این قصه مریم طلایی، قهرمان موتورسواری است. او یک زن ماجراجوست و همیشه راههای ناشناخته را انتخاب کرده است و برایش هیچ چیز ناممکن به نظر نمیرسد. او موتورسوار، عکاس سینما و تلویزیون و مستندساز است. تجربه همکاری با فیلمهای هفت گنج، سالهای ابری، دلاوران، سال ابری، جایی دیگر را داشته است و یکی از قهرمانان موتورسواری کشورمان است که به عنوان راننده برتر رقابتهای «تیتی اتریش» انتخاب شد. مریم طلایی فقط ورزشکار و هنرمند نیست بلکه یکی از حامیان سگهای خیابانی است و با امکانات شخصیاش پناهگاهی برای ۱۵۰ سگ ولگرد در حومه شهریار ساخته تا از آنها نگهداری کند. وی در گفتوگو با خبرورزشی، خود را آلوده موتور میداند.
از چه سنی با موتورسواری و رالی آشنا شدی؟
من از کودکی در خانوادهای بزرگ شدم که همه روی ماشینهای آمریکایی کار میکردند. البته ورزش اصلی من از کودکی موتورسواری بود. برادرم در دهه ۶۰ در سافاری کشوری مقام داشت و همیشه مجله ماشین دست برادرم بود ولی در کل خانواده فقط من آلوده موتور شدم.
حالا چرا موتورسواری؟
من عاشق هیجان هستم و اینکه آدرنالین بیشتری بسوزانم و دیدم رالی جواب نمیدهد. وقتی ۹ ساله بودم، ماشین بلیزر برادرم را یواشکی برمیداشتم و میرفتم در تپههای اطراف رانندگی میکردم. اولین ماشینم بیامو ۲۰۰۲ بود که ماشین خانوادگی ما بود و به من ارث رسید.
از چه زمان به صورت حرفهای موتورسواری را دنبال کردید؟
بعد از مهاجرت به کانادا در سال ۲۰۰۸ (سال ۸۶) گواهینامه موتور گرفتم. در آنجا تردد روزانهام با موتور بود و بعدها در سفرها و سافاریهای گروهی شرکت کردم. در ادامه هم که به سفرهای بزرگتری مثل سفر آفریقا رفتم. در مسیر ۸۸۰۰ کیلومتری سال ۲۰۱۵ در آفریقا از کشورهای اوگاندا، رواندا، کنیا و تانزانیا دیدن کردم.
رشته موتورسواری پرهزینه به نظر میرسد، چطور از پس تأمین هزینههای آن برمیآیید؟
پدر من خلیل طلایی قبل از انقلاب بالغ بر ۳۷ فیلم نقش ایفا کرد، البته بعدها پدرم شهید شد. من از کودکی کنار پدرم در سینما بودم. از ۹ سالگی تجربه بازی دارم که شاید در مشهورترین آن فیلم «هفت گنج» که کار آقای مشایخی بود نقش ایفا کردم. در کل در حدود ۳۰ فلیم و سریال یا جلوی دوربین یا دستیار کارگردان و عکاس صحنه بودم. همچنین در رشته گرافیک و عکاسی تحصیل کردم بنابراین از کارهایی که انجام دادم، هزینه موتورسواری را تأمین میکردم.
شنیدهایم در این رشته اتفاق بدی برایتان افتاده است؟
این حادثه مربوط به سال ۱۳۹۵ است. در پیست آیلند، با برخی دوستان مشغول تمرین موتورسواری بودیم که سر یک پیچ موتور را خواباندم، یک سنگریزه کوچک زیر لاستیک جلوی موتور من رفت و با یک ترمز اشتباه از طرف من، حادثه همان جا رخ داد. سرعت من بسیار بالا بود و وقتی به زمین خوردم تا چند متر روی زمین کشیده شدم اما بدترین اتفاق زمانی افتاد که دو موتورسواری که عقبتر از من بودند و فاصله کمی با من داشتند، نمیتوانستند موتورهایشان را کنترل کنند که با من برخورد نداشته باشد برای همین هر دو موتورسوار، از روی زانوی پای راستم رد شدند. من همچنان با آن زانوی حادثه دیده مشکل دارم.
از مسافرت با موتور در آفریقا بگویید.
من ۸۸۰۰ کلیومتر در آفریقا با موتور شخصی خودم چهار ماه سفر کردم. در آفریقا، یک بار هم زن موتورسوار ندیدم و برای مردان آنجا جالب بود که یک خانم موتورسواری میکند. همچنین از آنجایی که من در فصل بارندگی به آفریقا رفتم و آنجا هم جادههای خوبی ندارد و موتور من بار زیادی رویش داشت و این مهم سبب شد تا به خاطر وزن زیادش، داخل گل و لای برگردد. این اتفاق چند بار برایم پیش آمد و اگر مردم محلی نبودند و به کمکم نمیآمدند، همان جا میماندم.
می گویند آفریقا تنها قارهای است که همزمان در چهار قاره قرار گرفته است؟
بله، کاملاً درست است. میدانید نکته جالب در این سفر رد شدن از روی خط استوا بود. در این خط وزن آدم کمتر میشود چون از مرکز زمین فاصله میگیرید و نیروی جاذبه کمتر میشود. در کل حس عجیبی دارد.
نگرانی یا ترسی از اینکه چنین جاهایی میرفتید نداشتید؟
نه. ببینید کسی که وارد این ماجرا میشود شاید اوایل کمی بترسد ولی وقتی گرم میشود این چیزها برایش روتین میشود. خیلی وقتها من گفتم اینجا دیگر آخر خط است و دیگر ادامه نمیدهم اما بعداً متوجه شدم همان اتفاق یک تجربه جدید است برای مسیر جدیدتر.
موتورسواری و اتومبیلرانی ورزش پولدارهاست؟
بله دقیقاً. فکر میکنم اتومبیلرانی و موتورسواری جزو گرانترین رشتههای ورزشی هست.
آچار به دست هم هستید؟
بله. من مکانیک حرفهای نیستم ولی مسائل ابتدایی و مهم ماشین و موتور را بلدم، مخصوصاً در سفر.