بدون شک یکی از مهمترین ورزشکاران تاریخ ایران است. کسی که محال است صحبت از مدال و افتخار باشد ولی یاد او نیفتید. صحبت از حسین رضازاده است؛ اسطوره وزنهبرداری ایران که در ۲ المپیک سیدنی و آتن مدال طلا گرفت و اگر آن بیماری نبود، میتوانست در پکن هتتریک کند. البته او بدون مدال طلای المپیک پکن هم بهقدری افتخار و عنوان دارد که جایگاهی دستنیافتنی در تاریخ وزنهبرداری و حتی ورزش ایران داشته باشد.
رضازاده که سالها پس از المپیک پکن هنوز با بیماری دیابت دستوپنجه نرم میکند، چندی پیش هم در بیمارستان بستری بود ولی حالا شرایط بهمراتب بهتری دارد و خودش میگوید برخلاف گذشته، بالاخره بیماریاش را جدی گرفته است. بخشی از مصاحبه رضازاده با خبرآنلاین را در ادامه می خوانید:
*بیماری دیابت بود که یک ماه مانده به عید بستری شدم. من دیابت داشتم که هم ارثی بود، هم استرس و وزنم باعث شد که ۳ ماه قبل از المپیک پکن مشخص شد. آقای افشارزاده رئیس فدراسیون بود و وقتی چکاپ کامل انجام دادم فهمیدم قند و فشار خون دارم و همان باعث شد نتوانم به المپیک بروم. بعد از آن ول کردم و مریضی قند و دیابت را شل گرفتم. البته از آن زمان ورزش میکردم و در این ۱۶ سالی که از دوران قهرمانی خارج شدم، ۳۰ کیلوگرم وزنم را پایین آوردم. خب بیماری دیابت هم اتوماتیک با قرصهایی که میخوری وزن را پایین میآورد. یک مقدار خب رعایت نکردم و پایم کمی باد کرد و وقتی به خانه رفتم بیشتر شد و عفونت کرد که عکس گرفتم و برای دوستم که پزشک بود فرستادم. او گفت باید بستری شوی و از طریق آنتیبیوتیک این عفونت از بین برود و اگر طول بکشد سیاه میشود و ممکن است قطع شود. بستری شدم و ۱۴ روز دوره درمان داشت و جا دارد از رئیس و دکترهای بیمارستان ساسان تشکر کنم. آنجا چکاپ کامل شدم و دوره درمان را کامل کردم و الان خیلی رعایت میکنم و از آن زمان در این ۵ ماه ۳ کیلوگرم وزنم را پایین آوردم. وزنم ۱۲۵ کیلوگرم است و باید ۱۰۵ باشم که خیلی سخت است ولی رعایت میکنم و مواظب هستم. دیابت خیلی بیماری خطرناکی است.
*من در المپیک سیدنی رقابت سنگینی داشتم و ۲۲ ساله بودم. رونی ولر ۳ طلای المپیک داشت و چمرکین در المپیک آتلانتا طلای ۹۶ را گرفته بود و ۲۰۰۰ به وزن ما آمد. من در خوابگاهم عکس اینها را زده بودم و الگوی من بودند که در سیدنی با آنها رقابت کردم. رکورد یکضرب من در المپیک سیدنی، ۲۱۰ بود که ۲۱۲.۵ زدم. ولر ۲۱۰ زد، من بار دوم ۲۱۰ را انداختم و ۲ کیلو وزنم بیشتر بود و ایوانوف ۲۱۲.۵ را گذاشت و من به لطف خدا زدم. واقعا لطف خدا بود و اگر این را نمیزدم شاید ششم، هفتم میشدم و رقابت کردم. وقتی به آنجا میرسی، یک کیلو افزایش رکورد هم از نظر استرس خیلی سخت است.
*من در المپیک آتن هم ۴۷۲.۵ را تکرار کردم و اگر حریف قدری داشتم شاید بیشتر بالا میرفتم. من یک ماه قبل از المپیک آتن، در رکوردگیری آقای هاشمیطب، رئیس کمیته ملی المپیک آمد و من در یکضرب ۲۱۰ و در دوضرب ۲۶۵ زدم. بعد از یک هفته ۲۶۷.۵ دوضرب و ۲۱۵ یکضرب را زدم. حریف قدری نبود و من در بار اول دوضرب طلایم قطعی میشد و شل میشدم. اگر حریفی مثل تالاخادزه داشتم شاید ۲۷۰ هم زده میشد. من با ۲۵۰ طلایم قطعی میشد از نظر فکری انگیزه نداشتم.
