وقتی میگوییم شایعه یعنی هنوز چیزی اثبات نشده است. در فضایی که تیمهای بزرگ و کوچک ما پاسخ رسانهها را نمیدهند این شایعات است که مثل قارچ رشد میکند و شاید به خود آنها بیشترین لطمه را بزند!
این روزها پرسپولیسیها نگران ماندن یا رفتن یحیی گل محمدی هستند و هر روز و هر لحظه خبری در این مورد میرسد. تازهترین خبر از یک شرط عجیب برای ماندن سرمربی حکایت میکند و آن رفتن مدیر روابط عمومی باشگاه پرسپولیس است. مصطفی لشکری که منصوب رضا درویش بود و اساساً اختیار عزل و نصب مدیران باشگاه با مدیرعامل است نه با سرمربی! ما نمیدانیم این شایعه راست است یا دروغ و تا چه حد صحت دارد اما وقتی یاد حرفهای آخر گل محمدی میافتیم طبیعی است که متوجه ناراحتی او از عملکرد رسانهای باشگاه شده باشیم. گل محمدی در آخرین مصاحبهاش گفت که این فصل در کنار تمام مشکلات پرسپولیس تمام جنگهای رسانهای را باختهاند این یعنی او از عملکرد رسانهای باشگاهش رضایت ندارد. اما ببینید چقدر جالب است که سرمربی استقلال یعنی رقیب پرسپولیس هم دقیقاً همین نظر را دارد! جواد نکونام نیز در مصاحبه اخیر خود گفته ما جنگهای رسانهای را به پرسپولیس باختیم. بعد از دربی آنها از نصف باشگاه ما شکایت کردند اما ما هیچ کاری نکردیم!
بیایید به شایعات کاری نداشته باشیم و به این موضوع به شکل یک پرونده نگاه کنیم. سوال این است که این جنگهای رسانهای چیست و چرا آنقدر برای سرمربیان دو تیم مهم است که به خاطر باختن آن از عملکرد مدیران خود انتقاد میکنند؟ به یاد داریم که در ابتدای فصل باشگاه با افراد رسانهای نزدیک به نکونام برخورد کرد و هنوز هم دخالتی در امور رسانهای بازیکنان و مربیان ندارد. به عبارت دیگر دو طرف در استقلال یکدیگر را در مسئله رسانهای قبول ندارند!
حالا پرسپولیس هم همین مشکل را پیدا کرده و همه اینها در شرایطی است که این دو باشگاه بزرگ در تمام سالهای اخیر کمترین همکاری را با رسانهها داشتهاند! آخرین بار که یک بازیکن یا مربی استقلال و پرسپولیس در یک رسانه حاضر و به سوالات آنها پاسخ داد را به یاد میآورید؟ آخرین برنامه تلویزیونی که خود نکونام یا گل محمدی شرکت کردهاند برای کی بوده است؟ آخرین گفتگوی ویدیویی یا مکتوب ستارههای استقلال و پرسپولیس کجا منتشر شده است؟
حالا دیگر مدتهاست که فوتبالیها ترجیح میدهند به شکل غیر رسمی و در فضای مجازی کار خود را پیش ببرند و بدون داشتن هیچ تخصصی، افراد را به صرف اعتماد و نزدیکی، به عنوان مسئول رسانهای خود انتخاب کنند! خوب دیگر چه توقع؟ اگر فرضا جنگهای رسانهای را باختهاید مقصر چه کسی است جز خودتان؟ و آیا اساساً رسانه برای جنگیدن است؟ حالا اینکه فوتبال درون مستطیل سبز است و وظیفه مربی و بازیکن هیچ ربطی به رسانه ندارد، او بابت کار دیگری قرارداد میبندد بماند برای بحثی دیگر!
انگار سرمربیان دو تیم بزرگ این بار این بهانه را برای فرار از مشکلات، کمبودها، نتایج و نمایش تیمهای خود انتخاب کردهاند! تا دیروز کاربرد رسانه دیواری کوتاه برای انداختن تقصیرها به گردنش بود و حالا انگار کاربرد تازهای پیدا کردهایم!