آنچه از مصاحبههای کادرفنی تیم ملی ایران در دوحه استنباط میشود، تاکید فراوان پیرامون قدرت و عظمت اولین حریفی است که مقابل آن به میدان رفتیم؛ یعنی تعریف و تمجید قابل تامل از فلسطین!
حریف ایران در نخستین بازی، اگرچه فوتبالش مبتنی بر قدرت و فیزیک بدنی بود اما در مجموع از نظر فنی و فوتبالی، در دسته حریفان درجه ۲ آسیا هم قرار نمیگرفت. در واقع بازیکنان فلسطین به جای اینکه به ما تاکتیک بزنند، به دلیل همان ضعف فنی مشهود، زانوی بازیکنان ایرانی را نشانه میگرفتند و خشن بازی میکردند.
جمعهشب هم بچههای ایران به مصاف هنگکنگ میروند و همه میدانیم بازی چندان سختی در پیش ندارند. اینکه از همین حالا بخواهیم از حریفانی مانند فلسطین و هنگکنگ، نزد افکار عمومی تعاریف غلوآمیز داشته باشیم در مراحل بعد که تیمهای گردنکلفت آسیا مقابل ما قرار میگیرند باید چه کنیم؟ اگر همین فردا قرار باشد یکی از تیمهای ژاپن و استرالیا برابر ایران قرار بگیرند، از آنها چگونه تعریف و تمجید خواهیم کرد؟
منظورمان این نیست که هر پیروزی تیم ملی را لوث کنیم یا بیمقدار جلوه دهیم. اتفاقا هر برد فوتبال ملی ما قابل تعریف است اما تحسین بیچونوچرای این فوتبال، اعتبار ویژه قائل شدن برای حریفانی چون فلسطین و ربط دادن همه اتفاقات مهم به شانس و بخت و اقبال، ما را از هدف اصلی در جام ملتهای آسیا دور میکند.
شانس در فوتبال دخیل است و هیچ احدالناسی منکر آن نیست اما قدر مسلم همهچیز فوتبال هم در بخت و اقبال خلاصه نمیشود. شانس درِ خانه تیمهایی را میزند که لیاقتش را دارند و میدانیم که ملیپوشان ما آنقدر شایسته و لایق هستند که با نمایش خوب و دلپذیر در جام ملتها، از نعمت شانس در فوتبال نیز میتوانند استفاده کنند.
در همین ارتباط: قلعهنویی: از فلسفه گواردیولا در تیمهای خودم استفاده میکنم/ فلسطین اصلا تیم ضعیفی نبود!