چه اشکالی دارد اگر کوچکترها الگوی بزرگترها باشند؟ در دنیای امروز دیگر سن و سال در هیچ شغلی مهم نیست، در دنیای قدیم هم کار درست و حرف درست را از بچه هم میشنیدند و قبول میکردند. ما برزیل را با یک کامبک بردیم و به انگلستان با کامبک باختیم اما شرایط جوی و زمین در مسابقه دوم به ضرر ما بود. آن باران سیل آسا خوراک انگلیسی ها و شرایطی نامطلوب برای بچههای ما بود که به آن عادت نداشتند. در باران چمن خیس و توپ سنگین میشود، لباس بازیکن آمیخته به عرق و آب باران هم وزنی چند برابر پیدا میکند.
تا به حال در باران دویدهاید؟ انرژی شما ۱۰ برابر تحلیل میرود! حال به یاد بیاورید که در مورد تیمی ۱۷ ساله صحبت میکنیم، نوجوانی که هیچ تجربهای ندارد و طبیعی است که در دقایق آخر انرژیش به تحلیل رفته و احتمال اشتباه بالا میرود. اما با یک اشتباه فردی که جزیی از فوتبال است مگر میتوان تیمی را قضاوت کرد؟ بچهها تا همین جا کار بزرگی کردهاند و انگلستان نام کوچکی نیست. یک سال قبل در چنین روزهایی در جام جهانی همین کشور ۶ گل به تیم ملی پرستاره ما زد، ستاره هایی که در اروپا بازی میکنند! مسابقه ای که از دقیقه ۱۵ وادادیم ولی این بچه ها تا دقیقه ۹۰ جنگیدند.
اما ببینید که بعد از همین مسابقه حسین عبدی سرمربی تیم ما چه میگوید: «ابتدا باید از مردم عزیزم عذرخواهی کنم، چراکه نتوانستیم انگلستان را ببریم. خیلی شرمنده هستیم. برد در دستمان بود و میتوانستیم این کار را انجام بدهیم ولی این اتفاق نیفتاد. انگلستان با خوش شانسی توانست دو گل بزند. البته آنها قهرمان جهان بودند ولی ما هیچ ترسی از این تیم نداشتیم. عذرخواهی من برای این است که میتوانستیم آنها را ببریم و باید سه امتیاز را میگرفتیم، اما این اتفاق نیفتاد.»
این ادبیات، گمشده فوتبال ماست. حلقه مفقوده فرهنگ ما که همیشه از آن حرف زدهایم. جالب اینکه این وظیفه حسین عبدی نبود، وظیفه مسئولان فدراسیون بود که باید پاسخگوی انتخابهایشان باشند اما نیستند. حسین عبدی به عنوان الگوی شاگردانش چنین کرد تا آنها یاد بگیرند در قبال مردم و تیم ملی مسئولیت دارند وگرنه کیست که نداند این نمایش درخشان مقابل برزیل و انگلستان و شکست بعد از دقیقه ۹۰ عذرخواهی لازم ندارد.
به شما افتخار میکنیم آقای عبدی، هم به کادرفنی و تیمی که برایمان ساختهاید و هم به رفتار و شخصیت والای انسانی و حرفهای شما. فکر کردن به این موضوع که این بچهها از مربی خود یاد میگیرند و فردا خود مربی شاگردان دیگری خواهند شد و این آموزه ها را با آنها انتقال میدهند، چه حس خوبی دارد.