خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ مقایسهاى در کار نیست، اما به خودى خود وارد یک قیاس معنىدار میشویم! هم معنى دارد و هم ناگزیر!
پرسپولیس در نیمفصل اول با ٣٤ امتیاز کار خود را به پایان برد و یحیى را در فاصله ١٠ امتیازى خود متوقف کرد! حالا آن ۱۰ امتیاز، در ٧ مسابقه، تبدیل به ١٩ امتیاز شده است! در مورد سپاهان- تیم امیر قلعهنویى- هم چنین محاسبهاى را باید انجام داد! سپاهان در نیمفصل ٣١ امتیازى بود و در فاصله ٣ امتیازى با پرسپولیس- که مربى اش کالدرون بود- حالا سپاهان ٤١ امتیاز دارد و ١٢ امتیاز عقبتر از تیم یحیى است!
چه نتیجهاى میتوان گرفت؟ یکى اینکه پرسپولیس و حتى تیم ملى، گمشده خود را پیدا کرده است! یکى دیگر اینکه پرسپولیس بازى اش داراى اصولیت شده است! ماجرا وقتى قابل توجهتر میشود که فرهاد مجیدى و استقلال ٥ امتیاز عقبماندگى را با ١٣ امتیاز، به قول معروف «تاخت» میزنند! باتوجه به نحوه مدیریت پرسپولیس باید گفت سیب سرخ، نصیب دست چلاق شده است! حیف از این تیم!
سپاهان و در جا زدن معنادارش
درباره سپاهان و چگونگى درجا زدنش خود سپاهان باید کارى بکند! درباره استقلال و فرهاد مجیدى- که دیر بجنبد به سرنوشت منصوریان دچارش میکنند یا دچار خواهد شد- نیز به هزار مرد صاحب ادعاى بلدیت استقلال میرسد که اظهار نظر کنند ولى یحیى یک جاى دیگر هم شایسته احترام مینماید، آنجا که در مورد سیدجلال حسینى، حرف آخر را میزند:
... او هنوز بازیکن خوبى است! من اجازه جدایى به او را نمیدهم! به این ترتیب، یحیى همه مسئولیت را به عهده میگیرد و نشان میدهد که نمیخواهد شاهد کارى باشد که در ورزشگاه آزادى، روزى با م-پ یکى از بهترینهاى اتفاقاً مدافع پرسپولیس انجام دادند!
بازیکن یحیى تا خوب است هست، وقتى که خوب نبود نمیتواند کارش را به «خوش آمدى، برو به سلامت» بکشاند، یعنى یحیى چنین اجازهاى را نمیدهد! گلمحمدى در این صحنه هم یک بازیگر خوشفکر نشان میدهد! هم پرسپولیس را قوى میخواهد! هم سیدجلال را رودرروى مردم قرار نمیدهد!
ذوبىها، سنگ که را به سینه میزنند
پرسپولیس که با ٥٣ امتیازش هنوز روى ابرها پرواز نمیکند- یحیى چنین الکى خوش بودن را مجاز نمیداند- با ماشینسازى بازى دارد! تکلیف ماشینسازى روشن است: با تمام توان کوشیدن و جنگیدن براى متوقف کردن پرسپولیس! در اینصورت وظیفه و مأموریت پرسپولیس هم دشوار هست ولى نامعلوم نیست:
باید تیم دوم شهر تبریز را برد! باید مجال نزدیک شدن تراکتور به پرسپولیس را فراهم نیاورد!
پرسپولیس به هر حال پرسپولیس است، چه با شجاع یا بدون شجاع! چه با کامیابىنیا یا بدون او که کاراکتر تیمیاش را فراموش میکند و حتى بدون وحید امیرى! پرسپولیس باید برنده شود! مردمی که حالا ١٠٠ هزار ١٠٠ هزار در خانههایشان جمع میشوند و براى پیروزى تیمشان قال و قیل میکنند، جز برد و غیر از پیروزى، از تیم یحیى توقعى ندارند! پرسپولیس به خودباورى لازم دست یافته و این کار یحیى را اگر از زوایاى روانشناسى بردن چیزکى بداند، آسان و هم دشوار میکند! فشار «حتماً بردن» بد فشارى است!
