قبل از جام ملتها، رسیدن تیم ملی ایران به فینال این جام، بدون رخدادن استثنائات و اتفاقات غیرمنتظره در فوتبال، تصوری بود نزدیک به محال. دلیل آن نیز شانس بیشتر ژاپن و کره جنوبی برای رسیدن به فینال، با توجه به وضعیت بهتر تیمی و فنیشان بود. اما این دو تیم مطابق انتظار قبلی ظاهر نشدند و بنابراین شانس تیم ملی ایران با پیروزی بر ژاپن برای رسیدن به فینال بهطور فزایندهای افزایش پیدا کرد. با این حال نتوانستیم از این فرصت مغتنم به خوبی استفاده کنیم و تیم ملی قطر با ارائه بازیای بهتر و فکورانهتر، این شانس را از آن خود کرد و در نهایت برای دومین بار پیاپی به قهرمانی رسید.
پس از ناکامی تیم ما در راهیابی به فینال، آنچه بیشتر مایه تأسف شده، اظهارات و توجیهات شبهفنی برخی بازیکنان و اعضای کادرفنی است که گذشته از سیر در وادی غرور کاذب که منجر به سیر قهقرایی خودشان و در نتیجه فوتبال ملی میشود، زیر سؤال بردن درک مردم و بهویژه اهالی فوتبال است. سنگربان پرآوازه تیم ملی که با عملکردی انتقادآمیز در شش بازی هفت گل دریافت کرد و فقط در مقابل هنگگنک موفق به بسته نگهداشتن دروازهاش شد، به جرئت مدعی میشود که «ما بهترین نسل فوتبال ایرانیم»! پس نسلی که قهرمانی جام ملتهای ۱۹۷۶ را بدون گل خورده رقم زد و نیز به عنوان تکنماینده دو قاره آسیا و اقیانوسیه مجوز حضور در جام جهانی ۱۹۷۸ را گرفت چه بگوید؟ نسلی که قهرمانی بازیهای آسیایی پکن را با حذف «کره جنوبی قدر آن دوران» به دست آورد و به دلیل شرایط آن دوران فوتبال ما، به نسل طلایی اما سوخته معروف است، چه میشود؟ همان نسلی که اگر امروز بود بدون شک همه بازیکنانش لژیونر بودند و حتی برخی از آنها در تیمهای مطرح اروپایی بازی میکردند.
نسل ۱۹۹۸ چه میشود که گذشته از مقام سومی جام ملتهای ۱۹۹۶، در ماراتن نفسگیر صعود به جام جهانی، استرالیای قدرتمند و باکلاس تری ونبلز فقید -نماینده اقیانوسیه- را معجزهآسا کنار زد و در جام جهانی نیز برابر یوگسلاوی قدرتمند، لحظهای پا پس نکشید و فقط اسیر تجربه بیشتر آنها شد، برابر آمریکا با یک بازی زیبا و دلنشین اولین برد ما در جام جهانی فرانسه را به ثبت رساند و در بازیهای آسیایی همان سال مدال طلا را بر گردن آویخت؟ سعید الهویی، دستیار قلعهنویی نیز با اتکا بر آمار بیحاصل، اصرار دارد تیم ایران را بهترین و لایقترین تیم برای قهرمانی معرفی کند و صرفا بدشانسی را عامل نرسیدن این تیم به قهرمانی میداند! عجیبتر اینکه او به عنوان یک عنصر فنی و یکی از مربیان تیم ملی که هدف غاییشان -باید- کسب قهرمانی باشد، مدعی است که «اگر میخواستیم میتوانستیم قهرمان شویم ولی هدف ما ارائه «تاکتیک جدیدی در فوتبال» بود». آیا از این استدلال عجیبتر، استدلالی هست؟ آیا واقعا برابر قطر، بدشانسی باعث شکست تیم ملی شد؟ کجای پیروزی قطریها بر اساس شانس بود؟
روند بازی پس از گل اول قطر که خیلی چیزها را حداقل برای اهل فن محرز میکرد، پس از کدام شانس و کدام بدشانسی منصفانه و واقعی سخن میگویند؟ هر فوتبالشناس و حتی اکثریت فوتبالدوستان ایرانی فارغ از عرق و تعصب ملی، تیم قطر را به خاطر بازی آگاهانه و تاکتیکیاش شایسته آن پیروزی میدانند و شکست تیم ما را ناشی از ضعف فنی، فردی و تیمی. هرچند این پرسش هم مطرح است که کجای دنیا نتیجه یک بازی فوتبال را بر اساس آمار تعیین میکنند که الان چنین موضوعی دستاویز و ملاک اعضای کادر فنی تیم ملی قرار گرفته است؟ همگان، فوتبالی و غیرفوتبالی، این امر مسلم و قطعی را میدانند که در فوتبال، نتیجه تعیینکننده است، نه آمار. تیمی برنده است که توانسته باشد پیروز از زمین خارج شود. حتی در شرایط برابر دو تیم هم برای تعیین تیم برنده سوای ضربات پنالتی، فاکتورهایی همچون بازی رودررو، تفاضل گل، گل زده بیشتر، گل زده بیشتر در خانه حریف، گل خورده کمتر و تعداد اخطار و اخراج کمتر، لحاظ میشود نه آماری از قبیل مالکیت توپ، تعداد پاس، خلق موقعیت و... . مضاف بر اینکه همان آمار هم کاملا به سود تیم ملی نبوده که اعضای کادر فنی مدعی هستند؛ بر اساس آمار متریکا، از ۱۸ شوت تیم ایران فقط پنج شوت در چارچوب بوده ولی قطر از ۱۴ شوتش، ۹ شوت را در چارچوب ما زده است؛ یعنی با وجود چهار شوت کمتر از تیم ملی، چهار شوت بیشتر از ما در چارچوب داشته است. در تعداد پاسها ما ۳۹۶ به ۲۷۳ جلو هستیم، ولی در دقت همین تعداد پاسها، قطریها ۶۸ درصد به ۶۵ درصد بر ما برتری داشتند. آمار دوئلهای بازی هم اینگونه بوده است: دوئل برای ایران ۴۸ و برای قطر ۵۲ درصد، دوئل هوایی ایران۴۶.۳ و قطر ۵۷.۷ درصد. حالا که اقدام شایسته و لازم پس از ناکامی با تیم ملی صورت نمیگیرد، لطفا با این اظهارات غیرقابل قبول بر زخم مردم و اهالی فوتبال نمکپرانی نکنید و درک آنها را محترم بشمارید.
بیشتر بخوانید: امیر قلعهنویی از ایران رفت