محدثه جوادی؛ بیوک جدیری شوماخر ایرانی با ۸۵ سال سن همچنان مسابقه میهد. او بخشی از بستنی فروشیاش را تبدیل به کلاس رایگان رانندگی برای جوانان کرده تا تجربیات خود را با آنها به اشتراک بگذارد مرد خنده روی پیستهای ایران به شوماخر نامه زده و ادعا میکند از تمام اتومبیلرانان دنیا بیشتر کاپ گرفته است. او میخندد، میخنداند و به جوانان روحیه میدهد. حرفهای جذاب او در گفتوگوی با خبرورزشی را بخوانید.
چه شد به شما لقب شوماخر دادند؟
ماجرای لقب بیوک شوماخر به ۲۵ سال قبل برمیگردد که برای مصاحبه با یکی از مجلات خودرو به دفتر کارشان رفته بودم. وقتی مصاحبه چاپ شد دیدم نوشتهاند بیوک جدیری؛ شوماخر ایران. وقتی دلیلش را جویا شدم گفتند تو از شوماخر هم بیشتر کاپ گرفته ای. البته درست میگویند، چون شوماخر حدود ۸۰ کاپ گرفته اما من ۱۶۰ کاپ گرفتهام.
داستان نامه شما به شوماخر چیست؟
وقتی شنیدم شوماخر هنگام اسکی زمین خورده و به کُما رفته، با دوستان دور هم جمع شدیم و برایش نامه نوشتیم. در آن نامه برایش نوشتم شوماخر واقعی تویی و من ادایت را درمیآورم و در پایان نامه آرزو کردم هرچه زودتر سلامتیاش را بهدست بیاورد و به پیست برگردد.
شوماخر ایرانی ما از چه زمانی رانندگی را آغاز کرد؟
من از ۶ سالگی پشت فرمان ماشین برادرم (اسد جدیری) که قهرمان اتومبیلرانی کشور بود مینشستم و با اینکه به زحمت پایم به ترمز و کلاچ میرسید اشتیاق زیادی برای یادگیری داشتم. رانندگی را با هیلمنهای قدیمی که بیشباهت به بنز ۱۷۰ نبودند آموختم. ۲۰ سالگی گواهینامه گرفتم و از تبریز برای کار به تهران آمدم، راننده تاکسی بودم،کم کم یک زمین در گیشا خریدم و مرغداری در آن زدم، پولم جمع شد، ماشین خریدم و شروع به مسابقه دادن کردم.
من فکر میکنم در دهه هفتاد مسابقه دادن را آغاز کردم. اولین ماشینم پراید بود و اولین باری که مسابقه دادم سوم شدم. تمام این افتخاراتی که کسب کردم در سن ۵۰ سالگی به بعد بود. به یاد دارم در یک روز سه کاپ گرفتم؛ با پراید، پیکان و بی ام و. واقعا عشقم رانندگی و مسابقه دادن بود. بعد از پیروزیهایم نیز دونات قهرمانی میخورم.
چرا همیشه عدد ماشین مسابقه شما یک است؟
به دلیل سن و سالم و پیشکسوتی همیشه به من شماره یک را میدهند، من نیز همیشه اول میشوم (با خنده). همیشه ام عادلانه مسابقه میدهم، وقتی که حس کنم ماشینم از رقبایم بهتر است، مسابقه نمیدهم.
فرزندتان مانند شما شوماخر شدند؟
آنها رانندههای خوبی هستند اما بعد از ازدواج دور اتومبیلرانی را خط کشیدند. من زمانی که دو پسرم سه ساله بودند، آنها را روی زانوی خود مینشاندم و نحوه گرفتن فرمان را یادشان میدادم. وقتی ۶ ساله شدند به صورت کامل رانندگی کردن را یاد گرفتند و در نوجوانی قهرمان اتومبیلرانی شدند اما وقتی ازدواج کردند دور اتومبیلرانی را خط کشیدند و دیگر مسابقه ای ندادند اما من ول کن پیست نیستم.
شما هنوز هم مسابقه میدهید؟
بله اما الان خرج ماشین بالاست و بیشتر ترجیح میدهم در مسابقات رالی شرکت کنم. سه سال پیش در رالی یک دختر ۱۳ ساله نقشه خوان من بود، یک پیرمرد ۸۲ ساله در کنار یک دختر ۱۳ ساله. هنوز هیجانات دوران جوانیام را دارم.
از سرنوشت اتومبیلهایی که با آنها مسابقه دادهاید بگویید.
