا کتابهایی که میخوانم در حوزه تاکتیک و فنی و فوتبالی و همینطور روانشناختی ورزشی است.
موسیقی چطور؟
گوش بدم یا بزنم؟
گوش بدید. مثلا پشت فرمان.
آره دوست دارم. خصوصا بچههای جوان و داخلی، سبک خواندن شان را دوست دارم. آهنگهای خیلی خوبی دارند. هر موسیقی که ترند و دیده میشود، شنیدن دارد. چه از نوع سنتی، چه پاپ، چه حتی رپ خوب را گوش میدهم.
همین الان بگویند کنسرت یک خواننده را میتوانید بروید در هرجای دنیا، انتخاب شما کدام خواننده است؟
وای، واقعا سخت است، نمیتوانم بگویم.
سه تا را بگویید.
خیلی سخت است. واقعا خوانندههای خوبی داریم. دوست دارم در کنسرت همه شان شرکت کنم. خیلیهای شان هم دوستانم هستند. واقعا نمیشود انتخاب کرد.
پس این را بگویید داخل ایران است یا خارج از ایران؟
داخل ایران. خارج کشوریها هم محترم هستند اما فکر میکنم اینجا تنوع شعری بیشتر است. آهنگسازهای بیشتری داریم. موسیقیهای خیلی خوبی دارند.
به قدری استعداد داریم که با پرورش آنها میتوانیم طی ۱۰ سال، ۱۰ تیم ملی هم سطح داشته باشیم!
شما شاگردهایی داشتید که فوتبالیست شدند. مثلا مهدی رحمتی. کسی هم بوده بگویید این با این استعداد حتما باید فوتبالیست میشد اما نشده؟
خیلی وقت است از آن فضا دور شدم، خیلی از چهرهها و اسامیرا واقعا به یاد نمیآورم اما خوب ما مسابقات آموزشگاهی داشتیم. استعدادهای خیلی زیادی در همان منطقه ۱۶ که تدریس میکردیم بود. الان هم هست. اینکه بتوانیم اینها را دور هم جمع کنیم، از تواناییهای فنی شان استفاده کنیم، متاسفانه این فضا خیلی کم است. اگر این استعدادها بتوانند خودشان را نشان دهند، میتوانیم تا ۱۰ سال ۱۰ تیم ملی در یک سطح داشته باشیم. مربیان خوبی هم داریم. از این قابلیتها باید خوب استفاده شود اما متاسفانه خیلی کم استفاده میشود. برنامه ریزی درست شود برای مسابقات آموزشگاهی و بین محلات. خیلی از این استعدادها از فضای آموزشی بالا میآمدند و خودشان را نشان میدادند.
بعد از کرونا کمتر هم شد این مسابقات.
بله متاسفانه، با یک برنامه ریزی خوب میتوان جوانها را سر کار آورد. خیلی حیف است، خیلی.
شد در دوران معلمی تنبیه بدنی انجام دهید؟
بله متاسفانه یک بار.
چه کاری کرده بود که شما به تنبیه رسیدید؟
خیلی بیش از حد شیطان بود دیگر زدمش. اتفاقا امروز یک کارآفرین خوب است و درآمد بسیار خوبی دارد، در سطح خیلی بالای جامعه. اتفاقا چند وقت پیش با هم صحبت کردیم، نمیدانم، نمیشود گفت که!
مشکلی ندارد، فوقش کات میکنیم.
مجبور شدم یک کتکی بزنم متاسفانه، از گوشش خون آمد. خود من ترسیدم و حالم بد شد. ناخودآگاه این اتفاق افتاد، خیلی پشیمان شدم و شاید حتی گریه هم کردم. اما به قدری بچه با معرفتی بود، دید من خیلی ناراحتم گفت آقا، فدای سرت، بزن این یکی را هم خونی کن! به قدری بچه باحالی بود، الان هم اوضاع و احوالش خیلی خوب است.
شاید همان باعثش شده!
شاید! (با خنده)
در فوتبال چطور؟
کتک کاری؟!
