قهرمانی باورنکردنی استقلال با هدیه خوزستانی‌ها/ فریاد قلعه‌نویی: جلالی خیلی مرد است!
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

۱۵ سال قبل در چنین روزی استقلال به شکلی باورنکردنی قهرمانی در لیگ برتر را جشن گرفت.

هشتمین دوره رقابت‌های لیگ برتر در حالی آغاز شد که از هفته‌های آغازین نیم‌فصل دوم کاملا مشخص بود کورس قهرمانی میان استقلال و ذوب آهن است. استقلالی‌ها با امیر قلعه‌نویی و ستارگان آبی‌پوش برای قهرمانی می‌جنگیدند و ذوب آهن نیز همراه با منصور ابراهیم‌زاده و تیم هماهنگش سعی در متوقف کردن آبی پوشان پایتخت داشتند.

شرایط در فروردین سال ۸۸ به گونه‌ای رقم خورد که ذوب آهن در آستانه قهرمانی قرار گرفت و حتی برخی از مدیران وقت استقلال قبل از برگزاری هفته پایانی معترف بودند که به احتمال ۷۰ درصد آن‌ها فاتح لیگ هشتم نخواهند شد. در روز ششم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ هفته پایانی لیگ هشتم حرفه‌ای در حالی برگزار شد که استقلال مهمان پیام مشهد بود و ذوب آهن به مهمانی فولاد خوزستان رفت. قبل از این‌که مسابقه هر دو تیم آغاز شود شرایط جدول به گونه‌ای بود که ذوب آهن با یک مساوی هم قهرمان می‌شد و استقلال فقط باید می‌برد و به انتظار باخت سبزپوشان اصفهانی می‌نشست. استقلال به گل رسید و از اهواز هم اخبار خوبی برایش مخابره شد، فولاد گل اول را زد و پس از آن گل‌های بعدی را نیز به ثمر رساند تا پیروزی چهار بر یک مقابل نامش ثبت شود. در طرف دیگر میدان هم استقلالی‌ها حریف مشهدی را با یک گل شکست داد تا ناگهان همه چیز رنگ عوض کند و کاپ قهرمانی به رنگ آبی در بیاید!

استقلال به شکلی دراماتیک و به گونه‌ای که حتی برخی مربیان و مدیران این باشگاه نیز باور نداشتند، قهرمان لیگ برتر شد و ذوب آهن به واسطه شکست در هفته آخر جایگاه دوم را به دست آورد. یکی از عوامل قهرمانی استقلال در آن فصل، نمایش قاطعانه و جوانمردانه فولاد خوزستان با مجید جلالی در هفته پایانی بود. نمایشی که موجب شد امیر قلعه‌نویی پس از قهرمانی در لیگ هشتم، با صدای بلند مقابل خبرنگاران در مشهد فریاد بزند: مجید جلالی خیلی مرد است. به خدا خیلی مرد است.

حالا ۱۵ سال از آن قهرمانی می‌گذرد ولی شیرینی خاصی از تکرار آن خاطره در یاد هواداران استقلال باقیمانده است.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۱
  • ابرام US ۱۵:۴۰ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
    هان ای همه ی یاران ٬ ای جمله ی عیّاران ... باید که بپا خیزید ٬ گردید همه نالان ============================================================= بینید که کلّاشی ٬ سر کرده ی جمعی چند... سر جوخه به «ژنرال» ی ٬ گرگی شده خود چوپان =========================================================== گوید که منم «ژنرا ل» ٬شایسته ی «مارشالی» ... هر چند مرا گویند « قندل» همه ی خوبان =========================================================== ما یل کهنی آمد ٬ سر گشته و سرگردان ...زد یک لگدی بر من ٬ «کلٌّ» همه شد «یومان» ============================================================ خرسند از آنم من ٬ هر کس که مرا پیچد ... فنّی چو یه « پیچ پیچک» فوری زنمش آسان ============================================================ «فردوسی» از آن گردید آواره و سرگردان ... کل کل بنمود با من ٬ خندید به منِ گریان ======================================== اکنو ن که سوارم من ٬ گویند مرا این سان ... «تاج» است نشان تو ٬ پاره است تو را تنبان ================= استاد چنین فرمود ، مورینیو فرگوسن / قندل نشوند هرگز، برجی چو منار جنبان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

بازرگانی