ذوبآهن مسافر بوشهر تا مگر شاهین را شکار کند! بىرودربایستى باید گفت خیلى از فوتبالشناسان اصفهان، به خاطر آوردن لوکا بوناچیچ خیلى هم سنگ ذوب را به سینه نمیزنند!
تکلیف آقاى دنیامالى
ملوانى باید بسازد که...
نمیدانم آقاى دنیامالى، بازى سپیدرود- ملوان را دید یا ندید! من دیدم و لذت هم بردم، ولى به این سؤال جوابى ندادم:
این است ملوان سال ٩٩، این است سپیدرود ٩٩؟ منتظرم تا پاسخ نماینده شهرم را، نه آنکه یا بخوانم که دیدنش را عادت و تعقیب میکنم! عادت به احداث و ساختن ملوان بندرانزلى! ملوانى که شایسته بندرانزلى باشد! ملوانى که بایسته بهمنخان، غفور شیر شمال، سیروس- کاپیتان کاپیتانها-، عزیز و احمد اسپندار، على نیاکانى و همین اکبر میثاقیان و بقیهاى باشد که فخر فوتبال شمالى ایران بودند! نمیگویم فوتبال شمال که حرف من و مطلوب من «فوتبال شمالى» ایران است که یک دنیا خود ویژگى دارد! یک دنیا تفاوت!
آقاى دنیامالى! اگر سنگینى بایدى را بر شانههاى خود حس میکنى، مهمترینش ملوان است! اژدهاى دریاى خزر! قوى سپید انزلى! شهر فوتبال، بندر فوتبال، که زنده است به مردمانش که مردانه مردانى هستند و به عاشقان فوتبالش! به ماهیگیران پاروزنش و به قایقرانان تالاب متفاوت با مردابش که زنده آبهاى آرامند! من جزیره نیلوفر آبى را میگویم و ملوان را میخواهم! احیاى مناطق آزاد و رونق دادن به سفرههاى مردان مرد به جاى خودش، من ملوان را چیز دیگرى میدانم! روح شمال!
حرف آخر
از من، الف-ل به احمد دنیامالى: توجه دارید؟ ما از شما توقع اداى تکلیف داریم، از شما و نه هرکسى!
پرسپولیس در نیمفصل اول با ٣٤ امتیاز کار خود را به پایان برد و یحیى را در فاصله ١٠ امتیازى خود متوقف کرد! حالا آن ۱۰ امتیاز، در ٧ مسابقه، تبدیل به ١٩ امتیاز شده است! در مورد سپاهان- تیم امیر قلعهنویى- هم چنین محاسبهاى را باید انجام داد! سپاهان در نیمفصل ٣١ امتیازى بود و در فاصله ٣ امتیازى با پرسپولیس- که مربى اش کالدرون بود- حالا سپاهان ٤١ امتیاز دارد و ١٢ امتیاز عقبتر از تیم یحیى است!
چه نتیجهاى میتوان گرفت؟ یکى اینکه پرسپولیس و حتى تیم ملى، گمشده خود را پیدا کرده است! یکى دیگر اینکه پرسپولیس بازى اش داراى اصولیت شده است! ماجرا وقتى قابل توجهتر میشود که فرهاد مجیدى و استقلال ٥ امتیاز عقبماندگى را با ١٣ امتیاز، به قول معروف «تاخت» میزنند! باتوجه به نحوه مدیریت پرسپولیس باید گفت سیب سرخ، نصیب دست چلاق شده است! حیف از این تیم!
سپاهان و در جا زدن معنادارش
درباره سپاهان و چگونگى درجا زدنش خود سپاهان باید کارى بکند! درباره استقلال و فرهاد مجیدى- که دیر بجنبد به سرنوشت منصوریان دچارش میکنند یا دچار خواهد شد- نیز به هزار مرد صاحب ادعاى بلدیت استقلال میرسد که اظهار نظر کنند ولى یحیى یک جاى دیگر هم شایسته احترام مینماید، آنجا که در مورد سیدجلال حسینى، حرف آخر را میزند:
... او هنوز بازیکن خوبى است! من اجازه جدایى به او را نمیدهم! به این ترتیب، یحیى همه مسئولیت را به عهده میگیرد و نشان میدهد که نمیخواهد شاهد کارى باشد که در ورزشگاه آزادى، روزى با م-پ یکى از بهترینهاى اتفاقاً مدافع پرسپولیس انجام دادند!
