صعود تیم ملی ایران به جام جهانی
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

صعود تیم ملی ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، انقلابی بزرگ در صنعت مهجور فوتبال کشور قلمداد می‌شود.

برای بچه‌های امروز که از قصه تعریف کردن فراری هستند، نقل هزارباره یک قصه قدیمی، شاید جاذبه چندانی نداشته باشد. قصه‌های ما در دوران ماضی، راستش هیچ ربطی به نسل امروز ندارد. آنها هیچ گناهی مرتکب نشده‌اند؛ تازه از ما امروزی تر و مدرن تر هستند. اینکه آنها ۸ آذر ۱۳۷۶ را ندیده‌اند یا تجربه‌ای در حد صعود فوتبال ایران به جام جهانی را معجزه نمی‌دانند، تقصیری متوجه شان نیست. ایراد کار ما این است که زیاد برایشان قصه تعریف می‌کنیم و بر طبل خیالبافی‌های خود مدام می‌کوبیم.

 بله، ماجرای یک صعود به جام جهانی، همه روایت ما از یک داستان قدیمی است. تیم ملی ایران با زحمات فراوان تعدادی از مربیان و بازیکنان ملی پوش، اراده صعود داشت و قرار بود پس از ۲۰ سال، جواز جام جهانی را بگیریم. اتفاقی که سرانجام در ملبورن رخ داد و ایران با درخشش ستاره‌های آن روزگار، از تله بزرگ استرالیا عبور کرد.

گل خداداد عزیزی، میلیون‌ها نفر را به خیابان‌ها کشاند اما این قصه تکراری که جوانان امروز را خسته و مایوس می‌کند، با کارناوال شادی و خودجوش خیابان‌های تهران می‌تواند یک ماجرای دراماتیک قلمداد شود. وای که عجب روز زیبایی بود بچه‌ها؛ چقدر در تهران خوش گذشت. مردم با صعود تیم ملی به جام جهانی سراز پا نمی‌شناختند.

اینجا ایران است! کارناوال شادی خودجوش پس از صعود به جام جهانی...

مهم نبود اهل فوتبال هستی یا نه، بازیکنان تیم ملی و حریفانشان را می‌شناسی یا نه؛ مهم نبود که فوتبال را دوست داری یا از آن متنفری! حتی همسایه‌هایی که از کوبیدن توپ فوتبال به در و دیوار و جیغ و دادهای بچه‌های کوچک در امان نبودند، در کارناوال شادی ایران شرکت کردند.

حماسه‌ای بود کم نظیر در نوع خودش که بی تعارف، دیگر در ایران تجربه اش نکردیم. ما دیگر نمی‌خواهیم برای شما قصه تعریف کنیم. دیگر دوست نداریم از خاطرات نسل خودمان بگوییم. ما با شما هستیم. در گوشه‌ای از این فضای رسانه‌ای که حرف دل شما را بزنیم. خاطره ۸ آذر گرامی‌است اما جوانان نسل جدید، تیم ملی تازه و قدرتمند می‌خواهند. بچه‌هایی که از پروژه صعود به جام جهانی عبور کرده‌اند. بچه‌های این نسل قهرمانی در آسیا را مطالبه می‌کنند. صعود به دور دوم جام جهانی را می‌خواهند. ما می‌خواهیم راوی قصه‌های امروزی باشیم. ۸ آذر برای همه ما عزیز است اما سالهای سال از تاریخ آن گذشته و همه از این پروسه عبور کرده ایم. همه در انتظار شنیدن قصه‌های تازه تر هستیم که دیگر غصه خوردن بس است؛ واقعا بس است...

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظرات

  • منتشرشده: ۵
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۶
  • محمدطاها IR ۱۶:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۸
    ایوووول..دستخوش آقای زهرابی، مرررسی که این مقاله زیبا و خواندنی رو نوشتی مثل همیشه عااالی بود👌💙ایشالاااا اینبار هم تیم ملی با درخشش در جام ملتها و جام جهانی پیام آور شادی و نشاط برای فوتبالدوستان باشند..
  • گلات چیست IR ۱۸:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۸
    یادش بخیر کل محل رو شیرنی دادم عجب روزی بود
  • سیدرضا DE ۲۲:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۸
    اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که در این مسابقه تاریخی نامش ثبت شود! خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید. مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا... نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که «این بهترین نمایش قرن بود!» احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آن‌که می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود. اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل کریم باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه بوسنیچ می‌ایستاد! کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد! لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به
    • سعید IR ۰۹:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۰
      این مقاله رو هرسال میخونیم از بس زیبا نوشتش
  • شمسعلی US ۲۳:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۸
    یه دفعه ای چه زود گذشت و چه پونزده دقیقه وحشتناکی بود اول بازی! شانس آوردیم عابدزاده تو دروازه بود

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

بازرگانی