حدود ساعت ۵:۳۰ هر روز صبح، جایی در شمال لندن، میکل آرتتا با فکر برنده شدن از خواب بیدار میشود. اگر بد خوابیده باشد معمولاً به این دلیل است که هنوز نمیداند چگونه برنده شود، ترکیب تیم برای بازی بعدی چگونه باید باشد، یا مسیر دقیق شکست دادن حریف. هنگامی که او به دفتر شیشهای اما ساده خود میرسد، که به زمین تمرین آرسنال در لندن کولنی مشرف است، پشت میزش مینشیند و به برنده شدن فکر میکند. اگر راه حل به دست نیامد، شروع به نوشتن میکند یا قدم میزند تا افکارش را مرتب کند.
فکر برنده شدن در بازیهای فوتبال آرتتا را از کودکی به خود مشغول کرده بود، هنگامی که در زمینهای ساحلی در سنسباستین میدوید که با جزر و مد تغییر شکل میداد. در طول دوران حرفهای بهعنوان بازیکن و حالا سرمربی، همیشه این سوال را مطرح میکرد: چگونه میخواهیم برنده شویم؟ وقتی بازنشسته شود هم احتمالاً همچنان به این سوال فکر میکند.
سگ آرسنال به نام «وین» (به معنی پیروزی) در زمین تمرین آرسنال در راهروی بیرون دفتر آرتتا میدود. یک لابرادور قهوهای شکلاتی که توسط آرتتا در اوایل سال جاری به آرسنال آورده شد. آرتتا با لبخندی به سبک تد لاسو میگوید: «ما اینجا هستیم تا پیروز شویم، زیرا همه ما عاشق وین (پیروزی) هستیم.»
در پایان فصل گذشته آرسنال که به مدت ۹ ماه در صدر جدول قرار داشت سقوط کرد. آرسنال علیرغم اینکه در ژانویه هشت امتیاز پیش بود و تیم جوانش هیجانانگیزترین فوتبال لیگ را بازی میکرد، با مصدومیتهای دیرهنگام و نتایج بد روبهرو شد و به گفته برخی از هواداران، عنوان قهرمانی را به منچسترسیتی تقدیم کرد. پس از پایان فصل، آرتتا به زمان نیاز داشت تا از این درد عبور کند و با خودش صادق باشد. او میگوید: «من مجبور بودم مدت زمانی را طی کنم و چند هفته طول کشید. نمیدانم از پس آن برآمدهام یا نه، و احتمالاً نمیخواهم از آن عبور کنم، زیرا برای بهتر شدن به آن نیاز دارم.»
آرتتا تا زمانی که کسب عنوان قهرمانی «از لحاظ ریاضی» غیرممکن بود، از این عنوان دست نکشید، اما پس از چند تساوی در آوریل، روحیه تیم تغییر کرد. او میگوید: «در آن بازیها اتفاقات زیادی افتاد». ابتدا آرسنال با گل دقیقه ۸۷ روبرتو فیرمینو مقابل لیورپول برد را با تساوی عوض کرد. آرتتا فکر کرد: خوب، از این اتفاقها میافتد. سپس آخر هفته بعد با وستهام ۲-۲ کردند. آرتتا قبل از بازی بعدی خود مقابل ساوتهمپتون سعی کرد تیم را از شیب رو به پایین نجات بدهد. میگوید وقتی ساوتهمپتون در دقیقه اول گل زد، فکر میکرد «نباید این اتفاق بیافتد». آرسنال به لطف گلهای دقیقه آخر مارتین اودگارد و بوکایو ساکا در آن بازی ۳-۳ مساوی کرد. با این حال بعد از سوت پایان تیم آرسنال مانند عروسکهای خیمه شببازی به زمین افتاد و بسیاری از هواداران امیدهای قهرمانی را از دست رفته دیدند. آرتتا میگوید: «ما به کل بازی تسلط داشتیم. در آن مرحله، تساوی به اندازه باخت دردناک بود.» آرتتا در رختکن به تیم گفت که چقدر به نحوه بازی آنها افتخار میکند. بازگشت بازیکن سابق به باشگاه و کسب اولین قهرمانی آرسنال در ۲۰ سال گذشته یک افسانه شنیدنی بود. اینکه آرتتا بر مربی سابق خود پپ گواردیولا پیروز میشد، اهمیت این موضوع را بیشتر میکرد. اما این اتفاق نیافتاد.
آرتتا جذابیت مؤدبانهای دارد و در قسمتهای جدی مکالمه به چشمان شما نگاه میکند. وقتی از او پرسیده میشود که چگونه شخصیت خود را توصیف میکند، با خنده میگوید که ترجیح میدهد شخص دیگری این کار را انجام دهد. وقتی پرسیده میشود که به نظرش بازیکنان چگونه او را توصیف میکنند، امیدوار است بدانند که او با آنها صادق است، و اگرچه اشتباهاتی مرتکب شده اما همیشه بهترین نیت را برای باشگاه داشت.
