همه قبول داریم که یک مجموعه شبیه مدیرش میشود. اگر قرار است کاری را درست کنیم باید از ریشه درست کنیم و ریشه حل مشکلات فوتبال ما در مدیریت است. اما مدیران ضعیف چطور میتوانند به فوتبال آسیب بزنند؟ مهمترین راه از طریق آوردن افراد غیر فوتبالی به فوتبال است!
البته که فوتبالی بودن شرط لازم برای مدیریت نیست. کسی که مدیر باشد میتواند با انتخاب مشاورانی متخصص و کارشناس، ضعف فنی خود را بپوشاند و با عدم دخالت در مسائل فنی تیشه به ریشه تیمش نزند. اما مگر در تمام دهههای اخیر چند مدیر با این ویژگیها به فوتبال آمدند؟
متاسفانه مدیران ما در جزئیات هم دخالت میکنند و اینجاست که غیر فوتبالی بودن آسیبی وحشتناک به فوتبال میزند...
با این مقدمه نگاهی بیندازید به فهرست ۱۶ تیم لیگ برتری حاضر در فصل بیست و سوم (یعنی بالاترین سطح فوتبال ایران که قرار است مغذی تیمهای ملی باشند) و مدیرانشان. فکر می کنید چند نفر از این مدیران فوتبالی هستند؟
تیمهای لیگ برتری به ترتیب حروف الفبا
آلومینیوم اراک: محمد رجاییان
استقلال تهران: علی خطیر
استقلال خوزستان: کیوان بابادی
پرسپولیس تهران: رضا درویش
پیکان تهران: احمد مددی (دو هفته نخست این مسئولیت بر عهده حمید عباسی بود)
تراکتور تبریز: هوشنگ نصیرزاده
ذوب آهن اصفهان: نیما نکیسا
سپاهان اصفهان: محمدرضا ساکت
شمس آذر قزوین: شهاب زندی
صنعت نفت آبادان: محمد حسین رحمانی
فولاد خوزستان: حمیدرضا شعبانی
گل گهر سیرجان: محمد اسفندیارپور
مس رفسنجان: حسین پورمحمدی
ملوان انزلی: آرش فهمیده
نساجی مازندران: صادق درودگر
هوادار تهران: محمد جواد رحیمی
با یک مرور اجمالی به این اسامی متوجه عمق مسئله خواهید شد...
خانواده فوتبال
اگر تعریف ساده و عامیانه فوتبالی بودن را در نظر بگیریم، کسانی که عضو خانواده فوتبال باشند باید در یکی از این شاخهها عمر خود را گذرانده باشند؛ بازیکن، مربی، داور، مدیر یا رسانه.
با این تعریف ساده حالا می ببینید که فقط این چند نفر قبل از رسیدن به صندلی مدیرعاملی در لیگ برتر فوتبالی بودند؛
نیما نکیسا: سنگربان تیم ملی در جام جهانی ۹۸ و دروازهبان پرسپولیس که در بالاترین سطح فوتبال بازی کرده و تحصیلات دکترا هم دارد. نکیسا لژیونر هم بوده و حضور در لیگ یونان را در کارنامه دارد. او در انواع و اقسام تورنمنتهای باشگاهی با پرسپولیس و پاس بازی کرده و از هر نظر یک فوتبالی تمام عیار محسوب میشود.
صادق درودگر: مردی که به عنوان مربی در جوانان بهمن کشفهایی همچون فرهاد مجیدی داشت اما از همان دهه ۷۰ وارد سطوح مدیریتی در فوتبال شد و به جز ریاست فدراسیون تقریباً تمام مشاغل حساس را در فوتبال ایران تجربه کرده است! این جانشین سابق دبیرکل و رئیس اسبق کمیته فوتسال فدراسیون و عضو فعلی هیئت رئیسه سازمان لیگ در سطح باشگاهی هم مدیریت تراکتور را بر عهده داشته و با فضای تیمهای پرطرفدار هم بیگانه نیست.
محمد جواد رحیمی: مدافع سابق مس کرمان که در دهه ۸۰ شجاع خلیلزاده ذخیره او بود. بازیکن آرام و متینی که سابقه کار با بسیاری از مربیان لیگ برتری را دارد و اگرچه هرگز به تیم ملی دعوت نشد اما سالها در سطح اول فوتبال ایران بازی کرده و میبینید که در این دو سال کارنامه او در هوادار چگونه بوده است. تیمی خصوصی بدون هیاهو که هر فصل چند بازیکن جوان را تحویل آینده فوتبال ایران میدهد.
علی خطیر: در چند سال اخیر یکی از پرحاشیهترین نامها در فوتبال ما بوده و همواره سوالات زیادی در مورد حضور او در پروندههای بینالمللی مطرح است. خطیر به عنوان مشاور رئیس فدراسیون فعالیت کرده و با تئوریهای بسیار، هدایت یک تیم بزرگ را بر عهده گرفته است
رضا درویش: در دهه ۶۰ که همه چیز پرسپولیس علی پروین بود، مدیریت تیم بسکتبال این باشگاه را بر عهده داشت. درویش مدیرعامل سایپا هم بوده و با بزرگان کار کرده و در سالهای حضورش در پرسپولیس هم نشان داده که مدیریت را در فضای ورزش خوب بلد است.
هوشنگ نصیرزاده: کسی که به عنوان یک کمک داور سابقه قضاوت در سطح اول فوتبال را نداشت، به خاطر تسلطش بر بیان به عنوان کارشناس داوری از طریق برنامه ۹۰ معروف شد. نصیرزاده خیلی زود حوزه کاری خود را از داوری به سمت مدیریت تغییر داد و حالا سالهاست که به عنوان مدیر یا مشاور با فدراسیون و باشگاههای مختلف همکاری میکند.
احمد مددی: مددی از جمله مدیران پرحاشیه استقلال بود و پرونده استراماچونی کماکان به نام او گره خورده! او حالا مدیرعامل پیکان است و قبلاً مدیر مجموعه ورزشی انقلاب بود
محمدرضا ساکت: طی سه دهه اخیر یکی از پرافتخارترین مدیران فوتبال ما بوده است. مردی که در دوره قبل دبیرکل فدراسیون هم بود و مدیریت تیمهای ملی را هم در کارنامه دارد. ساکت همواره در سپاهان مدعی قهرمانی در همه جامهاست.
خاطره آقای ایجنت!
برای پایان این بحث کافیست خاطرهای از بزرگترین واسطه نقل و انتقالات بازیکن در ایران بیاوریم. مردی که تمام ایجنتها و واسطهها گوش به فرمانش هستند. او همیشه در محافل خصوصی خاطرهای را از مدیرعامل یک باشگاه تعریف میکند که در تمام طول مذاکره بر سر یک بازیکن دستهایش میلرزیده و در نهایت به جای چانه زدن بر سر رقم قرارداد خواهان گرفتن عکس با این آقای واسطه میشود!
خودش میگوید: «من رفته بودم تا بازیکن ۱۰۰ میلیونیام را ۱۵۰ میلیون بفروشم اما آقای مدیر با ناشیگری و ناواردی قرارداد ۸۰۰ میلیون تومانی بست!»
بزرگترین خطر از ناحیه مدیرانی که فوتبالی نیستند، همین است. اینکه برخلاف کسانی چون محمدرضا ساکت یا رضا درویش خیلی راحت کلاه سرشان میرود!