حسین فرکی از آن نامها در فوتبال ماست که با او میشود از هر دری صحبت کرد. مردی که به عنوان بازیکن خیلی زود به پیراهن پاس رسید و با این تیم دو دوره متوالی قهرمان لیگ تخت جمشید در دهه ۵۰ شد. او که یکی از بازیکنان شاخص تیم ملی جوانان بود، توسط حشمت مهاجرانی در آستانه جام جهانی ۱۹۷۸ به پیراهن بزرگسالان هم رسید و در سن پایین حضور در ترکیب ثابت تیم ملی در سه بازی جام جهانی را تجربه کرد.
فرکی سپس به مدت یک دهه در سالهای طوفانی دهه ۶۰ از اولین کسانی بود که تجربه لژیونر شدن را به دست آورد و بازی در کشورهای دیگر را به کارنامه افزود. یکی از کسانی که به دلیل زندگی سالم تا آستانه چهل سالگی به فوتبال ادامه داد. مدارج مربیگری را نیز پلهپله طی کرد. فرکی به مدت بیش از ۷ سال دستیار اول تیم ملی شد و با مربیانی همچون منصور پورحیدری، جلال طالبی، برانکو ایوانکوویچ یا همایون شاهرخی کار کرد. حضور در بازیهای آسیایی، جام ملتهای آسیا و جام جهانی به عنوان مربی تیم ملی از این چهره فردی باتجربه و پخته ساخت و در بازگشت به فوتبال باشگاهی به عنوان سرمربی رکوردی درخشان از خود به جا گذاشت که قهرمانی در دو فصل متوالی -در ادوار سیزدهم و چهاردهم لیگ حرفهای- با دو تیم شهرستانی یعنی فولاد و سپاهان بود.
حسین فرکی با کارنامه پربار از حضور ۵۰ ساله در بالاترین سطح فوتبال ایران کاندیدای مدیریت تیم ملی در فدراسیون عزیزی خادم بود و در فدراسیون مهدی تاج نیز پس از جام جهانی ۲۰۲۲ یکی از پنج نامزد سرمربیگری تیم ملی. پس شما هم با ما همعقیدهاید که با چنین فردی میتوان از همهچیز فوتبال داخلی و ملی صحبت کرد. قراری که با حسین فرکی گذاشتیم و البته که حضور او در بطن اتفاقات مهم فوتبال ما باعث شد این مصاحبه به درازا بکشد.
پس فعلا این شما و این بخش اول گفتوگو با حسین آقای فوتبال ایران که اختصاص به مسائل ملی و تیم ملی دارد. صحبت با فرکی از روزگار بازی و مربیگریاش کنار بزرگان تا سرمربیگری تیم ملی امید در سال ۱۳۸۲ به فرصتی دیگر موکول شد، البته پرونده مسابقات داخلی و باشگاهی نیز که به عنوان بازیکن و چه به عنوان سرمربی به فرصتی دیگر موکول شد...
شما بازیکن و مربی در تیم ملی بزرگسالان و سرمربی تیم ملی امید بودهاید. دو قهرمانی متوالی با دو تیم مختلف شهرستانی در لیگ برتر حرفهای دارید. واقعا چه فاکتور دیگری لازم بود که شما نداشتید و نتوانستید به مدیریت تیم ملی در فدراسیون آقای عزیزی خادم برسید؟ در حالی که حوادث بعدی ثابت کرد که چقدر حضور یک مدیر با تجربه در کنار اسکوچیچ لازم بود!
