سسک فابرگاس در گفتوگوی اخیرش با نشریه گاردین در مورد تجربه مربیگری و بهترین چیزهایی که از مربیانش یاد گرفته صحبت میکند. صحبتهای سسک فابرگاس با نشریه گاردین را میخوانیم:
آخرین روزهای فوتبالیست بودن حس عجیبی دارد. در طول ۲۰ سالی که در سطح بالا بازی کردم از فکر کردن به روزی که باید کفشهایم را آویزان کنم ترسیدم. اما در دنیای مربیگری اشتیاقم را پیدا کردم. نقش من در باشگاه سری B کومو ۱۹۰۷ باعث میشود که بازی را کاملاً به شیوهای جدید ببینم، و این کار باعث شده تا زندگی پس از بازی کمی آسانتر بگذرد.
من خیلی فوتبال تماشا کردم و هنوز هم این کار را میکنم. من وسواس فوتبال دارم و هر روز دو یا سه مسابقه تماشا میکنم. بازیهایی را که در کومو انجام دادیم، جایی که آخرین فصل دوران حرفهایام را سپری کردم، تجزیه و تحلیل کردم و با خودم بازی کردم. اگر من مربی بودم چه کار میکردم؟ تیم من چگونه بازی میکند و من در شرایط خاص چه واکنشی نشان میدهم؟
سعی میکنم با افرادی که مدت زیادی در فوتبال بودند تماس تلفنی داشته باشم. هدف من پیشرفت است، بنابراین میخواهم صحبت و بحث کنم و از اطرافیانم ایده بگیرم. این چیزی است که من واقعاً به آن علاقه دارم. در دوران حرفهای خود به عنوان بازیکن، زیر نظر آرسن ونگر، پپ گواردیولا، ژوزه مورینیو، آنتونیو کونته، لوئیس آراگونس و ویسنته دل بوسکه کار کردم. من خیلی خیلی خوش شانس بودم.
به عنوان یک مربی مهمترین چیز این است که چگونه بازیکنان خود را متقاعد کنید تا به سبک شما فوتبال بازی کنند. وقتی به اجرای ایدهها و روشهای خودم به عنوان مربی فکر میکنم، میبینم بسیاری از این ایدهها از آرسن میآید. او برای من در زمین شماره ۱ بود. من در ۱۶ سالگی به آرسنال آمدم و از همان سنین جوانی به من یاد داد و به اندازه کافی به من اعتماد کرد تا من را در تیم قرار دهد. او باعث شد فوتبال را در سطح دیگری ببینم.
او اصرار داشت که از خط هافبک رو به جلو بازی کنیم و وسواس من در بازی رو به جلو از او نشات میگیرد. چیز دیگری که از آرسن یاد گرفتم ارتباط خوب با بازیکنان است. میتوانستیم در مورد هر چیزی به او اعتماد کنیم. او همیشه با ما مانند پسرش رفتار میکرد. ما به او اعتماد داشتیم و او هم به ما اعتماد داشت.
پپ هم از جهاتی همینطور بود. این دو فوتبال را به یک شکل میبینند و تمریناتشان کاملا شبیه هم بود. وقتی در بارسلونا با پپ صحبت کردم به من گفت که از من چه میخواهد: به روشی بازی کنم که بازیکنان کوچک و تکنیکی بازی میکنند.
با این حال، پپ از نظر شخصیتی متفاوت بود. آرسن با بازیکنان دوستانه و صمیمی رفتار میکرد، اما پپ فاصله خود را خیلی بیشتر حفظ میکرد. موفقیت این دو شخصیت کاملا متفاوت نشان میدهد که در فوتبال باید خودتان باشید. باید به کاری که انجام میدهید ایمان داشته باشید، ایده روشنی داشته باشید و آن پیام را به بازیکنان، کارکنان و مقامات منتقل کنید.
