قرمزهای مرسیساید، تابستان شلوغی را در بازار نقل و انتقالات پشت سر گذاشتند و هندرسون، فابینیو، نبی کیتا، میلنر و چمبرلین از لیست خارج و مکآلیستر، سوبوسلای، واتارو اندو و رایان خراونبرخ، جایگزین بازیکنان خروجی لقب گرفتند.
چنین تغییراتی در انتها میتوانست به دو راه یا دو گزینه ختم شود. اول اینکه بازیکنان جدید، با حال و هوای آنفیلد و تیم، وفق پیدا کنند و تبدیل به مهرههای کلیدی تیم شوند. در دومین فرضیه، امکان داشت این بازیکنان، دوره گذار خود را در لیورپول بگذرانند و مدت زیادی طول بکشد تا خط هافبک جدید، به هماهنگی لازم برسند.
هر چند که برای قضاوت و نتیجهگیری، بسیار زود است اما شاگردان آقای معمولی، دست به شگفتی زدند و به عبارتی، تمامی معادلات را تا به اینجای فصل، به هم ریخته اند.
پسران کلوپ در نه هفته ابتدایی، بیست امتیاز کسب کردند و در جایگاه چهارم جدول ایستاده اند؛ البته این را هم در نظر بگیرید که پنج بازی از نه بازی لیورپول، خارج از خانه و برابر تیمهایی همچون چلسی، نیوکاسل، منچستریونایتد، تاتنهام و برایتون بوده است. طی کردن چنین مسیری با موفقیت، نشان از پیشرفت چشمگیر تاکتیکها، تزها و آنتی تزهای یوگی است.
برای درک بیشتر این قضیه، به سراغ اعداد و ارقام میرویم که خود گویای همه چیز هستند. لیورپول از حیث نرخ امید به گل(تا قبل از هفته نهم) جایگاه دوم را پس از نیوکاسل به خود اختصاص داده است. هم چنین از لحاظ ایجاد موقعیت گلهای صد در صدی، لیورپول در میان بیست تیم، رتبه چهارم را در اختیار دارد.
ثمره کسب این امتیازات فنی، به بازسازی و ترمیم درست خط میانی برمیگردد؛ جایی که در فصل گذشته، خط میانی، پاشنه آشیل تیم محسوب میشد اما حالا در فصل جاری، همان نقطه ضعف به نقطه قوت تبدیل شده است
یورگن کلوپ، هنر مربیگریاش را به خوبی به تصویر کشید و با چند خرید فوق العاده، توانست تیم را به جاده خوشبختی و قهرمانی، برگرداند. با توجه به این موضوع، عملکرد مهرههای درخشان لیورپول را از زوایایی دیگر، بررسی میکنیم:
دومینیک سوبوسلای؛ جرارد دوم!
خرید سوبوسلای با قیمت ۶۰ میلیون پوند از لایپزیش، برای قرمزها، بسیار ارزشمند بود. بسیاری از کارشناسان فوتبال انگلیس، از او به عنوان «استیون جرارد جدید لیورپول» یاد میکنند؛ یک هافبک گلزن، جنگنده، مخرب، با فیزیک و جثه ای تنومند. چنین ترکیبی در بازی مدرن و امروزی فوتبال، بسیار نادر و کمیاب است.
هرچند که پست او در لایپزیش، بسیار متفاوت بود و از سوبوسلای، اکثر به عنوان مهاجم سایه (واید فوروارد) استفاده میشد. در فصل ۲۰۲۱/۲۲، او حدود پنجاه درصد، در پست واید فوروارد بازی کرد و این رقم در فصل گذشته، به هشتاد و هفت درصد رسید.