کسانی که مرا میشناسند میدانند که چیزی برای خودم نمیخواهم و اصولا خیلی هم اهل مصاحبه نیستم پس اگر به این سوالات جواب میدهم صرفا برای انتقال تجربیات به نسلهای بعدی است. در فوتبال ما تغییرات عجیب و غریب کم نیست و من آنقدر در این نیمقرن در این فوتبال بالا و پایین دیدهام که شخصا هیچ توقع و انتظاری نداشته باشم. من حسین فرکی برای خودم اصلی دارم و آن این است که هرگز بدون تخصص وارد کاری نمیشوم هرگز از یک فرصت شغلی پله برای کسب تجربه برای خودم نمیسازم و همیشه اعتقاد دارم که هر کاری را سر زمان خود و در جای خود باید انجام داد تا بتوانید کمکی کرده باشید.
چیزی که در این سالها نمیبینیم و فوتبال ما را بهشدت آزار میدهد همین است که آدمها در جای تخصصی خودشان نیستند و نتیجه این میشود که انتخابات جز بار منفی ندارد. ورزش ما بهطور کلی سلیقهای و رابطهای است و در آن تصمیمات غیرتخصصی گرفته میشود، چه آنهایی که انتخاب میکنند و چه آنهایی که انتخاب میشوند هیچکدام تخصصی در فوتبال ندارند! من همیشه عادت دارم که خودم حساب و کتاب خودم را انجام میدهم تا مبادا دیگران محاسبهام کنند. من هرگز به پیشنهادات ملی به چشم جایی برای کسب تجربه نگاه نکردهام چرا که اعتقاد دارم آسیبرساندن به فوتبال کشور به قیمت تجربه اندوختن امثال حسین فرکی خطای نابخشودنی است. در نتیجه در تمام این سالها وقتی پیشنهادی به من رسیده ابتدا به این فکر میکنم که آیا در آن جایگاه میتوانم مفید باشم یا نه! آیا زمان حضور در آن جایگاه رسیده یا نه؟ من میخواهم اینجا نکتهای را برای اولین بار در زندگی بر زبان آورم تا به حال هرگز به کسی نگفتم اما همیشه در خلوت خودم با آن فکر کردم.
چه نکتهای؟
اینکه من هفت سال افتخار خدمت روی نیمکت تیم ملی را داشتم؛ از سال ۱۳۷۷ همکار مرحوم پورحیدری شدم تا خرداد ۱۳۸۵ که برانکو پس از جام جهانی ۲۰۰۶ رفت. در این مدت که من با افتخار مشغول خدمت به تیم ملی بودم اگر فرصت کار در باشگاهها را میداشتم، از هر نظر کارنامه و حاصل زندگیام پربارتر از امروز بود. اشتباه نکنید؛ من همه افتخارم خدمت به تیم ملی است. چه به عنوان بازیکن و چه به عنوان مربی و هر لحظه مرا خواستند لبیک گفتم. زمان آقای فراهانی، آقای نوآموز به من پیشنهاد داد و همان موقع من میتوانستم در لیگ کار کنم و اگر این اتفاق میافتاد تعداد جامهای قهرمانیام خیلی بیشتر از این دوتایی بود که الان هست. افتخار من این بود که به تیم ملی کمک کنم و الان اصلا پشیمان نیستم از بابت آن انتخاب و وقتی ناراحت میشوم که این سالها را از دست بدهم و کمکی هم به تیم ملی فوتبال نکرده باشم.
استنباط من از حرفهای شما این است که هر زمان فوتبال ملی نیاز به حسین فرکی داشته جواب شما مثبت بوده است حالا در هر لباس و هر قالب؟
بله صددرصد. در مورد تیم ملی همیشه شوق خدمت برتر از انگیزههای شخصی برای کار در فوتبال داخلی در من بوده است. یادم هست آنموقع بر سر عنوان من هنوز صحبتی نشده بود. این که به عنوان سرپرست یا مدیر فنی یا مدیر اجرایی در کنار تیم ملی باشم چون هنوز اصلا کل ماجرا روشن نبود اما من جایی مسئولیت قبول نمیکنم که از عهده کار برنیایم. مثلا من سرمربیگری را با آنکه پیشنهاد داشتم زود شروع نکردم و ابتدا به عنوان دستیار کنار بزرگان تجربه اندوختم.
