یک دختر فوتسالیست که بعد از سختیهای بسیار زیاد با آرزوهای بزرگ ورزشیاش از نکا به سرزمین ماتادورها رفت تا رؤیاهایش را در آنجا به واقعیت تبدیل کند. زهرا لطفآبادی که از بچگی میدانست از زندگیاش چه میخواهد، سختیهای زیادی را پشتسر گذاشت تا بتواند روزی با افتخار از آن مشکلات و عمق زندگیاش در کتاب دختری از مدیترانه بنویسد. گفتوگوی اختصاصی او را با خبرورزشی در زیر می خوانید.
چطور مسیرت به سمت اسپانیا رفت. کشوری که مهد فوتبال و فوتسال جهان است؟
درسال ۲۰۱۸ با تیم ملی به روسیه رفتیم که در آن تورنمنت روسیه، اسپانیا و پرتغال حضور داشتند، تیمهایی که جزو سه تیم قدرتمند جهان هستند. البته ما جایگاهی به دست نیاوردیم. من در آن بازیها سیوهای خوبی داشتم و پسزمینهای در ذهن سرمربی تیم ملی اسپانیا ایجاد کردم. بعد لینکی با آنها گرفتم که مسیری به من نشان دادند و بقیه ماجرا. به قولی سرمربی اسپانیا معرف من شد.
موفقیتهای خوب تیم ملی زنان در آسیا تأثیر خودش را در لژیونر شدن بازیکنان گذاشت، ولی خب فوتسال اروپا خیلی متفاوت از سطح آسیاست؟
من در دفترم تمام اهداف و برنامههایم را نوشتم که باید به آن برسم. چهار سال پیش در مشهد با خانم فاطمه شریف کار میکردم که یکی از بهترین مربیان ایران هستند و افتخار شاگردی ایشان را داشتم. او از آن دفتر من خبر داشت و وقتی سال ۹۹ به اولین و تنها لژیونر فوتسال در اروپا تبدیل شدم همانجا بود که خانم شریف من را به یاد آن هدف در دفترم انداختند. البته آنجا خیلیها هم بودند که مسخرهام کردند، خیلی از ایجنتها هم که با آنها در تماس بودم میگفتند اگر بخواهم دروازهبان جابهجا کنم فلانی را میفرستم نه تو را. این مسائل و کنایهها خیلی اذیت میکرد اما در این مسیر با مدیر رسانهای ساراگوسا ارتباط برقرار کردم و او پیشنهاد داد که این مسئله را اوکی میکند. شاید در ابتدا به دلیل بودجه منصرف شدند. ولی باز پیگیر بودم و نکته جالب این بود که دوباره به همان باشگاه رفتنی شدم.
یعنی از قبل دوست داشتی به ساراگوسا بروی؟
در یک مستندی با من مصاحبه کردند و آنجا گفتم اتلتیکو تیم خوبی است و ساراگوسا را هم دوست دارم. دو سال گذشت و این مسئله اتفاق افتاد، رفتم ساراگوسا و آنجا از لحاظ مالی به مشکل خوردیم و کارم درست شد با اتلتیکو قرارداد بستم. به قولی طبیعت و زمان دست به دست هم دادند و گفتهها پیش رفت. میدانستم این انتخاب سخت است ولی باید تیک کنار هدفم میخورد. بعد از آن بود که تلاشم را بیشتر کردم که نماینده خوبی برای ایران باشم همانند حسین طیبی که همه در اسپانیا او را میشناسند.
در اسپانیا نظرشان در خصوص بازیکنان ایرانی چیست؟
خدا را شکر در اسپانیا بازیکنان ایران را تکنیکی میدانند. برعکس بازیکنان اروپایی و آفریقایی تکنیکی نیستند و بیشتر تاکتیکی هستند و کار تیمی فوقالعادهای دارند. همین مسئله نظرشان را به سمت ما جلب کرده است. البته برزیلیها بازیکنان فوقالعادهای هستند و چون لیگ فعالی ندارند به اسپانیا آمدهاند. حتی اوکراین و ژاپن چون درآمدهای خوبی در کشورشان ندارند به اسپانیا آمده تا درآمد خوبی کسب کنند.
پس ایران به واسطه بازیکنانش لیگ خوبی دارد، ولی همه خوبها به اردو دعوت نشدند، منجمله خود شما؟
تیم ملی ملک شخصی بازیکن نیست و نظر سرمربی تیم ملی است که هر بازیکنی را خواست دعوت کند، ولی چیزی که مهم است حداقل علت عدم دعوتش را بداند.