نه تنبیه تمرینی، مثلا دور زمین دویدن یا تنبیهات دیگر.
این جزئی از آموزش است. تنبیه و تشویق ابزاری برای مربی و معلم است که اگر به موقع باشد خیلی تاثیر دارد. البته بد موقع هم باشد، تاثیر معکوس دارد. تشخیص اینکه چه موقع تنبیه باشد چه موقع تشویق، این میشود فرق و کیفیت مربی و معلم. زمانش بسیار مهم و ارزشمند است. زمانی است برای یادگیری. معلمان و مربیانی که آن زمان مناسبش را پیدا کنند، معلمان و مربیان خوبی میشوند.
همیشه میخواستم شیمبا را جذب کنم، نشد، حالا مربی اش شدم!
در دوران مربیگری بازیکنی بوده که خیلی دوست داشته باشید برای شما بازی کند اما نشده؟ حالا یا باشگاه نتوانسته جذبش کند یا باشگاه خودش اجازه جدایی نداده است.
بازیکنان قدیم یا جدید؟
فرقی نمیکند، آنکه خیلی میخواستید مربی اش باشید.
چنین موردهایی زیاد است. خیلی زیاد بوده، مثلا وقتی ذوب آهن بودم، یک بازیکن خارجی بود به نام شیمبا، از ذوب آهن تا هرجا رفتم دنبالش بودم. نشد نشد، آخر من شدم مربی اش. امسال دیگر در لیست فولاد است.
نمیخواستم گریه کنم اما تمام هیجان سکوها و فکر ناراحتی مردم آن لحظه روی سرم آوار شد
آقا یحیی سه تصویر از شما در ذهن فوتبال دوستان بوده است. اولی گل به ایرلند که بعد از صعود نکردن ایران به جام جهانی گریه کردید و بعدش گل به مکزیک در جام جهانی. چه بود حس آن روزها؟
بازی برگشت با ایرلند را یک هیچ بردیم اما حذف شدیم. خیلی زحمت کشیدیم و تیم خوبی داشتیم. استحقاق حضور در جام جهانی ۲۰۰۲ را داشتیم. واقعا پروسه سختی را گذراندیم، به پلی آف رفتیم، با امارات بازی کردیم. بعد به بازی با ایرلند رسیدیم، فکر کنم ۱۷ بازی مقدماتی انجام دادیم. خیلی زحمت کشیدیم برای رسیدن به جام جهانی، جو عمومیو هواداری جامعه هم خیلی خوب بود. استحقاقش را هم داشتیم، حق مان هم بود اما وقتی نرسیدیم، بعد از بازی ناخودآگاه بود. اصلا قصد گریه نداشتم، ناخودآگاه گریه ام گرفت. تمام زحماتی که کشیدیم، تمام هیجانی که روی سکوها بود، مثل آوار روی سرم ریخت.
بعدش تا خودمان را ریکاوری کنیم و برگردیم، زمان برد. دور بعد که ۲۰۰۶ بود مقتدرانه یکی دو هفته مانده به پایان، با گل محمد نصرتی به بحرین صعود کردیم. قبل از بازی اول جایگاه خوبی در تیم نداشتم. بازی اول با مکزیک بود. یار فیکس تیم بودم. یک هیچ عقب بودیم که روی کرنر مهدوی کیا، قشنگ یادم است، رحمان رضایی رفت و با دروازه بان حریف قاطی کرد، آمد سر بزند، نخورد به سرش توپ افتاد زیر پای حریف. حریف خواست از توپ محافظت کند، من از بین پاهایش توپ را وارد دروازه کردم. نمیدانم چطور حسم را تعریف کنم. آن لحظه به ۶۰-۷۰ میلیون ایرانی فکر میکردم که الان در کشور چه حسی دارند و خوشحال هستند.
کامنت مثل سوزن چرخ خیاطی هست، تق تق تق روی مغز آدم میزند!
