رویا مهبودی تبدیل به اولین زن ایرانی شد که در مسابقات مچاندازی قهرمانی آسیا موفق به کسب نشان طلا شد. مهبودی در حالی به این نشان ارزشمند رسید که با موانع زیادی مواجه بوده. از سختیهای راهاندازی رشته مچاندازی زنان و ممنوعیت عجیبی که در ابتدای دولت سیزدهم برای این رشته در سطح زنان وضع شد تا قرار نگرفتن نامش در لیست اعزامیها به مسابقات آسیایی. اما رویا مهبودی با وجود همه این سختیها مسیر موفقیت را به خوبی طی کرد و در فینال آسیا موفق شد رقیب دیرینهاش را شکست دهد و با آن ژست جذاب بعد از خواباندن مچ حریف عنوان قهرمانی را به دست آورد. رویا مهبودی در این مصاحبه با زبانی گرم و صمیمی و بیپیرایه پاسخ سوالات روزنامه اعتماد را داد که در ادامه میخوانید.
اصلا چطور شد به مسابقات اعزام شدید؟ گویا مشکلاتی در این زمینه وجود داشت.
قرار بود بعد از انجام مسابقه کشوری امتیازبندی کنند برای انتخابی تیم ملی. قبلش یک مسابقه بود به نام مستریونیورس. من به دلیل شرایط خاصی که داشتم نتوانستم در این مسابقات شرکت کنم. زمانی که در مسابقات کشوری در هر دو دست مدال طلا کسب کردم، کمیته فنی امتیازات مسترز یونیورس را هم در امتیازات نهایی دخیل کرد. یعنی هر کس در این مسابقات شرکت میکرد میتوانست عضو تیم ملی شود. من اطلاعی نداشتم از این جریان. به ما گفتند بیایید برای اردوی تیم ملی. وقتی رفتیم آنجا فقط سه نفر را انتخاب کرده بودند. یعنی کسانی که رفته بودند مسترزیونیورس و گفتند فقط اینها میتوانند در آسیایی شرکت کنند. بقیه هرکس میخواهد در مسابقات شرکت کند خودش باید هزینه شرکت در مسابقات را بدهد! من مشکل پاسپورت داشتم و آن را حل کردم اما به من گفتند چون امتیازت کم است و در مسترز نبودی نمیتوانی باشی.
بعد چه شد؟
آمدم فدراسیون و گفتم من ۶ سال است در مچاندازی فعالم و هر سال در مسابقات کشوری اول شدم و فقط یک مسترز یونیورس نتوانستم شرکت کنم. گفتم همین الان اگر بین قهرمانهای آن مسابقات و من یک رقابت بگذارید من بهترینهای شما را شکست میدهم، چون از خودم مطمئنم و میدانم، میتوانم مدال بیاورم. این واقعا حق ما ورزشکارها نیست که به خاطر ۴ امتیاز کمتر تیم ملی نباشیم. با آقای نصیرزاده رییس فدراسیون که حرف زدم یک آقایی بود آنجا به اسم فزونخواه. ایشان گفت خانم مهبودی باید برود، چون الان اینجاست و توی فدراسیون است و دارد برای رفتن تلاش میکند. گفت اگر او از خودش مطمئن نبود اینجا نبود. بنده خدا ضامن ما شد و یک نامه از ما گرفت و گفت باید ایشان اعزام شود. از آنجایی که خدا میخواست ما اعزام شدیم و آنجا هم موفق شدیم رو سفید برگردیم.
پس هزینه اعزام شما را فدراسیون داد؟
بله فدراسیون داد. دیگر قبول کردند با خودشان باشد.
اشاره کردید ۶ سال است مچاندازی کار میکنید. درست است؟
از سال ۹۵ تا الان ۶ دوره برگزار شده که من فقط سال اول چون اطلاعی نداشتم و اطلاعرسانی نشده بود نتوانستم شرکت کنم. از دفعه بعد که شرکت کردم هم دست راست هم دست چپ توانستم مقام اول را به دست بیاورم.
چه شد به سمت این رشته کشیده شدید؟
من در راهنمایی هندبال کار میکردم. آنجا یک مربی داشتیم که گفت تو قدرت دست خیلی بالایی داری. میتوانی در رشتههای قدرتی شرکت کنی. مرا برای پرتاب وزنه و نیزه معرفی کرد. آنجا هم که رفتم مقام اول را به دست آوردم. ولی به خاطر شرایط زندگی نتوانستم آن رشتهها را ادامه دهم. تا اینکه در رسانهها دیدم مسابقات مچاندازی آقایان برگزار میشود. خیلی علاقهمند بودم. همیشه دوست داشتم در ایران برای خانمها هم باشد تا بتوانیم شرکت کنیم. باز هم با توکل و یاری خدا در ایران هم راه افتاد. البته شرایط سخت بود برای ما. اعزامی نداشت، اجازه نمیدادند در مسابقات آسیایی شرکت کنیم، به خاطر حجاب و این چیزها مسائلی وجود داشت ولی خدا را شکر در نهایت توانستیم موفق شویم به مسابقات آسیایی راه پیدا کنیم. سال اول به مسابقات آسیایی قزاقستان رفتیم که آنجا در دست راست سوم شدم و در دست چپ دوم شدم و توانستیم برای اولینبار ایران را در آسیا صاحب مدال کنیم. همین جور ادامه پیدا کرد و علاقهمند شدیم.
مچاندازی در ذهن خیلیها یک رشته مردانه به حساب میآید. واکنشها به فعالیت و موفقیت شما در این رشته چطور بوده؟
تا الان کسی را ندیدم که مخالفتی داشته باشد. جز خانواده، غریبهها هم همین که میفهمند این رشته در ایران فعال است و من هم در این رشته موفقیت کسب کردم خیلی خوشحال میشوند. همیشه هم میخواستم و از خدا درخواست میکردم و یکی از آرزوهام این بود که این ورزش واقعا دیده شود. یک جورهایی مثل فوتبال که تلویزیون نشان میدهد و پوشش رسانهای قوی دارد، مچاندازی هم دیده شود. باز هم فکر میکنم خدا به یاری ما آمد و توانستیم این رشته را نمایان کنیم.
معمولا دوستان و آشنایان دور هم جمع میشوند گاهی مچاندازی میکنند. آیا برای شما پیش آمده که اهل فامیل بخواهند با شما مچ بیندازند؟
(باخنده) اتفاقا هم فامیلهای شوهری هم فامیلهای خودم دور هم که جمع میشویم خیلی دوست دارند با من مچ بیندازند. میگویند ما تا به حال با یک قهرمان مچ نینداختیم و خیلی دوست داریم این کار را کنیم (با خنده) یک بار در مهمانی بودیم آقاپسرهای فامیل که فکر کنم ده نفر بودند یکی یکی با من مچ انداختند و من مچ همهشان را خواباندم. با همسرم هم یکی، دو بار تمرین کردم، دستش آسیب دید و الان هر سری به او میگویم بیا با من تمرین کن، میگوید من دستم درد میکند و نمیآید. (با خنده)
اوایل دولت جدید وزارت ورزش این رشته را برای زنان ممنوع کرد. مشکل چه بود؟
ما خیلی پیگیر بودیم ولی اجازه نمیدادند کار کنیم. حتی اجازه نمیدادند در باشگاه هم تمرین کنیم! یکی مثل من شرایط سختی را تجربه میکرد. من میزم را برمیداشتم، میرفتم در پارک در شرایط بسیار سخت آنجا با بچهها تمرین میکردم. متاسفانه یکسری مشکلات به خاطر حجاب و به خاطر مسائلی که در کشور ما هست این وضعیت را در یک برهه به وجود آورد.
مچاندازی که خیلی لباس پوشیدهای دارد.
پوشیده است ولی مساله مربوط به نمایان شدن مقداری از مچ دست و بخش کوچکی از آرنج میشود. ماجرا از این قرار است که موقع مچاندازی باید یک مقدار از سر آستین دست بیاید پایین که سر دست دیده شود. یعنی مچ دست باید صاف باشد. به خاطر پوشیدگی سر دست از این ناحیه مشکل داشتیم. در آسیایی هم میگویند آرنج باید پیدا باشد. میگفتند لباس شما جلوی دید داور را میگیرد. ولی با رایزنیهایی که شد خدا را شکر این مشکل حل شد. الان اوضاع خیلی بهتر شده. قبلا خیلی اذیت میکردند. مثلا یک خانمی بود به نام مرزوقی. میآمد بخشنامه را نسبت به بخشنامه فدراسیون جهانی و آسیایی تغییر میداد تا اذیت کند. مثلا برای خودش رده سنی درست میکرد در حالی که اصلا در جهانی این چیزها وجود نداشت. مثلا میگفت از ۱۸ ساله تا ۳۰ ساله مسابقه بدهند. بعد نمیگفت تکلیف ما که تمرین کرده بودیم چه میشود؟ خیلی اذیت شدیم ولی خدا را شکر حل شد. خانم دکتر شاه محمدی واقعا دلسوزانه دارد زحمت میکشد. از همین جا من خیلی تشکر میکنم از ایشان.
این قهرمانیها و موفقیت در آسیا عایدی مالی هم برای شما داشته؟
متاسفانه نه. هرکس میآید یکی، دو بار تمرین میکند و در کلاسهایش ثبتنام میکند و میبیند هزینهاش به چه شکلی است، نمیماند و میرود. مگر اینکه یکی مثل ما باشد که عشق و علاقهاش را داشته باشد که بتواند بماند. تا الان متاسفانه نه درآمدی داشتم از این راه نه کسی حمایتم کرده.
فدراسیون بابت قهرمانی به شما پاداش داد؟
قرار بود در بزرگسال ۳۰۰ دلار بدهند که ندادند! در پیشکسوتان هم قرار بود ۳۰۰ دلار بدهند که ۲۰۰ دلار دادند. متاسفانه هیات استان خودمان هم اصلا تقدیر و تشکر نکرد. فعلا که منتظریم، ببینیم چه میکنند ولی انگار چیزی در بساطشان نیست.
وزارت ورزش؟
فعلا نه! خبری نیست.
تمرینات شما به چه شکلی است؟
ما علاوه بر بدنسازی، یکسری تمرینات خاص برای مچاندازی داریم. یکسری دستگیرهها و دم و دستگاههایی دارد که باید در اختیارمان باشد. ما کلی هزینه کردیم بابت همین دستگاهها. مکمل باید کنار دستمان باشد، چون واقعا ورزشی است که آسیبزاست. اگر مکمل کنار دستمان نباشد آسیب میبینیم. اگر مبتدی باشی امکان شکستن دست هست. همین مربی گرفتنمان مشکل است. ما هنوز مربی زن نداریم. از تجربیات مربیان آقا استفاده میکنیم، چون آنها بیشتر از ما شرکت کردند. آنها ۱۸ دوره است مسابقه میدهند ما ۶ دوره.
از قهرمانی و آن لحظهای که مچ حریف را خواباندید برای ما تعریف کنید. خیلی ژست خاص و جالبی گرفتید.
اولین سالی که رفتم قزاقستان همین خانم حریفم بود. با اینکه مبتدی بودم و تجربه نداشتم او را شکست دادم ولی قبول نکردند! با همان رایزنیهای خودشان و سرداوران که از خودشان بودند در حق من خیلی نامردی کردند. گفتند اینها میزبان هستند و این خانم قهرمان جهان است و تو نباید روی حرف او حرف بزنی. خیلی ناراحت شدم. هنگام برگشت با خودم گفتم شاید این خواست خدا بوده که اینجا ببازم و دفعه بعد با قدرت بیشتری برگردم. این سری که رفتم دیدم در مسابقه آخر او جلویم نشسته. وقتی شکستش دادم اصلا غیرقابل توصیف بود. واقعا خیلی توی دلم بود که بتوانم شکستش بدهم. از خودم هم مطمئن بودم که میبرم. وقتی هم مچ دستش را خواباندم آنقدر ذوق داشتم که آن شکلی بلند شدم.