به شما حق میدهیم اگر نخواهید خیلی به جزئیات بپردازید اما اینها را برای تاریخ باید پرسید. خیلیها معتقدند که فدراسیون عزیزی خادم از همان روز اول مشکلدار شد و بخش زیادی از این خیلیها معتقدند که این مشکلات با انتخاب مجتبی خورشیدی به عنوان مدیر تیم ملی آغاز شد. وقتی یکی مثل حسین فرکی را دارید دیگر چرا باید سراغ انتخابی دیگر بروید؟ اگر شما در کنار تیم ملی بودید اتفاقات اردوی قطر پیش نمیآمد و هنوز اسکوچیچ سرمربی تیم ملی بود! مسلما شما خوشحال شدید که بار مسئولیت از شانهتان برداشته شد اما سوال اینجاست که آیا از نبودن حسین فرکی فوتبال ضرر نکرد؟
من هرگز راضی به ضرر فوتبال نبوده و نیستم. قبل از من با آقای خاکپور و مهدویکیا برای همین سمت رایزنی شده بود.
مذاکرات با شما رسمی بود؟ یعنی داخل خود فدراسیون به شما پیشنهاد دادند؟ چه کسی به شما پیشنهاد مدیریت داد؟
همانطور که گفتم اصلا بر سر عنوان مسئله هنوز صحبتی نشده بود. حقیقت این است که من بعد از جدایی از تیم ملی در سال ۲۰۰۶ تنها یک بار برای یک موضوعی زمانی که در سایپا کار میکردم به فدراسیون رفته بودم. وقتی اسفند ۱۳۹۹ فدراسیون جدید از مجمع رای گرفت سه نفر از دوستان من به کابینه این فدراسیون پیوستند و من وظیفه خود دانستم برای عرض تبریک نزد آنها بروم. سه جعبه شیرینی گرفتم و به دیدن دوستانم رفتم؛ علیآقای جوادی مدیر روابط عمومی فدراسیون از دوستان بسیار خوب من است. آقای پرهیزگار و آقای قنبرزاده که زمان سرمربیگری من در نفت مدیر ما بود. من به فدراسیون رفتم تا هم به این دوستان تبریک بگویم و هم پیگیر مسئله زمینها و ساختمانهای فدراسیون باشم که پروندهاش پیش آقای پرهیزگار بود. آنجا علی آقای جوادی به من این پیشنهاد را داد و من هم اجازه خواستم تا به آن فکر کنم و با بزرگترهایم مشورت کنم. من در آن مقطع دنبال مربیگری در باشگاهها بودم و پیشنهاد هم داشتم اما احساس کردم که اگر کاری از دستم بر آید باید برای کشورم تیم ملی انجام دهم.
پس از خروج از فدراسیون وحید هاشمیان با من تماس گرفت. او همانروز با عزیزی خادم جلسه داشت وقتی بیرون آمده، شنیده که من در فدراسیون بودم. پس تماس گرفت و گفت شما هم امروز اینجا بودید؟ وحید به من لطف دارد و به عنوان دستیار اسکوچیچ خواست که این پیشنهاد را قبول کنم و گفت که شما میتوانید خیلی به ما کمک کنید. خلاصه اینکه به آقای جوادی گفتم من آمادگیاش را دارم یک جلسه با خود آقای عزیزی خادم بگذارید اگر کار به نتیجه رسید من مربیگری را کامل رها کنم و به کمک تیم ملی بیایم.
که اصلا کار به این جلسه نرسید و آقای عزیزی خادم انتخاب خودش را اعلام کرد!
بله، روز ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ بود که ما در جلسه هیئت مدیره کانون مربیان بودیم و یکی از همکاران خبر انتخاب آقای خورشیدی را اعلام کرد و همه شوکه شدند!