فوتبالیستها با افزایش سن یاد میگیرند که با محدودیتهای استعداد خود کنار بیایند، اما آرتتا خیلی زود با کاستیهایش روبهرو شد. او میگوید: «وقتی جوان بودم واقعاً کوچک اندام بودم. من هرگز قویترین یا سریعترین بازیکن نبودم، اما گستاخ و رقابتپذیر بودم.»
آکادمی لاماسیای بارسلونا خط تولید فوتبالیستهای کلاس جهانی است، اما زمانی که آرتتای ۱۵ ساله وارد شد، احساس کرد که به اندازه کافی خوب نیست. در میان هشت بازیکنی که تختهای دوطبقه در اتاق او داشتند، پهپه رینا، آندرس اینیستا، ویکتور والدس، تیاگو موتا، ژاوی هرناندس و کارلس پویول بودند. او میگوید: «شوکه کننده بود. فکر میکردم خوب هستم، اما این بچهها فوقالعاده هستند. به این فکر کردم که آیا آنقدر خوبم که اینجا باشم؟»
چیزی که آرتتا در لاماسیا درک کرد، این بود که اعضای تیم باید از یکدیگر مراقبت کنند تا موفق شوند، که در فوتبال به افراد دیگری نیاز دارید.
آرتتا هرگز به تیم اصلی بارسلونا راه پیدا نکرد، در عوض در پاریسنژرمن، رنجرز و رئال سوسیداد مدت کوتاهی بازی کرد و در سال ۲۰۰۵ با اورتون قرارداد امضا کرد. در آنجا، فضا بلافاصله متفاوت شد. او میگوید: «فکر میکنم مربی وقت اورتون «دیوید مویس» محیطی ایجاد کرد که بسیار خاص بود، بنابراین از همان ابتدا احساس خوبی داشتم.»
اگرچه آرتتا یک هافبک عالی بود اما بارها از تیم ملی اسپانیا کنار گذاشته شد. در فوریه ۲۰۰۹، آرتتا برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد. اما چند روز بعد پس از پارگی رباط صلیبی خود در بازی مقابل نیوکاسل از میادین دور شد. او میگوید: «خیلی سخت بود چون یکی از بزرگترین آرزوهای من بود و به آن نرسیدم. من تسلیم نشدم و دوباره تلاش کردم، اما این اتفاق نیفتاد.»
آرتتا با نگاهی به گذشته از مصدومیتش سپاسگزار است. بهبودی پس از مصدومیت یک نبرد طولانی روحی و جسمی بود و پزشکان میگفتند که اگر بتواند دوباره فوتبال بازی کند خیلی خوششانس خواهد بود. او میگوید: «من همیشه فکر میکنم که برای هر چیزی دلیلی وجود دارد.» یک سال بعد با آرسنال قرارداد امضا کرد.
آرتتا به دلایلی به باشگاه کشیده شده بود که احساس میکند به سختی میتوان آنها را در قالب کلمات بیان کرد. اما از بین تمام بازیهایی که در طول پنج سال در آرسنال انجام داد، یکی از بازیها از همه ماندگارتر است. او به یاد میآورد: «فتح جام حذفی پس از ۹ سال بدون جام، لحظه بزرگی بود. آرسن ونگر روزهای بسیار سختی را سپری میکرد و همه ما مصمم بودیم تا تلاش بیشتری برای او انجام دهیم تا ثابت کنیم مردم اشتباه میکنند. او هرگز این را از ما نخواست، اما ما میخواستیم برای او بجنگیم.»
به آرتتا پس از بازنشستگی در سال ۲۰۱۶ شغل مدیر آکادمی پیشنهاد شد، اما او چیزی در مورد اداره یک آکادمی نمیدانست. چیزی که او از بازی کردن زیر نظر ونگر آموخته بود، و قبل از آن با دیدن ایمان کور سرمربی سابقش لوئیس فرناندس به او در پاریسنژرمن، این بود که پشت بهترین بازیکنان، مدیرانی بودند که باعث میشدند به خود باور کنند.
آرتتا در نوجوانی با پپ گواردیولا در لاماسیا آشنا شد و گواردیولا که ۱۰ سال از او بزرگتر است در تیم اصلی بازی میکرد. آرتتا میگوید: «او از ابتدا از من مراقبت میکرد و از آن روز واقعاً به او وابسته شدم.» پس از اینکه آرتتا در سال ۲۰۱۶ از فوتبال حرفهای بازنشسته شد، گواردیولا او را به عنوان مربی در منچسترسیتی استخدام کرد.