حداقل باید فرصت داده شود؟
کاملاٌ. سال ۹۸ بود که من با ایراندوست و مربیان خارجی که به ایران آمدند فوتبال کار میکردم، آن هم دروازهبانی، طوری هم تمرین میکردم که به تیم ملی دعوت شوم. در فوتسال هم کار خیلی سخت بود بازیکنان خوب و مطرحی چون مهدیپور و توسلی داشتیم. در آن موقع خانم مظفر سرمربی تیم ملی بودند که برای تست استعدادهای جدید تعدادی از بازیکنان را دعوت کردند هر چند که همه فکر میکردند اسامی فرمالیته است ولی من اینگونه فکر نمیکردم. به هر حال من و پنج دروازهبان جوان به غیر از دروازهبانهای اصلی در این تمرینات بودیم. خانم مظفر هم اعلام کرد فکر نکنید فرمالیته است و هر کس خوب باشد من او را انتخاب میکنم و من در شروع تمرینات دیدم را تغییر داده و تا قبل از قهرمانی آسیا به ۱۲ اردوی بعدی هم دعوت شدم ولی در لحظه آخر لیلا خدابندهلو را بردند و من خط خوردم. هر چند معتقد بودم این اتفاق میافتد ولی با مربی دروازهبانها آقای فرشادی صحبت کردم گفتند ۲۳ سالهای و تجربهات کم است. تا جایی که میدانم در حال حاضر هیچ برنامهای برای تیم ملی نیست و زمان زیادی تا جام ملتها و جهانی نیست. الان هم چون واقعیتها را نمیدانم نمیتوانم درباره عدم دعوت خود نظری بدهم.
همه مربیان شعار جوانگرایی میدهند این درست است؟
باید به نظر سرمربی تیم احترام گذاشت تنها اگر شعار جوانگرایی را سر میدهند باید به جای توجیه، که فرد با تجربهای را کنار میگذاریم به بهانه آن دوباره جوانترها بیرون نمانند. اگر نسیمه غلامی رفته کنار حقش این است که برایش بازی خداحافظی بگیرند.
به هرحال قهرمان آسیا باید دو تیم الف و ب داشته باشد، نگاه ما مصرفگرانه است؟
در دو تیم اسپانیایی که من بازی میکردم بازیکن ۱۴ ساله هم داشتیم که در بالاترین سطح اسپانیا بازی میکرد. اسپانیا در تمامی ردههای سنی تیم ملی دارد و مرتب در اردو هستند. خود این مسئله باعث میشود حتی در تیمهای لیگ برتریشان بازیکنان کم سن و سال داشته باشند و تیم ملی قدرتمندی در سطح جهان معرفی کنند.
فکر نمیکنید زمان برای حضور در تیم ملی را از دست میدهید؟
چرا یکی مثل من دارد عمرش هدر میرود. ۲۳ ساله بودم آمدند گفتند جایگزین فرزانه توسلی پیدا شد، هر چند که نمیتوانم هیچ وقت جایگزین او شوم اما همه نسبت به من دید مثبت داشتند. سپس دوران کرونا آمد و ورزش تعطیل شد. از آن موقع هم پنج سال گذشت و ۲۸ ساله شدم و تنها یک بازی رسمی داشتم. این برای من جای تأسف دارد.
به تو پیشنهاد نشده مهاجرت کنی؟
در حیطه ورزشهای تیمی این مسئله کمتر پیش میآید ولی این موقعیت برایم در کانادا پیش آمد اما من علاقهای نشان ندادم چراکه لیگ آنها تازه اول راه است و قصدشان جذب بازیکنان حرفهای از جاهای مختلف است و به آنها اقامت میدهند تا لیگشان را راهاندازی کنند اما برای من جذابیت نداشت چراکه وقتی صحبت از لباس تیم ملی میکنی حس غرورش مهم است. من جریان تیم ملی آنقدر برایم مهم بود که خیلی از تبلیغات را از دست میدادم آن هم سر بحث حجاب. هر کاری یک انگیزهای پشت آن هست. انگیزه اول من لژیونر شدن بودم که به آن رسیدم تا بتوانم در بالاترین سطح فوتسال دنیا بازی کنم اما پشت همین مسئله انگیزه ملی نباشد مگر چقدر میتوان ادامه داد.
الان دوست داری برگردی ایران و بازی کنی؟
همین الان من دو پیشنهاد از اسپانیا دارم و هنوز به آنها جواب قطعی ندادم و منتظرم ببینم که پیشنهادی از ایران دارم یا نه؟ چراکه امسال مسابقات قهرمانی آسیا و جهانی داریم میمانم تا بیشتر در دسترس باشم و بهانهای دست کسی ندهم و به تیم ملی دعوت شوم.
دوست ندارید به کویت بروید همانند بازیکنان دیگر که برای بحث مالی بالا به آنجا رفتند.
البته از طریق ایجنتهای داخلی پیشنهادهایی برای کشورهای اطراف شده است ولی من بازی در اروپا را دوست دارم و از قبل مسیر خودم را چیدهام. مثل آقای بیرانوند که در سال جام جهانی آمد به ایران تا در تیم ملی هم باشد.