برخی میگویند برای پست مدیریت تیم ملی نیازی نیست که حتما سراغ یک چهره صاحبنام فوتبالی برویم. همینکه طرف جوان باشد و پرانرژی و باانگیزه کافی است چرا که قرار است دنبال بلیت هواپیما و هتل و اینجور کارها باشد! اما خیلیها هستند که میگویند کسی باید روی این صندلی بنشیند که خودش تمام مراحل بازی و مربیگری را طی کرده و مورد احترام بازیکنان و جامعه فوتبال باشد. شما طرفدار کدام فرضیه هستید؟
قطعا دومی! ببینید مسئله اصلی در فوتبال بازیکن است که باید درون زمین بازی کند و بقیه کمک میکنند تا بازیکن بهترین کیفیت خود را در زمین ارائه کند. ببینید در گذشته چه کسانی به عنوان مدیر روی این صندلی نشسته بودند؛ آقای رنجبر، آقای نوآموز یا همایونخان شاهرخی با چه رزومهای به عنوان مدیر کنار سرمربی روی نیمکت مینشستند؟ یادم هست در سال ۲۰۰۴ همایون شاهرخی از باشگاه پیکان پیشنهاد مربیگری گرفت و از تیم ملی برای مدتی رفت اما دکتر دادکان که خود عصاره و چکیده فوتبال بود آن صندلی را خالی نگه داشت تا خود همایونخان برگشت. باید آدم بزرگی روی آن صندلی باشد تا بازیکن ببیند کسی آنجا نشسته که خودش تمام این مسیر را آمده، بازیکن ملی بوده، مربی ملی بوده و حالا شده مدیر تیم. دادکان فوتبالی بود و خیلی خوب میدانست که احترام بازیکن به راحتی به دست نمیآید. اگر آن جایگاه مهم نبود امروز من و شما از کریم باقری حرف نمیزدیم. البته کار فنی به جای خود ولی همه دیدیم که وقتی کریم لب خط میآمد دیگر بازیکن به خودش جرات نمیداد هر حرفی بزند یا هر کاری بکند.
اصلا این فرمول الان به عنوان جز لاینفک فوتبال ما پذیرفته شده و میبینیم که هر تیمی یک کریم باقری دارد! نام بزرگی که بازیکنان برایش احترام قائل باشند و در آن شرایط سخت مسابقه حرفش را بخوانند. ما با اسکوچیچ روی کاغذ نتایج درخشانی گرفتیم -که البته حالا هر کس به نام خودش سند میزند؛ از خوبان عالم و نفس حقگرفته تا ماجرای خوشیمنی اعداد ۷ و ۹ و ۱۱- و تیمی که حذف شده بود در کمترین زمان ممکن به جام جهانی رسید. شاید امروز خود عزیزی خادم و اسکوچیچ پشیمان باشند که کاش حسین فرکی را انتخاب میکردیم تا از این حواشی لطمه نخوریم...
من تمام حرفهای شما را قبول دارم تنها با یک تفاوت و آن اینکه حسین فرکی تنها کسی نبود که میتوانست به تیم ملی کمک کند. ما نزدیک به ۴۰۰ بازیکن بزرگ ملی در قید حیات داریم که هرکدام میتوانستند این کمک را به تیم ملی بکنند. جایی که تخصص و سابقه و کارنامه مهم است فرصت تجربهاندوزی نیست!
دیدیم که آن تیم خوب چطور دوپاره شد و بازیکنان به شکل علنی روبروی هم ایستادند. طارمی، سردار، مشهد، اردوی قطر و داستان بازی مافیا و شبزندهداری و...اگر حسین فرکی بود این اتفاقات نمیافتاد؟!