شاید سوبوسلای، روزی فکرش را نمیکرد که یوگی در پست یک هافبک و یک شماره هشت، از او بازی بگیرد. کسانی که در اتریش با تیم سالزبورگ و در آلمان با تیم لایپزیش، فوتبال او را دنبال میکردند، میدانستند که سوبوسلای از لحاظ مالکیت توپ، در کیفیت و سطح بالایی قرار دارد. علاوه بر مالکیت، بازی عالی بدون توپ دومینیک، باعث تمایز او در میان بازیکنان لیگ برتر شده و همین امر، سبب میشود که بازی سوبوسلای در لیگ برتر انگلیس، خاص تر و خارق العاده تر به نظر برسد.
سوبوسلای هرگز از دویدن دست نمیکشد و همیشه نیازهای تیم در مواقع اضطراری، الویت اوست. او با اینکه سابقه بازی در خط حمله را دارد اما در اکثر اوقات، از میل هجومیسبک بازی خود میکاهد. استاد دابل پیوت است و هوش سرشاری در این تاکتیک دارد.
او به خوبی در ترکیب تیم یورگن کلوپ جا افتاده؛ در واقع به همه کاره لیورپول بدل شده است. آمار سوبوسلای در میانگین تعداد ضربات شوت، تعداد موقعیتهای ایجاد شده، دریبلهای موفق و تکلها، تقریبا دوبرابر جردن هندرسون است.
سوبوسلای به عنوان یکهافبک راست در لیورپول، خوش درخشیده و توانسته سمت راست لیورپول را قبضه کند و تا حد زیادی آن جناح را دگرگون سازد.
اینهافبک مجارستانی، در حال ایفای نقشی است که سالها به هندرسون و جرارد تعلق داشت. ناگفته نماند که آمار سوبوسلای به خودی خود و در قیاس با فصول پیشین اعم از تعداد شدت، تعداد پاسهای مورد انتظار و نرخ موقعیت گل به دلیل نوع دیگری از بازی در فاز دفاعی، با افت آشکاری مواجه شده است.
الکسیس مک آلیستر؛ بی نقص در مالکیت!
ضلع دیگری از سه مهره میانی لیورپول را مک آلیستر میسازد. او در همین تابستان به ارزش ۳۵ میلیون پوند از برایتون به لیورپول انتقال داده شد.
لیورپول به دلیل عملکردی موسوم به «هوی متال» تحت هدایت یورگن کلوپ، به مهره ای نیاز داشت که بتواند به واسطه کنترل کردن فضا و مالکیت توپ، میانه زمین و نبض بازی را در اختیار بگیرد. مک آلیستر، دقیقا همان فوتبالیستی بود که کلوپ به دنبالش بود. از همین روی، شماره ده لیورپول برای او رزرو شد و شاید او، شایستگی این را داشته باشد که برای شماره ده در فوتبال مدرن، تعریف جدیدی به فلسفه شماره پیراهنهای فوتبال، اضافه کند.
این بازیکن بیست و چهار ساله آرژانتینی، بیش از هر زمان دیگری پاس میدهد. مک آلیستر به طور متوسط، در هر نود دقیقه، ۶۵ پاس به هم تیمیهایش ارسال میکند. تلاش او برای یافتن بازیکنان خودی در زمین و صاحب توپ کردن آنها، ستودنی است و در طول نود دقیقه، چیزی نزدیک به نود درصد، بازیخوانی و آگاهی محیطی درست و حساب شده ای دارد.
مک آلیستر عصاره ای از فابینیو و تیاگو میباشد. او تا به امروز، از برزیلیهای سابق لیورپول، حفظ توپ و مالکیت بهتری داشته و استاد بازی با توپ است.
در واقع مک آلیستر، یک سکوی محکم و یک دژ مستحکم، برای ساخت و حفظ موج حملات لیورپول، محسوب میشود. شاگرد اسبق روبرتو دزربی، به خوبی توانسته با سوبوسلای، هماهنگ شود و اتفاقاً، این دو بازیکن، فهم و درک بالایی از بازی یکدیگر دارند. به عنوان یکهافبک مرکزی، مک آلیستر همچون الماس برای لک لکها میدرخشد!
کرتیس جونز؛ منعطف در تاکتیک!
