آنها که در چند بازی پیاپی و با چند نتیجه دلپذیر، ناگهان عاشق چشم و گوش بسته اوسمار ویرا در پرسپولیس شدند و زبان به تحسین او گشودند، احتمالا همانهایی هستند که پس از کنار رفتن پرسپولیس از جام حذفی و تساوی مقابل سپاهان در لیگ، به منتقد درجه یک او تبدیل شده اند.
میشد حدس زد آن واکنشهای احساسی به بردهای پرسپولیس و معرفی اوسمار به عنوان یک نیروی نجات بخش، چنین سرانجام تلخی هم خواهد داشت؛ حالا اوسمار با ۲ بازی و کسب ۲ نتیجه غیرقابل قبول، دیگر سوپرمن پرسپولیس نیست! این مسئله عجیب است یا نه، پاسخش مربوط به همان دوستانی است که غیرمنتظره عاشق میشوند و به طرفهالعینی هم فارغ!
البته میشود به این غفلت بزرگ اشاره کرد که بررسی کارنامه مربیان با چند بازی و چند نتیجه معقول و نامعقول، شدنی نیست. این قبیل واکنشهای احساسی، طبعا منطقی هم نیست. اوسمار همان طور که در اوج ناامیدی بعضیها سرمربی پرسپولیس شد و همانها را به اوج امیدواری رساند، امروز نباید سمبل یاس باشد. از ابتدا هم قرار نبود بعد از کناره گیری یحیی گلمحمدی از سرمربیگری پرسپولیس، اوسمار با این تیم قهرمان آسیا شود.
پذیرش مسولیت نیمکت پرسپولیس پس از یحیی، کار سادهای نبود. اوسمار زیر بار این مسولیت سنگین رفت و تا امروز نتایجی که او با پرسپولیس کسب کرده، قابلیت آن را دارد که کل فصل را با تمام جوانب بررسی کنیم و سرانجام ببینیم اوسمار ویرا چه محاسنی دارد، ماندنش چقدر منطقی است و رفتنش هم تا چه اندازه، میتواند به پرسپولیس کمک کند؟
مشکل اصلی اما این است که مربیان در فوتبال ما، در چند بازی تبدیل به سوپرمن میشوند و همه از آنها، چهرههای شکست ناپذیر در ذهنشان تصور میکنند، اما چند نتیجه ضعیف باعث میشود تا خیلیها از آنها توقع داشته باشند عزل خداحافظی را زودتر بخوانند و هر چه سریع تر منطقه را ترک کنند. همین دیدگاههای عجیب است که باعث میشود فوتبال ما در مقاطع مختلف درجا بزند.
بیشتر بخوانید: پشت پرده بازی کردن بیرانوند/ چه کسی اصرار داشت شماره یک به میدان برود!؟