پیامهای زیادی قطعا در شبکههای اجتماعی برای شما ارسال میشود عجیب ترین شان یادشان است؟
واقعا در فضای مجازی خیلی فعال نیستم و این فضا را دوست ندارم. چون در فضای مجازی به هرکسی اجازه میدهی درباره تو اظهار نظر کند و قضاوتت کند. شاید یک مدت ناخواسته یا از روی احساسات درگیر این فضاها شدم اما واقعا اصلا فضای مجازی را دوست ندارم. الان که مقداری با تجربه تر شدم سعی میکنم تا جایی که میتوانم خیلی کم ورود کنم به این فضا. کامنتها را که اصلا نمیخوانم. به بچههایم همیشه میگویم، چه کامنت خوب چه کامنت بد مثل سوزن چرخ خیاطی روی مغز آدم میزند، ذهن را مریض و داغان میکند! خیلی کم استفاده میکنم الان. مثلا دو روز یکبار اخبار را چک میکنم.
استوری و پست هم که چند ماه یک بار میگذارید.
آره، واقعا میگویم زیاد دوست ندارم فضای مجازی را، فضای خوبی نیست. هر فضای این مدلی، خوبی و بدی دارد. بستگی به نوع استفاده ما دارد. تشخیص خوب یا بد استفاده کردنش دیگر با خودت نیست. همه چیز در هم است. فضای عجیب و غریبی است. اما خوب برخی درآمدزایی دارند در این فضا، محصولات شان را عرضه میکنند، تواناییهای خود را نشان میدهند، خوب است. اما وقتی وارد فضای کری خوانی و طرفداری و بالا و پایین و ... میشود، بد است، دیدن ندارد.
من را گیر انداختید!
آقا یحیی شما الان سرمربی فولاد هستید. قطعا هم یک روز به پرسپولیس بازمیگردید مشابه همان اتفاقی که دوران بازیگری رخ داد. اگر همزمان پیشنهاد پرسپولیس و تیم ملی را داشته باشید، انتخاب شما کدام است؟
من آمده بودم در رابطه با کودکان کار صحبت کنم، بحث به کجا کشید. من را گیر انداختید، آره؟
اگر دوست ندارید پاسخ بدهید هر سوالی را مشکلی نیست، کات میکنیم. کاملا جدی میگویم.
پس کات کنیم!
ممنونم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. من دیگر سوالی ندارم. هر صحبتی باقی مانده با مردم این شما و این مخاطبان خبرورزشی.
خیلی ممنونم از دعوتی که داشتید، خیلی هم خوش گذشت امروز با این بچهها. بحث کودکان کار شروع صحبتهای مان خیلی خوب جلو رفت، اواخر یک مقدار تخصصی تر شد اما من تشکر میکنم در مورد این بچهها برنامه ساختید. میتواند کمک کند این برنامهها، این کودکان آینده سازان مملکت هستند. هم مسئولین هم رسانهها در این مقوله تاثیر گذار هستند. این اطلاعات و آگاهی و آموزش باید وجود داشته باشد تا بتوانیم از استعدادهای این بچهها استفاده کنیم. میتوانند تواناییهای علمی، فرهنگی و ورزشی داشته باشند. در جاهای مختلفی در کشور میتوانند مثمر ثمر باشند. امیدوارم بتوانیم استفاده کنیم از این داشتهها، برای همه خوب میشود، همیشه می شود شرایط را بهتر کرد. خیلی خوشحال شدم، ممنون از دعوت تان.
با سپاس از دکتر زادمهر، احمد فیض کریملو، آتریداد یزدانی، مهدی حدادپور، حمید مشهدی و تمام دوستانی که ما را در تهیه این برنامه، یاری دادند.
و با سپاس ویژه از یحیی گل محمدی که برای دیده شدن مشکلات کودکان کار و ساماندهی این بچههای بیگناه که به قول آقا یحیی با لقب بچههای سر چهارراه شناخته میشوند، دعوت ما را پذیرفت و در گرمای تابستان تهران، سر ظهر، زیر آفتاب سوزان روبروی دوربین خبرورزشی ایستاد.