پس از پستهافبک سمت راست و هم چنینهافبک میانی، مهره سمت چپ لیورپول در خط میانی را مورد کنکاش قرار میدهیم. کرتیس جونز در ماه آپریل و اواخر لیگ فصل پیش، موفق شد جایی ثابت در ترکیب تیم لیورپول برای خود دست و پا کند. جونز یک وزنه متعادل، به شمار میرود و کاتالیزگر حملات لیورپول است.
او وظیفه خود را در بازپسگیری توپ و حفظ توپ، عالی انجام میدهد. نود و سه درصد از پاسهای او، در جهت خلق موقعیت قرار میگیرند و هم تیمیهای او در یک سوم دفاعی حریف، میتوانند به راحتی پشت توپ بایستند و خود را در موقعیت گلزنی قرار دهند.
با توجه به اینکه جونز، در اوایل دوران فوتبالی اش، یک مهاجم سایه محسوب میشد، حال در مناطق مختلف، بسیار راحت تر و با آزادی عمل بیشتری بازی میکند و به همین خاطر، موجب میشود که لیورپول، انعطاف تاکتیکی بالایی، در سبک و شیوه خاص خود در هر دیدار به همراه داشته باشد.
بسیاری از کارشناسان، تصورشان بر این بود که تیاگو آلکانتارا، در مناسب ترین زمان ممکن، به ترکیب اصلی باز میگردد و جایگاه خود را از جونز پس میگیرد. اما همه این تصورات، غلط از آب در آمد و دیگر جایی در ترکیب همانند دو فصل پیش، در حال حاضر برای تیاگو وجود ندارد.
تیاگو برای به دست آوردن نقش قدیمیاش، احتمالا باید با مک آلیستر بجنگد تا بتواندهافبک دفاعی و بازی ساز عمیق تیم، لقب بگیرد.
برخلاف جونز که از توانایی فیزیکی بالایی برخوردار است، تیاگو چنین ویژگی را دارا نیست و تغییرات عظیم و گسترده تاکتیکی لیورپول، بعید است که به تیاگو فرصت بازی کردن و حضور در یازده نفر اصلی را بدهد.
خراونبرخ و اندو؛ فعلا در ابتدای راه!
رایان خراونبرخ در این مدت کوتاه، با یک گل و دو پاس گل در سه دیدار، دوران خوبی را در لیورپول به عنوان یک یار تعویضی آغاز کرده است. او رقیب جدی کرتیس جونز در سمت چپ به حساب میآید؛ البته با محرومیت جونز در دو بازی آتی به سبب اخراج شدن در دیدار با تاتنهام، از خراونبرخ کم و بیش خواهیم شنید. این پدیده هلندی سابقه بازی در تیمهای آژاکس و بایرن مونیخ را در کارنامه خود دارد.
شاید تنها علامت سوال این فصل لیورپول، واتارو اندو، بازیکن ژاپنی و سی ساله این تیم است.
اندو با معیارها و شاخصهای لیورپول برای خرید یک مهره جدید، مطابقت نداشت ولی کلوپ از هواداران خواسته تا به این بازیکن، زمان و فرصت دهند. واتارو اندو تا به اینجا، اغلب در دیدارهای جام حذفی و جام اتحادیه، به میدان رفته و نشان داده که در چنین دیدارهایی، به خوبی عمق لیورپول را پوشش میدهد. او از اشتوتگارت با شانزده میلیون یورو، به مرسی ساید نقل مکان کرد و کلوپ در بازیهای کم اهمیت تر، بر روی او حساب ویژه ای باز کرده است.
در پایان باید اذعان داشت که تعمیرات خط میانی لیورپول، به وسیله ایدههای تازه و جدید یوگی، در بهترین وجه ممکن انجام شد؛ هرچند که هنوز در آغاز فصل و ماههای اول لیگ برتر به سر میبریم و با جلوتر رفتن لیگ برتر، چیزهای بیشتری از هر چهار خرید آقای معمولی در خط میانی، خواهیم دید.
معین احمدوند| باشگاه خبرنگاران آزاد