من خدایینکرده قصد بیاحترامی به هیچکسی را ندارم و فقط فوتبالی جواب شما را میدهم. آیا جایگاه خود آقای عزیزی خادم آنجا بود؟ رئیس فدراسیون کشوری ۸۰میلیونی که فوتبالش سابقه قهرمانی در آسیا و حضور در جام جهانی را دارد باید از جنس فوتبال باشد که البته ما این باید را در طول تاریخ خیلی کم تجربه کردهایم. وقتی پست به این مهمی و بزرگی به همین راحتی در اختیار کسی که تخصص فوتبالی ندارد قرار میگیرد دیگر مابقی تصمیمات هم همینطور غلط گرفته میشود! مدیر تیم ملی باید مورد قبول بازیکنان باشد حالا چطور برای یک تیم انتخاب اینقدر مهم است اما برای کل فوتبال مملکت و فدراسیون انتخاب مهم نیست؟ فوتبال ما در اختیار کسی بود که حتی هیئترئیسه خودش هم قبول نداشتند و وقتی او را برکنار میکنند یعنی از ابتدا حضور ایشان یک تصمیم اشتباه بوده و نمیتوانسته درست مدیریت کند و تمام تصمیمات ایشان زیر سوال میرود. مجتبی خورشیدی دوست و همکار من است ولی همه فوتبالیها از شنیدن نام او شوکه شدند مابقی تصمیمات هم به هم به همین ترتیب غلط جلو رفت.
شهاب عزیزیخادم به خبر ورزشی گفت اگر من میماندم با اسکوچیچ به جام جهانی نمیرفتم و انتخابم امیر قلعهنویی بود. نظر شما چیست؟
اگر من بودم صد درصد با اسکوچیچ به جام جهانی میرفتم . همه دیدیم در آن فضایی که درست شد کار از دست همه دررفت و دیگر یک بیاعتمادی در خانواده فوتبال موج میزد که هیچ کس نمیتوانست کار را جمع کند.
آقای تاج آمد و کیروش را برگرداند. با این تصمیم موافق بودید؟
خیر!
فکر میکردید در جام جهانی این نتایج برای فوتبال ما رقم بخورد؟
بله!
بعد از جام جهانی کیروش رفت و دوباره رسیدیم به مربی ایرانی. ابتدا نام پنج نفر به عنوان کاندیدا معرفی شد که شما و امیر قلعهنویی مهمترین در این فهرست بودید. آیا قبل از اعلام این اسامی کسی از فدراسیون با شما تماس گرفت که اصلا تمایل به همکاری دارید؟ یا اینکه شما هم از رسانهها متوجه شدید که کاندیدا هستید؟
ببینید اینجا هم اتفاقی که افتاد غلط بود یعنی روش اعلام اسامی اصلا سابقه نداشت.
جسارت مرا ببخشید اما اصلا خندهدار بود! چطور ممکن است که برای هدایت یک تیم ملی از مربیان برنامه بخواهند؟ کسی که در این سطح باشد کارنامه مشخصی دارد و بسته به اینکه شما از فوتبال و تیمت چه بخواهید به سراغ نامها میروید. مثلا اگر فوتبال تهاجمی بخواهید و سراغ مربیان برزیلی بروید دیگر دلیلی ندارد از مربیان سبک آلمانی برنامه بگیرید! مربی تیم ملی نباید آنقدر ناشناس باشد که برنامه بدهد!
دقیقا ایراد وارد بود و صددرصد مسیر اشتباه. چهارشنبه شب ساعت ۱۰ شب بود که خانمی از فدراسیون با من تماس گرفت و گفت نامهای برای شما هست. میتوانید بیایید فدراسیون یا برایتان بفرستیم؟ من گفتم بفرستید و فرستادند که الان هم در موبایلم هست. نامه محرمانه بود و با امضای آقای نبی که من گزینه تیم ملی هستم و از من برنامه خواستند. ۴مورد بود به شکل پرسشنامه که باید جواب میدادیم!
