فوتبال یک بازی گروهی است و تنها خود فرد در تعیین سرنوشت یا نتیجه -چه در یک مسابقه چه در یک فصل و چه در تمام عمر ورزشی خود یا یک تیم- نقش ندارد. تیم بیرون زمین درست به اندازه تیم درون زمین در پیروزی یا شکست تاثیر دارند. چه بسیار نمونههایی که بهترین بازیکنان دنیا حتی در یک تیم کنار هم به دلیل شرایط غیرفنی ناکام ماندهاند.
در فوتبال ما هم مثل همهجای دنیا دهها دلیل در پیروزی یا شکست یک پروژه یا سرنوشت یک بازیکن تاثیر دارند. حالا وقتی ما رسانهها در گذر سالها این مطالب را میگوییم و مینویسیم، خیلیها نادیده میگیرند، عدهای «ان قلت» میآورند که سندتان کو؟ و عدهای هم دنبال شاهد میگردند! شاهدانی که به هزار و یک دلیل معمولا تا پایان دوران حرفهای خود حاضر به توضیح در مورد این گونه مسائل نمیشوند!
از بعدازظهر پنجشنبه تا عصر جمعه دو مصاحبه وایرال شد. ابتدا ایمان مبعلی در حاشیه بازی دوستانه پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس پاسخگوی خبرنگاران شد و سپس مصاحبه مهدی شیری، بازیکن تراکتور روی آنتن شبکه ورزش؛ هر دو از یک اشتباه مرگبار حرف زدند که سرنوشت فوتبالی آنها را عوض کرد، چیزی که در همان زمان وقوع ما نوشتیم و تکذیب شد!
در دهه ۸۰ مبعلی ستاره فوتبال ایران بود که از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشت. بازیکن ثابت تیم برانکو و جوان آیندهدار فوتبال ایران در اولین تجربه سوپرجام با لباس فولاد مقابل صبا باتری تکلی روی پای علی دایی رفت و پس از آن ستاره درخشش او رو به افول گذاشت! در خبرورزشی بارها و بارها نوشتیم اما همیشه تکذیب شد و متهم شدیم به شایعهپراکنی! این حقیقتی است که کاپیتان در هر تیم عصای دست مربی است ومیتواند در انتخاب افراد نظر بدهد. وقتی کاپیتان علی دایی با آن اعتبار جهانی باشد، رئیس فدراسیون یا وزیر ورزش هم به حرف او گوش میکنند و البته که دایی مسائل شخصی را در نظراتش دخالت نمیدهد اما دیدگاه فنی او هم جایی برای مبعلی نداشت...
مهدی شیری قربانی همین ماجرا اما از جهتی دیگر شد. بازیکن درخشان پیکان وقتی به پرسپولیس آمد اسیر بزرگی تیم جدید شد و هرگز نتوانست آن کیفیت قبلی را نشان دهد. شیری خوششانس بود که پرسپولیس در آن مقطع بازیکنی برای دفاع راست نداشت. همه توقع رامین رضاییان یا صادق محرمی را داشتند اما شیری نه فقط کیفیت آنها را نداشت بلکه زیر فشار انتظارات در فینال لیگ قهرمانان آسیا مرتکب اشتباهی شد که بهایش را با رفتن از پرسپولیس پرداخت. شیری در فولاد و حالا در تراکتور هرگز دیگر آن بازیکن پیکان نشد، اما به قول خودش همین که فوتبالش تمام نشد و توانست به زندگی ادامه دهد خود یک موفقیت بزرگ است. کم نداشتیم بازیکنانی که پس از اتفاقی مشابه چنان ضربه روحی خوردند که دیگر نتوانستند به دنیای حرفهای برگردند...
فوتبال عین زندگی است و بعضی اتفاقات و اشتباهات خسارتی جبرانناپذیر به بار میآورد. فوتبال فقط نکات فنی درون مستطیل سبز نیست؛ فوتبال فقط بازیکن و تواناییهای او نیست؛ مجموعهای درون و بیرون زمین باید شرایط را برای درخشش یک بازیکن مهیا کنند. حتی حضور در استقلال و پرسپولیس هم ضامن موفقیت نیست و انتخاب تیمهای بزرگ هم گاهی نمیتواند به پیشرفت شما کمک کند، چه بسا به عنوان شمشیر دولبه به منزله پایان دوران حرفهای شما باشد. مثال که لازم ندارید، دارید؟