* ایوانوف مربی خیلی بزرگی بود و انقلابی کرد. وقتی آمد گفت ساعت ۷ صبح همه تمرین کنیم. مگر قبل صبحانه میشد تمرین کرد؟ ما قبل از او یک جلسه بعد از ظهر تمرین داشتیم ولی او که آمد روزهای زوج ۳ جلسه و روزهای فرد ۲ جلسه تمرین داشتیم. تمرینات مدرنی هم بو. در المپیک سیدنی که ۶ سهمیه گرفتیم، گفت اینها از بین ۳۰۰ نفر انتخاب شدهاند. آن موقع هم امکانات اینطوری نبود و مثلا در اتاق ۳ در ۳ ما ۲ نفری تمرین میکردیم. یادم هست بعد از کسب مدال طلا، به استادیوم آزادی و سالن وزنهبرداری رسیدند و بودجه فدراسیون چند برابر شد و امکانات خوبی دادند. ما هم ۶ تا سهمیه گرفتیم، کوروش باقری، شاهین نصیری، مهدی پانزوان، حسین برخواه، حسین توکلی و من بودیم.
*۱۱ نفر دوپینگی بودند و من و اصغر ابراهیمی چیزی نخورده بودیم. از دبی داروها را آورده بودند. وادا الان هم بدون اطلاع در یک سال ۷ بار آمده است. من شانس آوردم به من پودر نمیدادند و اصغر ابراهیمی هم مصدوم بود. اگر زن او شیمیدان بود، خب ایوانوف ۴ سال در مصر بود و چرا یک نفر را قهرمان جهان نکرد؟ او مربی خوبی بود و ما هم استعداد داشتیم. در مصر یک قهرمان جهان هم تحویل وزنه برداری نداد.
*در زمان کودکی خانوادهام میگفتند درس بخوان ولی مادرم بیشتر حمایت میکرد. من در تبریز مسابقات استانی را اول شدم چون اردبیل هنوز استان نشده بود. بعد مسابقات آموزشگاههای کشور در میانه اول شدم و خانواده بیشتر حمایت کردند.
*اولین پولی که گرفتم ۲۰ هزار تومان بود که سال ۱۳۷۳ قهرمان آموزشگاهها شدم. ۲ ماه به آن دست نزدم و از این ۵۰۰ تومانیهای قرمز بود. گرمکن هم داده بودند ولی اصلا دنبال پول نبودیم و مقام برای ما مهم بود. لطف خدا بود که راه باز شد.
*المپیک سیدنی چون اولین المپیک بود و رقبای قدری داشتم و اولین مدال سنگین وزن بعد از انقلاب را گرفتم. آنجا خیلی استرس داشتم ولی در آتن خیلی آرام بودم. من در آتن میتوانستیم ۲۷۰ هم بزنم ولی در سیدنی واقعا همه قهرمانهای جهان بودند و طلای آن خیلی چسبید.
*دوپینگ اسمش رویش است و مجموعه داروهای ممنوعه است. خیلی چیزها دوپینگ است و الان مثلا داروی فشار، بتامتازون یا چیزهای دیگر را هم باید بنویسند. اینها شایعه است. مثل همان حرفهایی که علیه ایوانوف زدند.
*سرشیر و عسل اردبیل دوپینگ ما بود ولی از همه مهمتر همان یا حضرت ابوالفضل (ع) دوپینگ ما بود. واقعا هم تاثیر داشت. ارتباطی که داشتیم. من در مسابقات جهانی ونکوور آسیب دیده بودم و جابر سالم داشت طلا میگرفت و من در یکضرب سوم بودم. در دوضرب ۲۵۰ را میخواستم بزنم و جابر سالم ۲۶۰ را در تمرین مثل شربت زد ولی ناگهان کوروش گفت جابر سالم مصدوم شده است. این اتفاق نمیافتاد او طلا میگرفت و من نقره میگرفتم ولی با ۲۵۰ طلا گرفتم چون بیشتر نمیتوانستم بزنم. خوشحالم رشتههای دیگر الگوبرداری کردند و یا علی (ع) و یا حسین (ع) را صدا می زنند. اگر ارادت قلبی داشته باشی و ردخور ندارد!
*بیشترین پاداش المپیک آتن بود که ۱۰۰ میلیون گرفتم. سال ۱۳۸۳ بود که من با آن پول به تهران آمدم و اینجا خانه خریدم.
*علی دایی رفیق من است. همیشه او را بزرگ و پیشکسوت خودمان می دانیم. سال ۹۸ که آنها جام جهانی بودند ما در تهران اردو داشتیم و بازی های آنها را می دیدیم و کیف می کردیم. آقای پیروانی برای من تعریف می کرد که وقتی من در المپیک حضور داشتم و مدال طلا گرفتم او با علی دایی هم اتاقی بودند و با مدال من علی دایی از خوشحالی به گریه افتاد.
*آقای دایی در اردبیل محبوبتر است
بیشتر بخوانید: ساعت فروشهای استانبول مقابل پرسپولیس؛ یک تیم محلی متشکل از پناهندههای آفریقایی!