ماجرای نرسیدن فرزانه فصیحی و حسن تفتیان به مسابقات جهانی انگلستان سوژه روز ورزش ماست. از آن اتفاقات تکراری که متاسفانه همیشه میافتند و هرگز درس عبرتی برای ما نمیشود. این بار رسانهها نوشتند که مسئولان باید پاسخ بدهند و خوشبختانه سرپرست فدراسیون دو و میدانی به میدان آمده و توضیح داده اما خود این توضیح درد دلها را بیشتر کرد، سوالات بیشتر شد و افسوس ها بزرگتر....
ابتدا به حرفهای ایشان توجه کنید؛ سرپرست فدراسیون دوومیدانی درباره عدم اعزام فصیحی و تفتیان به مسابقات جهانی اسکاتلند گفت: «سهلانگاری اتفاق افتاده که هزینه دارد و منجر به برکناری مسیٔول امور بینالملل شده است. نام تفتیان در لیست نهایی که ۳۰ بهمن دادند، قرار نداشت و دعوتنامه برای او نیامده بود. روز ۲۹ بهمن که مسابقه فصیحی هم در ایران تمام شده بود، او در لیست نهایی مسابقات جهانی اسکاتلند حضور داشت. مسئول امور بینالملل هم اقدام برای ثبتنام را انجام داد، اما برای ویزا خبر دادند که حداقل یک ماه طول میکشد. امور بینالملل فدراسیون باید در همان روز ۱۳ فوریه یعنی ۲۴ بهمن به وزارت امور خارجه نامه میزد و به ما اطلاع میداد که احتمالش خیلی ضعیف است این اتفاق بیفتد. چون اگر زودتر اعلام کرده بود ویزا در ایران صادر نمیشود، اقدام دیگری میکردیم و فصیحی را به صربستان میفرستادیم تا از طریق آنجا ویزا بگیرد و به اسکاتلند برود. سهلانگاری اتفاق افتاده که این اتفاق هزینه دارد و منجر به برکناری مسئول امور بینالملل شده است.»
اما ببینید همین توضیحات چه سوالاتی را در پی دارد؛ اخراج فرد چه دردی از ورزشکاران دوا می کند؟ آیا اصلاً آن فرد مگر وظیفه و مسئولیت دیگری داشت؟ چرا باید یک نفر مهمترین و اصلیترین کارش را فراموش کند؟ حالا این اتفاق افتاده و چه کسی جواب عمر تباه شده فصیحی و تفتیان را میدهد؟ اصلاً چه چیزی میتواند جای حضور در این میدان و افتخار احتمالی کسب شده را بگیرد؟ مگر با پول میشود لذت رقابت و مدال را جبران کرد؟ تازه اگر فرضا پولی به این قهرمانان پرداخت شود!
در همین ارتباط: ورود وزیر ورزش به ماجرای جنجالی فرزانه فصیحی
هستند کسانی که متاسفانه از سر ناآگاهی میگویند حالا مگر چه شده؟ سال بعد شرکت میکنند! آنها نمیدانند اما اهل فن میدانند از کجا معلوم سال بعد این آمادگی در این ورزشکاران وجود داشته باشد؟ از کجا معلوم که مصدوم نشوند یا بتوانند رکوردهای ورودی مسابقات جهانی دوره بعد را کسب کنند؟ تازه مگر مسابقات مهم و معتبر هر سال برگزار میشود؟ ورزشکاری که یک جام جهانی را از دست بدهد یا در یک المپیک غایب باشد، ۴ سال بعد اصلاً معلوم نیست هنوز ورزشکار باشد یا نه!
اما یک نکته روانی و بسیار مهمتر، وقتی چنین اتفاقی برای یک قهرمان میافتد اصلا با چه انگیزه باید دوباره تمرین کند؟ دنیای ورزش حرفهای تنها دنیای علم و تغذیه و تمرین نیست. آمادگی روحی - روانی مهمتر از همه اینهاست. یک انسان معمولی اگر در شرایطی قرار بگیرد که احساس کند برای بقیه مهم نیست و به اندازه کافی به او بها داده نمیشود، مایوس و سرخورده شده و کار را رها میکند.
چطور انتظار دارید یک قهرمان و دوباره از فردا تمرینات سخت دنیای حرفهای را متحمل شود؟ متاسفانه این حرفها بیشتر از خود اتفاق به قهرمان ضربه میزند و ای کاش حالا که به قول فرزانه فصیحی زندگی حرفهای قهرمانان ما هر سال با چنین اتفاقاتی همراه است، لااقل دوستان با این توجیهات نمک به زخم قهرمانان نپاشند.