این نه بار اول است و نه بار آخر خواهد بود. این مشکل فقط مخصوص «پرسپولیس» نیست و همین ابتدا بگوییم که به بهانه این اتفاق و بازیکن سابق پرسپولیس سراغ این موضوع میرویم. سایر باشگاههای ما نیز در این مقوله مثل پرسپولیس هستند و این مشکل هزاران بار فوتبال ما را آزار داده و کماکان از آن لطمه میخوریم.
همین پرسپولیس به جز پریرا دهها بازیکن دیگر در یک دهه اخیر داشت که با دستمزدهای کلان و سر و صدای بسیار آمدند و شمارههای مقدسی چون ۷ را هم گرفتند اما نه قبل و نه بعد پرسپولیس، بازیکن درست و درمانی نبودند. جونیور براندائو را به یاد دارید؟ شماره ۷ پرسپولیس را به او دادند اما به زمین که آمد مشخص شد که یک دیکارمو دیگر است. بازیکنی که میگفتند پرندهفروش است و به پرسپولیس و لیگ برتر ایران قالب شد!
همین حالا پرسپولیس درگیر دعوا با رادوشویچ است. بازیکنی که با قرارداد ۳۰۰۰ یورو در ماه در لیگ کشورش هم بازی نمیکند، اما اینجا طلب ۸۸۰هزار یورویی دارد! همین برانکو ایوانکوویچ که اینقدر پرسپولیسیها عاشق او هستند، رادوشویچ را به ایران آورد اما این تقصیر او نیست که با بازیکن ارزان، چنین قرارداد گرانی بسته شده. با بازیکن دوزاری قرارداد دلاری بستن تخصص مدیران ماست. برانکو را مثال میزنیم چون موفق و محبوب بود؛ او برای یک اردو تیمش را به اوکراین برد و دو بازیکن اوکراینی را به عنوان تحفه با خود به تهران آورد! آنها ثانیهای هم به درد پرسپولیس نخوردند اما کلی پول گرفتند و رفتند کشورشان. یکی دیگر از خریدهای برانکو ماریو بودیمیر بود. او هم بازیکنی ۱۵۰۰ یورویی بود که اینجا نیم میلیون یورو قرارداد بست و تا آخرین سنت آن را هم گرفت. او هم مثل استراماچونی پول پیک و هزینههای بانک را هم از ایران گرفت اما ما هرگز درس نمیگیریم و عبرت نمیبریم.
این بازیکنان وقتی از ایران میروند سر از دسته دوم کشورهای به مراتب ردهپایینتر درمیآورند. وقتی با آنها بعد از ایران قرارداد دو، سه هزار یورویی بسته میشود تازه مشخص میشود که چه کلاهی بر سر بیتالمال گذاشتهایم. آن مثل معروف قدیمی که «گنجشک را رنگ میکنند جای قناری میفروشند» برای زمانی بود که هنوز فوتبال ابداع نشده بود وگرنه با این همه مثال در فوتبال ایران چه نیازی به مثال زدن از گنجشک و قناری!
اگر به همین دو دهه اخیر و تاریخچه لیگ برتر حرفهای نگاه کنیم بالغ بر ۱۵۰ بازیکن خارجی در لیست تیمها میبینیم که شاید فقط به تعداد انگشتان یک دست نامهایی بودند که قبل از آمدن به ایران اسمشان را شنیده بودیم! حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که بازیکن در شرایط کشور ما جا نیفتاده و با یک اتفاق کاملا فوتبالی در ایران ناکام بود، او باید بعد از رفتن از ایران دوباره به سطح قبلی برمیگشت. پس وقتی بازیکن یا مربی از ایران میرود و دیگر هیچ کجای دنیا او را نمیخواهند، نمیتوانید بگویید یک اتفاق فوتبالی بوده و حقیقت این است که سطح او از ابتدا همین بوده و فقط ما روی خودمان را برگردانده بودیم. چشم بر حقیقت بستیم و شیر دلارها را به جیب دلالها باز کردیم!
به همین ۱۵۰ نفر نگاه کنید؛ تعداد کسانی که بعد از رفتن از ایران در یک لیگ نسبتا قابل قبول دوباره قرارداد بستهاند باز به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد. فقط یک تیام را میشناسیم که بعد از استقلال به لیگ ترکیه رفت، یک ابراهیم توره را به یاد داریم که بعد خروج از ایران هم فوتبالیست ماند و دو سه نفری که به لیگهای امارات یا قطر رفتند؛ ۵ نفر در ۱۵۰ نفر یعنی یک فاجعه و درد آنجاست که تمام مدیران رقمزننده این فجایع کماکان در فوتبال صاحبسمت هستند و کماکان به روش خلاقانه خود ادامه میدهند!