تیم ملی کاراته زنان آماده حضور در مسابقات قهرمانی آسیا (۳۰ تیر تا اول مرداد) میشود. رویدادی که از آن خاطرات خوشی داریم و به تداوم خاطرات، امیدوار. همه چیز در تیم ملی کاراته پس از المپیک توکیو تغییر کرد. پس از نمایش ناامیدکننده در توکیو و بازگشت با دست خالی، تغییرات در تیم ملی رقم خورد و حاصل مجموعه تغییرات، ظهور یک نسل تازه است. تغییراتی که باید آن را مدیون تمام خانواده بدانیم. کار از مربیان پایه و سازنده در استانها آغاز میشود و به فرخناز ارباب و پگاه زنگنه ختم میشود. آوردگاه مالزی نزدیک است و ترکیب تیم ایران نسبت به دوره گذشته در ازبکستان تغییری نکرده اما تجربه آن تیم، به مراتب بالاتر است. سال گذشته و در تاشکند، همه با اشتیاق و کنجکاوی به تیم تغییر یافته ایران نگاه میکردند. تیمی که در آن نه خبری از حمیده عباسعلی بود، نه طراوت خاکسار و رزیتا علیپور.
چنان که زندگی با تحول و انقلاب و رفتنها و آمدنها عجین است، در تیم ملی نیز تغییرات اجتنابناپذیر بود. حالا تیم ملی علاوه بر سارا بهمنیار که تنها بازمانده از تیم سابق تلقی میشود اما سایرین؛ فاطمه سعادتی، آتوسا گلشادنژاد، مبینا حیدری و لیلا برجعلی هنوز جوانان جویای نامی هستند که به طور بالقوه، آینده را در مالکیت خود دارند. با هر نگاه به دختران جوانمان، میراث گذشته را به یاد میآوریم. آنها در قدمگاه بزرگان ایستادهاند. جایی که روزگاری حمیده عباسعلی، دلارام دوستی، پگاه زنگنه و فاطمه چالاکی ایستاده بودند.
اما سارا بهمنیار که در عین جوانی و در ۲۴ سالگی کاپیتان تیم ملی کاراته بانوان شده ولی او کسی است که هنوز هم وقتی صحبت از المپیک میشود، گریه میکند. نخستین مدال را در ۱۵سالگی به گردن انداخت و در ۲۲سالگی برای مدال گرفتن به المپیک توکیو رفت. سارا بهمنیار جزو معدود ورزشکاران ایرانی است که سلسله مراتب را به طور کامل طی کرده و از رده نوجوانان به بزرگسالان رسیده است. گفتگوی جذاب او را با خبرورزشی در زیر می خوانید.
از چه سالی کاراته را استارت زدی؟
تنها ۳ سال داشتم که با خواهرم کاراته را شروع کردم. در سن ۴ سالگی زیر نظر مادرم و استاد فاطمه قاسمی کاراته را به طور حرفهای دنبال کردم اما به رشتههای تیراندازی و شمشیربازی بسیار علاقه داشتم. اگر یک کاراتهکای حرفهای نمیشدم، قطعاً تیرانداز یا شمشیرباز بودم.
پس خانواده شما هم کاراتهکا بودند؟
مادر، پدر و خواهرم هم کاراتهکا هستند. دخترخالهام هم یک کاراتهکا حرفهای است. البته خواهرم اکنون مربی شده و در بخش کاتا تمرین میکند.
کدام باشگاه میرفتید؟
من وقتی بچه بودم باشگاه کاراتهای نبود و در منزل خالهام روی فرش تمرین میکردیم. چون تاتامی نداشتم. اغلب اوقات روی شنهای ساحل کاراته کار میکردم.
در چه سالی به تیم ملی رفتی؟
در سال ۱۳۹۲ هنگامی که ۱۴ ساله بودم به تیم نوجوانان دعوت شدم. بعد از یک سال در مسابقات نوجوانان آسیا (۲۰۱۴) طلا گرفتم. بعد از آن هم دو برنز آسیایی و دو نقره جهانی در امیدهای جهان، برنز با تیم ملی بزرگسالان در اسپانیا و در سال ۲۰۱۹ نیز در لیگ جهانی ابتدا در ژاپن و سپس در مسکو دو مدال خوشرنگ طلا گرفتم.
از تجربه المپیکیتان صحبت کنید؟
در وزن ۵۰ و منفی ۵۵ کیلوگرم بازیهای المپیک توکیو شرکت کردم. در اولین دیدار برابر سراب اوزچلیک از ترکیه و نفر اول رنکینگ بردم و برای صعود به مرحله نیمهنهایی و قطعی شدن مدال برنز تنها به یک برد دیگر نیاز داشتم اما من که تمام انرژیام را برای پیروزی مقابل کاراتهکای ترک گذاشته بودم، برابر ون تزویان از چینتایپه و نفر دوم رنکینگ و ایوت گورانوا از بلغارستان دارنده دو برنز جهانی و اروپا شکست خوردم. ولی هنوز یاد مبارزهام برابر حریف ترکیهای میافتم که تنها در دو ثانیه پایانی نتیجه را واگذار کردم، گریهام میگیرد. مدتها بعد از آن مبارزه افسردگی گرفتم. آن دو ثانیه جهنمی را فراموش کردم.
انتظارات از شما در مسابقات آسیایی مالزی زیاد است؟
سال گذشته در دو ثانیه پایانی فینال را از دست دادم. امسال باید به فینال برسم. سایر بچهها نیز عالی هستند و همه شایستگی بالایی دارند.
با ۲۴ سال سن، کاپیتان تیم هستید. جوانگرایی در تیم بانوان را چگونه میبینید؟
اولین باری که به تیم ملی بزرگسالان آمدم، ۱۹ سالم بود و با سایر نفرات ۱۰ سال اختلاف داشتم اما اکنون کاپیتان و بزرگتر تیم هستم و حس مسئولیت زیادی داریم. البته بگویم که کاپیتانی بسیار سخت است و علاوه بر خودمان باید برای کل تیم مسئولیت داشته باشیم. درست است تیم ما بسیار جوان شده اما همه باانگیزه هستند و با جسارت بالایی مبارزه میکنند.
مسابقات قهرمانی آسیا در مالزی چقدر مهم است؟
شاید برای برخی رشتهها، مسابقات آسیایی یک دستگرمی باشد اما برای کاراته اینگونه نیست. بسیاری از قدرتهای کاراته جهان در قارهکهن هستند و این پیکارها خیلی مهم است. میخواهیم نتایج خوبی در مالزی بگیریم تا پس از آن برای بازیهای آسیایی هانگژو آماده شویم.
بعد از هر تورنمنتی به کجا میروید؟
من از هر تورنمنتی که برمیگردم سریع به آستانه اشرفیه محل زادگاهم میروم. آنجا را خیلی دوست دارم. چراکه جنگل، دریا و هر آنچه از طبیعت دوست داری را یکجا دارد. آرامش خاصی به من میدهد. در شهرهای شلوغ نمیتوانم زندگی کنم و به خاطر همین عِرق خاصی به آستانه اشرفیه دارم.