یعنی برای انتخاب سرمربی تیم ملی از شما تست گرفتند؟
خب همین ما هم چنین چیزی ندیده بودیم. همان چهار موضوع هم چقدر عجیب بود در نامه نوشته بود که چهار روز یعنی تا یکشنبه بعد فرصت داریم جواب بدهیم و من شروع به فکر کردن و مشورت کردم. بیشتر شبیه استخدام کارمند بود! جمعه ظهر ناگهان خبر ۵ کاندیدای نیمکت تیم ملی همراه با همان نامه محرمانه رسانهای شد و من آنجا فهمیدم که این نامه برای چهار نفر دیگر هم رفته! یک نامه محرمانه چطور باید رسانهای شود؟
شما هرگز نفهمیدید چه کسی شما ۵ نفر را انتخاب کرده بود و بر اساس چه متر و معیاری قلعهنویی، مهدی تارتار، فرهاد مجیدی و جواد نکونام کنار حسین فرکی؟
این سوال هنوز هم برای من بیپاسخ است! به هر حال جمعه خبررسانی شد و دوستان رسانهای شروع کردند به تماس گرفتن. اصلا کل داستان مشکوک بود همه میپرسیدند با شما صحبتی شده که برنامه خواستهاند؟ ولی من هیچ جوابی نداشتم و راستش از همان اول فکر میکردم این یک بازی است!
بازی با اعتبار شما؟
بله، از نظر من این روش صرفا یک بازی است که شما میخواهید چیزی را در ظاهر نشان بدهید تا تصمیمی را که گرفتهاید و هدفی را که دارید از نظرها را مخفی کنید. من از آقایان تاج و نبی انتظار نداشتم که با این روش کار کنند، راستش از آن هیئت رئیسه هیچ توقعی نداشته و ندارم اما به هر حال این دو نفر سالها مدیریت کردهاند.
هنوز هم از این دونفر گلایه دارید؟
ما با هم دوستیم و برایم قابل احترام هستند. من خودم جزو کسانی بودم که بین آن کاندیداهای مجمع انتخابم آقای تاج بود و استدلالم اینکه اینجا این کار را کرده و تجربه مدیریت در فوتبال را دارد. نبی هم سالها در فدراسیون دبیر و نایب رئیس بوده و در باشگاهها کار کرده آقای قنبرزاده هم همینطور من از این جمع که تجربه مدیریت فوتبالی داشتند توقع نداشتم.
پس شما هم فکر میکنید که بیشتر یک نمایش بود!
بله در آن مقطع نظر من این بود که دوستان دنبال مربی خارجی برای تیم ملی هستند و اسم ما پنج نفر صرفا نمایشی اعلام شده، امیر قلعهنویی هم با همین استدلال کنار کشید و انصراف داد و تا جایی که من میدانم کسی برنامه هم نداد. من تا جایی که به یاد دارم تارتار هم انصراف داد و نکونام و مجیدی هم برنامه ندادند تا این که ناگهان یک شب دوستان به من خبر دادند که شبکههای آنطرف آبی عکس تو را گذاشتند و گفتند فرکی برنامه داده! من هم که دیدم کار به اینجا رسیده و در کنار آن سوءاستفاده و نمایش حالا فاز تخریب اجرایی شده، آن بیانیه را منتشر کردم.
شما بعد از اضافه شدن نام ساکت الهامی و حمید مطهری بیانیه دادید و بعضی گفتند با اضافه شدن این دو نام تصمیم حسین فرکی این شد وگرنه زودتر انصراف میداد!