بازیکن یحیى تا خوب است هست، وقتى که خوب نبود نمیتواند کارش را به «خوش آمدى، برو به سلامت» بکشاند، یعنى یحیى چنین اجازهاى را نمیدهد! گلمحمدى در این صحنه هم یک بازیگر خوشفکر نشان میدهد! هم پرسپولیس را قوى میخواهد! هم سیدجلال را رودرروى مردم قرار نمیدهد!
ذوبىها، سنگ که را به سینه میزنند
پرسپولیس که با ٥٣ امتیازش هنوز روى ابرها پرواز نمیکند- یحیى چنین الکى خوش بودن را مجاز نمیداند- با ماشینسازى بازى دارد! تکلیف ماشینسازى روشن است: با تمام توان کوشیدن و جنگیدن براى متوقف کردن پرسپولیس! در اینصورت وظیفه و مأموریت پرسپولیس هم دشوار هست ولى نامعلوم نیست:
باید تیم دوم شهر تبریز را برد! باید مجال نزدیک شدن تراکتور به پرسپولیس را فراهم نیاورد!
پرسپولیس به هر حال پرسپولیس است، چه با شجاع یا بدون شجاع! چه با کامیابىنیا یا بدون او که کاراکتر تیمیاش را فراموش میکند و حتى بدون وحید امیرى! پرسپولیس باید برنده شود! مردمی که حالا ١٠٠ هزار ١٠٠ هزار در خانههایشان جمع میشوند و براى پیروزى تیمشان قال و قیل میکنند، جز برد و غیر از پیروزى، از تیم یحیى توقعى ندارند! پرسپولیس به خودباورى لازم دست یافته و این کار یحیى را اگر از زوایاى روانشناسى بردن چیزکى بداند، آسان و هم دشوار میکند! فشار «حتماً بردن» بد فشارى است!
ذوبآهن مسافر بوشهر تا مگر شاهین را شکار کند! بىرودربایستى باید گفت خیلى از فوتبالشناسان اصفهان، به خاطر آوردن لوکا بوناچیچ خیلى هم سنگ ذوب را به سینه نمیزنند!
تکلیف آقاى دنیامالى
ملوانى باید بسازد که...
نمیدانم آقاى دنیامالى، بازى سپیدرود- ملوان را دید یا ندید! من دیدم و لذت هم بردم، ولى به این سؤال جوابى ندادم:
این است ملوان سال ٩٩، این است سپیدرود ٩٩؟ منتظرم تا پاسخ نماینده شهرم را، نه آنکه یا بخوانم که دیدنش را عادت و تعقیب میکنم! عادت به احداث و ساختن ملوان بندرانزلى! ملوانى که شایسته بندرانزلى باشد! ملوانى که بایسته بهمنخان، غفور شیر شمال، سیروس- کاپیتان کاپیتانها-، عزیز و احمد اسپندار، على نیاکانى و همین اکبر میثاقیان و بقیهاى باشد که فخر فوتبال شمالى ایران بودند! نمیگویم فوتبال شمال که حرف من و مطلوب من «فوتبال شمالى» ایران است که یک دنیا خود ویژگى دارد! یک دنیا تفاوت!
آقاى دنیامالى! اگر سنگینى بایدى را بر شانههاى خود حس میکنى، مهمترینش ملوان است! اژدهاى دریاى خزر! قوى سپید انزلى! شهر فوتبال، بندر فوتبال، که زنده است به مردمانش که مردانه مردانى هستند و به عاشقان فوتبالش! به ماهیگیران پاروزنش و به قایقرانان تالاب متفاوت با مردابش که زنده آبهاى آرامند! من جزیره نیلوفر آبى را میگویم و ملوان را میخواهم! احیاى مناطق آزاد و رونق دادن به سفرههاى مردان مرد به جاى خودش، من ملوان را چیز دیگرى میدانم! روح شمال!
حرف آخر
از من، الف-ل به احمد دنیامالى: توجه دارید؟ ما از شما توقع اداى تکلیف داریم، از شما و نه هرکسى!