آرتتا همیشه میخواست راه بازگشت به آرسنال را پیدا کند، اما زمانی که باشگاه به او پیشنهاد مربیگری در تیم اصلی مردان را در سال ۲۰۱۹ داد، دچار تردید شد. او میگوید: «وسط فصل و اولین کار تو». او هنوز یادش است که وقتی به سراغ گواردیولا رفت و به او گفت که برای قبول این پیشنهاد آماده نیست، پپ به او چه گفت: «تو آمادهای. اگر این کار را نکنی حسابت را میرسم.»
آرتتا چند سال پیش به سراغ ورزشهای دیگر مانند هندبال، قایقرانی و راگبی رفت تا روشهای جدیدی برای فکر کردن و تصمیمگیری پیدا کند تا بتواند فوتبال را متفاوت ببیند. او با دوستی با مربیان سایر ورزشها شیوههای مختلف مربیگری را آموخت.
درک سیستمهای سایر ورزشها به آرتتا نشان داد که روشهای مختلفی برای مدیریت بازیکنان وجود دارد. او دوست دارد مردم را بخواند و بفهمد آنها چه میخواهند، به همین دلیل است که وقتی به آرسنال آمد متوجه شد که مشکل «احساس» اعضای باشگاه است. آنجا محیطی نبود که مردم در آن احساس امنیت کنند و ارزشهای یکسانی داشته باشند. او میدانست که آنها باید باشگاه را بار دیگر متحد کنند و بنابراین ریشههای جدیدی کاشت.
وقتی آرتتا به باشگاه آمد، یک درخت زیتون ۱۵۰ ساله خرید و آن را در محوطه بین دفترش و زمین تمرین کاشت. آرتتا هر روز به درخت زیتون نگاه میکند و بازیکنان هرروز از کنار این درخت به عنوان یادآوری فیزیکی چیزی که باید با هم از آن مراقبت کنند، عبور میکنند. چیزی که او پس از چند سال آشفتگی در سایه رفتن ونگر به باشگاه بازگردانده، انرژی و احساس اعتقاد و باور است.
باشگاههایی که اکنون تحت مالکیت صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان سعودی هستند، یکی از وحشیانهترین پنجرههای نقل و انتقالات را ایجاد کردهاند، و بازیکنانی مانند کریم بنزما، روبرتو فیرمینو، ریاض محرز، جردن هندرسون و روبن نوس همگی به لیگ حرفهای عربستان نقل مکان کردند. حقوق هنگفت در لیگ برتر در باشگاههایی مانند منچسترسیتی، نیوکاسل، و چلسی نیز به همین شکل است. آیا آرتتا نگران رقابت با باشگاههایی است که میتوانند بهترین بازیکنان جهان را جذب کنند؟ او با اشاره به سهگانه اخیر منچسترسیتی میگوید: «با پول نمیشود این کار را کرد، باور کنید. باید تصمیمات درستی بگیرید و در لحظات خاص هوشیار باشید. با پول نمیتوان همه چیز را خرید.»
آرتتا در صحبت در مورد فصل آینده میگوید که میخواهد تیم را مصمم ببیند. او نرمتر و گرمتر از مربیانی مانند ژوزه مورینیو است. آرتتا بر این باور است که کمک به بازیکنان برای لذت بردن از کارشان، باعث نتیجه گرفتن میشود. او هر روز بازیکنانی را میبیند که در زمین کنار درخت زیتون رشد میکنند، درختی که شاخههایش پیوسته به سمت آسمان کشیده میشوند. او میگوید: «من عاشق پیروزی هستم، اما ما باید شایسته پیروزی باشیم.»
آرتتا میخواهد بهترین مربی جهان باشد. او میخواهد در تمام بازیهای این فصل پیروز شود، اما باخت به نوعی شجاعت خاصی به او بخشیده است. او میگوید: «روزی که تصمیم گرفتم مربی شوم یک چیز را باید برای خودم روشن میکردم: نمیدانم فردا، یک ماه یا یک سال دیگر برکنار خواهم شد یا نه، اما این اتفاق خواهد افتاد. من نمیخواهم با افسوسِ «چه میشد اگر؟» کارم را ترک کنم.»
گزارش و گفتگوهای مجله GQ با ستارههای فوتبال را بخوانید:
- گفتوگوی جذاب مجله GQ با زینالدین زیدان؛ جاهطلبی ابدی زیزوی افسانهای/ آدرنالین پیروز شدن شما را رها نمیکند/ به سرمربیگری فرانسه فکر میکنم اما...
- چگونه پسر مصری تبدیل به پادشاه فوتبال جهان شد؟/ باید ثابت میکردم در موردم اشتباه میکنند
- گفتوگوی ارلینگ هالند با مجله GQ؛ مدیتیشن برای موفقیت من لازم است/ ناراحت نیستم؛ نمیتوانید مردم را کنترل کنید!