دوران حضورم در چلسی متفاوت بود. آرسن در آرسنال با من که یک پسربچه بودم مثل پسرش رفتار میکرد، اما الان زیر نظر مورینیو در چلسی مرد شده بودم. مورینیو برای من پیام میفرستاد و هر روز با من صحبت میکرد. رفتار او به وضوح نشان میداد که من یکی از مهمترین بازیکنان تیم هستم. این یک نوع اعتماد متفاوت از اعتماد من به آرسن بود. او طوری با ذهن من بازی کرد که قبلاً هیچ کس دیگری این کار را نکرده بود و بهترین نتیجه را از من گرفت. من زیر نظر او فوتبال خوبی بازی کردم. بعد از مورینیو در چلسی، آنتونیو کونته آمد. کونته از نظر تاکتیکی و بدنی بیشتر به من کار داد. اما شخصاً به من انگیزه زیادی نداد.
من همیشه احساس میکردم که قدرت من از شهودم در زمین میآید، اینکه میدانستم کجا میتوانم فضای مناسب را در زمان مناسب پیدا کنم. نمیتوان به یک بازیکن گفت که هر بار همان کار را انجام دهد. همه چیز بستگی به موقعیت دارد. ایده من از فوتبال این است که سعی کنم به بازیکنانم کمک کنم تا در هر شرایطی تا جایی که میتوانند خوب باشند. کار آسانی نیست. زمان و فداکاری زیادی میطلبد، جلسات فردی، جلسات جمعی. اما من معتقدم این بهترین راه برای یک بازیکن است که در زمین احساس قدرت کند.
در تیم ملی هم خیلی جوان بودم که بازی را شروع کردم. لوئیس آراگونس در ۱۸ سالگی به من فرصت داد تا در یکی از بهترین تیمهای ملی اسپانیا بازی کنم. من همیشه به این خاطر سپاسگزار خواهم بود. او خیلی به من اعتماد داشت و میخواست من همانطور که در آرسنال بازی میکردم، بازی کنم. با آمدن دلبوسکه نقش من کمی تغییر کرد. ما تیمی بودیم که از مدتها قبل همدیگر را میشناختیم و او توانست از این فرصت استفاده کند. او یک گروه بسیار قوی ساخت، با ارزشهای بسیار خوب. هر وقت مشکل کوچکی پیش میآمد با آرامش وارد عمل میشد و آن را درست میکرد. ما تیم بسیار خوبی داشتیم. اما ویسنته یکی از آن مربیانی است که آرامش را به بازیکنان و به زمین تمرین میآورد. او به ما آرامش فوقالعاده زیادی میداد. فوتبال کامل نیست و شما ممکن است اشتباهات زیادی مرتکب شوید. ولی او به شما میگفت که اشکالی ندارد اگر اشتباه کنیم و واقعا آراممان میکرد. ما واقعاً از او سپاسگزاریم.
موهبت بزرگی برای من بود که زیر نظر برخی از بهترینها کار کنم. این که ۲۰ سال را در سطح بالا بازی کردم دلیل نمیشود که همه چیز را بدانم. من فقط ۳۶ سال دارم و از نظر مربیگری هنوز جوان هستم و راه زیادی در پیش دارم و باید چیزهای زیادی یاد بگیرم.
نکته شگفتانگیز در مورد فوتبال این است که هر روز میتوانید چیزهای جدیدی یاد بگیرید. هر روز سیستمهای جدید، ایدههای جدید و بازیکنان جدید با کیفیتهای مختلف را میبینید. این زیبایی فوتبال است که من عاشقش هستم. باید قدمهای درستی بردارم و اطرافم را با افراد مناسب احاطه کنم، افرادی که میخواهند تلاش کنند و پیشرفت کنند. این برای من به عنوان مربی بسیار مهم است.
بدیهی است که همیشه به آینده فکر میکنیم. لیگهای حرفهای در همه جا وجود دارد: اسپانیا، آلمان، ایتالیا، فرانسه، و البته رویای هر بازیکن و مربی این است که در لیگ برتر انگلیس کار کند. همیشه سعی میکنم قدم به قدم جلو بروم. تا جایی که میتوانم تلاش کنم و یاد بگیرم. باید ببینیم آینده من را به کجا خواهد برد. اما هر زمان که فرصت بعدی پیش آمد، میخواهم برایش آماده باشم.
این مطالب را هم بخوانید: