مهدی یکتا؛ بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان سیدجلال حسینی تصمیم گرفت برای همیشه از دنیای فوتبال خداحافظی کند. شاید برای خیلیها این پرسش به وجود آمده باشد که چرا دیروز؟ دلیل آن علاقه سیدجلال حسینی به عدد ۴ است. کاپیتان پرسپولیس در همه این سالها با پیراهن شماره ۴ در تیم ملی و تیمهای باشگاهی اش بازی و افتخار کسب کرده است. به همین دلیل هم روز خداحافظی اش را به تأخیر انداخت تا روز چهارم ماه چهارم سال (تیر ماه) در سال ۱۴۰۱ فرابرسد و سپس برای همیشه از دنیای بازیگری خداحافظی کند. به همین بهانه با سیدجلال حسینی تماس گرفتیم تا دقایقی با او هم کلام شویم اما...
ناراحت هستیم که یکی از مردان نسل با تعصب فوتبال امروز برای همیشه از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. هرچند به نظر میرسد تصمیم درستی باشد؟
(با صدایی گرفته) نمیدانم چه بگویم؟ از شما تشکر میکنم اما هرآمدنی یک رفتنی هم دارد و...
مرتبه گذشته که از تیم ملی خداحافظی کردی گفتی نمیخواهم کسی برای خدحافظی ام تصمیم گیری کند. ظاهرا منظورت کارلوس کی روش بود. الان هم خودت تصمیم گرفتی خداحافظی کنی؟
بله، صفرتا صد این خداحافظی تصمیم خودم بود. هرچند سخت بود اما درنهایت این تصمیم را گرفتم و فکر میکنم تصمیم درستی هم بود.
با همسر و خانوادهات هم مشورت کردی؟
با خیلیها صحبت کردم اما خودم تصمیم گرفتم خداحافظی کنم و این یک تصمیم شخصی بود.
با یحیی گل محمدی که صحبت کرده بودی؟
بله، با آقا یحیی مفصل صحبت کرده بودم و او هم همه چیز را به خودم سپرده بود که جا دارد از او و همه همبازیانم تشکر کنم که این روزها به یادم بودند.
قرار بود شنبه به دفتر باشگاه بروی و شاید هم بازی خداحافظی برایت بگذارند اما...
بازی خداحافظی؟ نه! فقط دوست داشتم با مردم و با گذاشتن فقط یک عکس خداحافظی کنم. دست آقای درویش درد نکند ولی خیلی دوست نداشتم سروصدا به پا کنم. نمیخواستم شلوغش کنم و این یک تصمیم شخصی است و به همین خاطر از آقای درویش عذرخواستم.
گفته میشد احتمالا یک نشست خبری میگذاری و در این کنفرانس از فوتبال خداحافظی میکنی؟
نه، بیشتر دوست دارم با مردم و با یک پست ساده ایسنتاگرامیخداحافظی کنم. گفتم که دنبال شلوغ بازی نیستم.
حالا چرا الان خواستی خداحافظی کنی؟
دوست داشتم خداحافظیام یک ربطی به دوران فوتبالم یا شماره پیراهن من داشته باشد. سالها پیراهن شماره ۴ را در تیم ملی، پرسپولیس و سایر تیمها پوشیدم و حالا هم روز چهارم ماه چهارم (تیرماه) سال ۱۴۰۱ است و فکر میکنم انتخاب خوبی بوده باشد و ....
باورش سید جان برای خود من سخت است چون در تمام این سالها یک دوست خوب بودی و حالا ...
(صدایش آشکارا میلرزد) از همه و همه تشکر... (دیگر سیدجلال نمیتواند ادامه دهد و این مکالمه نصفه و نیمه به پایان میرسد)
پی نوشت؛ درتمام این سالها همواره ارتباط خوبی با هم داشتیم. با سیدجلال از دوران بازی اش در سایپا آشنا شدم و این رفاقت تا همین امروز ادامه پیدا کرده است. مردی که هر ازگاهی ساعتها تلفنی گپ میزدیم تو گویی کنار هم و با هم نشسته ایم. مخاطب من بود و مخاطبش بودم و بخشی و فقط بخشی ازآن تبدیل به مصاحبه میشد. دیروز اما بغض اش شکست و بغض مرا هم ... امیدوارم بتوانم در شماره آینده بغض قلم را برای «صخره» با استقامت و سخت کوش فوتبال ایران روی کاغذ جوری بشکنم که ادای دین کرده باشم.