نه کسانی که مرا میشناسند میدانند که از این اخلاقها ندارم. همه همکارانم برایم محترمند. من یک فرصتی داشتم و به شکل حرفهای به قضیه نگاه کردم که برای اعلام برنامهها یا انصراف این تایم را دارم و از آن استفاده کردم. همان روز جمعه وقتی ماجرا رسانهای شد من به آقای نبی زنگ زدم. ایشان درگیر حادثهای بود که برای وزیر ورزش اتفاق افتاد و پس از آن خودش زنگ زد. گفتم این چه برنامهای است؟ مگر میخواهید کارمند استخدام کنید؟ هر کدام از این چهار موضوع که شما نوشتهاید ده پاسخ دارند و اصلا این چه روشی برای انتخاب سرمربی است؟ ایشان هم گفت شما به شکل کلی آن که در نظر دارید را بنویسید. جلوتر که رفتم دیدم ماجرا اصلا فوتبالی نیست و بعدها شنیدم که پول مربی خارجی از طریق دولت تامین نشده و به همین دلیل دوستان دوباره روی گزینه مربی ایرانی برگشتند.
امیر قلعهنویی هم بیانیه انصراف داد ولی بعد انتخاب شد و حالا سرمربی تیم ملی است تا برخی به این نتیجه برسند که از اول انتخاب فدراسیون قلعهنویی بوده و بقیه نامها را دور او چیدند که بگویند خرد جمعی در کار بوده و به نظرات مختلف احترام گذاشتیم!
هرچه که بود من خوشحالم که وارد این بازی نشدم و اجازه ندادم که بازیچه دست دوستان شوم. من حرمت خودم و فوتبال را حفظ کردم و خیلی محترمانه آن را نوشتم. الان هم حس بدی نسبت به کل این ماجرا ندارم و بعدها فهمیدم که تصمیم خوبی گرفتم یک نشانهاش این بود که اگر برای اعلام کاندیداتوری صد نفر به من پیام تبریک فرستادند پس از اعلام آن بیانیه و انصراف هزار نفر تبریک گفتند یعنی مردم فوتبالدوستان و دوستان و همکاران با تصمیم و انتخاب من موافق بودند.
آیا این حس را دارید که از اسم شما در هر دوی این ماجراها سوءاستفاده شد؟ یعنی چه مدیریت تیم ملی و چه داستان سرمربیگری؟
بله من کاملا چنین حسی دارم اما فدای سر نام ایران، همه آبرو و اعتبار امثال من در میان مردم از فوتبال ایران و تیم ملی است. فدای سر مردم، فدای سر فوتبال
امیر قلعهنویی انتخاب شد و تاکنون دو مقطع اردوی تیم ملی را تشکیل داده؛ تا جام ملتها تقریبا هفت ماه فرصت داریم و در این مدت لیستهای منتشرشده مثل هر لیست دیگری منتقد دارد. نمیخواهم مصداقی وارد نامها شوم، با این شرایطی که داریم و با امکانات مالی و تدارکاتی که خبر داریم، چقدر برای تیم ملی شانس قهرمانی در جام ملتها قائل هستید؟ عربستان، کره، ژاپن، استرالیا و قطر هستند و اردن و عراق و امارات و بقیه هم میآیند و نکته دیگر اینکه به نظر شما باید برای قهرمانی در جام ملتها برویم یا از این فرصت برای ساختن نسل برای جام جهانی ۲۰۲۶ استفاده کنیم؟
کلی بگویم که کار بسیار سخت است و مسیر بسیار دشوار و ناهموار. شما اسم چند کشور را آوردید که البته مدعیان اصلی هستند اما نباید حضور تیمها در سید دو ما را گول بزند. امروز فاصله تیمها در فوتبال دنیا به حداقل رسیده و تمام تیمها مدعی هستند. اینکه تیمی در سید دو یا سید ۳ باشد دلیل نمیشود که حریف آسانی برای ما باشد. همین کشورهایی که اسم بردید هم مدعیاند و به لحاظ امکاناتی و برنامهریزی چند قدم از ما جلوتر اما نقطه امید ما بازیکنانی است که در اختیار داریم. نسلی که چند سر و گردن بالاتر از بقیه هستند، بهخصوص لژیونرها.