اتومبیلهایم را نگه داشته ام به غیر یکی از آنها که برای سال ۱۹۷۲ است و بیش از ۵۰ کاپ با آن گرفتم، آن را تقدیم سیل زدهها کردم.
تا به حال در مسابقهها آسیب ندیدید؟
خیر؛ من ۲۰ سال است پای ثابت مسابقات اتومبلرانی ام و با اینکه اعتقادی به ترمز ندارم تا به حال تصادف نکرده ام. ذهن ورزشکار با افراد معمولی فرق دارد. یک اتومبیلران میداند شاید در طول مسابقه تصادف کند و حتی بمیرد. یک کوهنورد هم میداند که ممکن است گرفتار بهمن بشود و جان خود را از دست بدهد اما با این حال ریسک میکند و آن طور که افراد معمولی فکر میکنند، فکر نمیکند. من خودم در مسابقات رالی سه متر به هوا رفتم و پرت شدم اما با این حال هنوز هم به مسابقه میروم.
از بدلکاری فیلم سرعت بگویید.
من در سال ۱۳۷۵ بدلکار فیلم سرعت به کارگردانی محمد حسین لطیفی بودم. فیلم هول محور مسابقه و ماشین و رالی میگذرد، تجربه خوبی بود که در کنار دوستان داشتم.
بهترین ماشینی که داشتید، چه بود؟
من به شدت آمریکایی بازم؛ ماشینهای ژاپنی، آلمانی و فرانسوی را هم دوست دارم اما به هیچ وجه با ماشین چینی کنار نمیآیم. بهترین ماشینی که داشتم فورد تاندربرد بود که دو رنگ سفید و قرمزش را خریدم و سالها با آنها کیف کردم. بعد از آن بی ام و ۲۰۰۲ ام را گرفتم که تبدیل به نماد من شد. یک پورشه قرمز ۳۵۶ نیز داشتم که ماشین عروس دخترم هم شد. من اگر زمانی تصمیم گرفتم از این حرفه خداحافظی کنم تمام ماشینها و کاپهایم را تقدیم به موزه میکنم.
تا چه زمانی در این حرفه میمانید؟
تا زمانی که بتوانم مسابقه میدهم. من شیفته سرعتم و با این کار زنده ام. الان نیز دوست دارم تمام تجربیاتم را در اختیار جوانان بگذارم. آنها فقط یک فیلم از اتومبیلرانی میببنند و دوست دارند ادای ما را در بیاورند به همین خاطر تصادف میکنند. من کلاس رایگان برای آنها برگزار کردم تا طرز درست رانندگی کردن را یاد بدهم. من از اینجا تا چالوس یک ترمز نمیگیرم و تصادف هم نکرده ام. دوست دارم همین را به جوانان یاد دهم.
چرا کلاسهایتان را رایگان برگزار میکنید؟
من بخشی از مغازه بستنی فروشی ام را کلاس رانندگی برای جوانان کردم، به خاطر مسابقههای زیادی که داده ام تجربه ی زیادی دارم و دوست دارم تجربیاتم را در اختیار جوانان بگذارم. اگر میگفتم نفری ۱ میلیون بدهید تا من تجربیاتم را به شما بگویم از ارزش خودم کم میکردم. من ندار نیستم فقط دوست دارم اصول رانندگی را به آنها یاد بدهم. رانندگی فقط گاز دادن نیست. باید قوائد را بلد باشیم. به آنها نکاتی را میگویم که تا به حال کسی به آنها نگفته است. یاد میدهم چگونه باک سوراخ را با خرما درست کنند یا اگر رادیاتورشان سوراخ شد با تخم مرغ و سیمان تعمیر کنند.
سر و کله زدن با شاگردان شما را اذیت نمیکند؟
نه اصلا؛ من واقعا دوست دارم برای جوانان وقت بگذارم. سرو کله زدن با شاگرد اصلا اذیتم نمیکند. همیشه سعی میکنم جوانان را بخندانم، به آنها روحیه بدهم و اصول درست رانندگی را به آنها یاد بدهم. جوانان در رانندگی فاصله را رعایت نمیکنند. من همیشه لبخند به لب دارم و یکی از دلایلی که من سرپا را نگه داشته خنده است. در این سن حتی یک قرص سر درد هم نخورده ام و با ورزش و خندیدن سالم مانده ام.
چگونه همیشه خنده به لب دارید؟
من از جوانی همین گونه بودم تا همین الان. همیشه شاد و سرحالم. فرقی ندارد کجا باشم و چه کار کنم. مهم این است حال خودم و اطرافیانم را خوب کنم. الان نیز دوست دارم به جوانان روحیه بدهم و کنار آنها باشم.