چند درصد شانس قهرمانی داریم؟
قهرمانی که نه، به نظر من همینکه به نیمه نهایی برسیم موفق بودهایم . تاکید میکنم فقط به خاطر داشتن بازیکنان خوب و با امیدوار بودن به درخشش لژیونرهایمان که در اروپا بازی میکنند.
یعنی فدراسیون هیچ کمکی نمیتواند بکند؟ برگزاری اردوها و بازیهای تدارکاتی مناسب یا مسائلی از این قبیل؟
خیر چون اصلا زمانی برای این کارها نیست. برای ساختن یک تیم در سطح ملی و برای موفقیت در تورنمنتی به اهمیت جام ملتها شما باید یک زمان چهار ساله برنامهریزی و هزینه کنید و همه چیز در اختیار مربی باشد. در حالی که ما الان کمتر از یک سال به قلعهنویی زمان دادهایم.
اگر ایران مطابق پیشبینیها به عنوان سرگروه بالا بیاید در یکچهارم نهایی به دیدار سنتی با کره جنوبی میرسد و در نیمه نهایی رقیب قطر با کیروش خواهد بود که مدافع عنوان قهرمانی است و تیم ملی فعلی ما را ساخته که بهترین شناخت را از بازیکنان دارد!
به نظر من و با شرط بالا آمدن از مرحله مقدماتی ما در این مرحله تنها ۴۰ درصد شانس پیروزی داریم برابر کره و چه برابر قطر!
تازه اگر برسیم؟
بله نباید از تیم ملی انتظار معجزه داشته باشیم. البته آیندهنگری خیلی مهم است. ما دو هدف داریم و هر دو را باید به موازات یکدیگر دنبال کنیم . نتیجه در جام ملتها بسیار مهم است چرا که باعث ثبات کادرفنی و فدراسیون میشود. اگر در جام ملتها نتیجه نگیریم اصلا فرصتی به مربیان و شاید فدراسیون داده نمیشود که برای جام جهانی بعدی برنامهریزی کنند. توقع مردم از تیم ملی همیشه زیاد است و به خصوص در میادین آسیایی به کمتر از جام قهرمانی رضایت نمیدهند. اما این مهم نباید باعث قربانی شدن آینده باشد؛ باید به آینده هم نگاه کنیم نباید فقط جام ملتها را بینیم.
دقیقا همین است ما در جام جهانی ۲۰۲۲ پیرترین تیم مسابقات را داشتیم و هماکنون در اسکلت اصلی تیم ما علیرضا بیرانوند، مرتضی پورعلیگنجی، رامین رضاییان، احسان حاجصفی، احمد نوراللهی، مهدی طارمی، علیرضا جهانبخش و... به سی سالگی رسیده یا از آن عبور کردهاند. سایر نفرات مهم در جام جهانی بعدی بالای سی سال دارند و این یعنی نمیتوانیم با این تیم به جام جهانی ۲۰۲۶ فکر کنیم!
ما مشکل استعداد برای جانشینی نداریم مگر همین بازیکنان چطور به این جایگاه رسیدند؟ کافی است به آنها اعتماد کنیم و میدان بدهیم و پای تجربهاندوزی آنها بایستیم و هزینهاش را بپردازیم. مشکل اصلی همان زمان است که نداریم.
و سوال آخر در این بخش؛ حسین فرکی سرمربی تیم ملی شده بود چند درصد توان برنامهریزی و فهرست ۲۲ نفرهاش را برای قهرمانی و نتیجهگیری در جام ملتها می گذاشت و چند درصد را برای آیندهنگری و نسلسازی؟
من اگر بودم از همه اینها که گفتید ۶۰درصد را برای نتیجهگیری در جام ملتها و کوتاهمدت میگذاشتم و ۴۰ درصد را برای جوانگرایی و آیندهنگری چون همانطور که گفتم اگر در این تورنمنت نتیجه نگیریم اصلا تضمینی برای آینده کادرفنی و فدراسیون نیست.