در زبان اسپانیایی مشکل داشتید؟
این اواخر خیلی خوب شده بودم. تیکههایی از زبان اسپانیایی را هم در زمین به بچهها منتقل میکردم. مثلاً میگفتم چپت خالی یا »درچا درچا» یا «سوبه سوبه». من بیشتر از translate استفاده میکردم.
در مورد زادگاهت آنچه دوست داری بگو؟
من شمال را خیلی دوست دارم، ولی در شهر کوچکی زندگی میکنم به نام نکا به معنای نیکان. جای پیشرفت زیادی در آن نیست حتی اجازه نمیدادند برای پیشرفت خودم از آن خارج شوم. پیشنهادهای خوبی داشتم و بالاخره توانستم مسیر را باز کنم.
شغل رؤیاییات؟
دوست داشتم مدل یا بازیگر شوم اما بچه بودم و در سن ۱۴ سالگی اجازه تنها رفتن به ساری برای کلاس رفتن نداشتم. شرایط خانوادگی هم این اجازه را به من نداد ولی دوست داشتم که به عقب برگردم و به سمت این کار میرفتم.
با شغل بدنسازی لذت میبری؟
قبل از اینکه وارد حیطه بدنسازی شوم در زمان استراحت تمرینات تیم، وقتم را با بدنسازی میگذراندم و سعی میکردم در زمان بازگشت به نکا علاوه بر آموزش دروازهبانی با علاقهمندان بدنسازی هم کار کنم. فکر میکنم الان هم زمانی است که باید شغل دوم را انتخاب کرده باشم. چون دروازهبانی شغل پراسترسی است و چه خوب و چه بد باشی یک گل بخوری علاقهمندان تو را خرد میکنند. اضطراب موهایم را سفید کرده است. پس سعی کردم با گرفتن مدرک مربیگری بدنسازی در اسپانیا اطلاعاتم را به روز کنم و حتی در آنجا آنلاین به آموزشهای شاگردانم ادامه بدهم. الان ۱۵ شاگرد دروازهبانی دارم که همه هم جوان هستند.
آنچه دوست داری در مورد خودت تغییر بدهی؟
کمالگراییام را کمتر کنم، چون خیلی آزارم میدهد. من همه خواستههایم را در مدت زمان کوتاه میخواهم به دست بیاورم. همیشه هم کلمه no time میگویم.
سه چیز که در زندگیت خیلی مهم است؟
خانوادهام، شخصیتم و رفاه خوب برای خودم و خانوادهام، به خصوص در شرایط اقتصادی فعلی. نمیتوانم چشمهایم را روی مشکلات مردم ببندم.
شعار زندگیات؟
ایمان، تلاش و اینکه بالاخره میشه.
دوست داری روزی نامرئی شوی و بتوانی آنچه درون مردم هست را بشنوی و ببینی.
ترسناک است. میترسم از دستشان بدهم. آدمها سه شخصیت دارند. یکی شخصیتی که به جامعه نشان میدهد و دیگری آنچه برابر خانواده دارد و دیگری خودت. میترسم که در فرد همراز و خانوادهات به نکاتی برسی که تو را بترساند.
اهل مطالعه و فیلم دیدن هستی؟
فیلم زیاد میبینم و هر هفته یک کتاب تمام میکنم، ولی اهل رمان نیستم. بیشتر کتابهای روانشناسی میخوانم تا خودم را به درجه معنویتی که میخواهم برسانم. آگاه بودن به خود، البته استارت کتاب زندگینامه خودم را در اسپانیا زدهام. در قسمت نوجوانیام ماندهام. خیلی چیزهاست که میخواهم در آن چاپ کنم همه بترسند که چه سختیهایی بوده.
اگر یک ماشین زمان داشتی دوست داشتی به چه مقطعی از زندگیات برگردی؟
به گذشته برمیگشتم تا تغییراتی ایجاد کنم که عزیزانم کمتر اذیت شوند.
اگر بتوانی روزی به شخص دیگری تبدیل شوی، آن شخص کیست؟
بازیگر ترک هانده آرچل. او از شرایط سخت خودش را به موفقیتهای امروزی رسانده و سعی میکنم الگوبرداری کنم.
بخواهی فیلم زندگیات را بسازند نامش را چه میگذاری؟
به فیلمش فکر نکردم، ولی اسم کتابم را دختری از خاورمیانه انتخاب کردم. کسی که به جایی رسیده آن هم بدون هیچ ساپورت و حمایتی.
بهترین برنامه تلویزیون چیست؟
۹۰ که دیگه نیست. ۱۲۰ هم لغو شد. الان هم ۳۶۰. به طور کل برنامههای آقای عادل فردوسیپور را میپسندم که بیشتر حامی حقیقت است.
بهترین قسمت شغل بدنسازیات؟
کم استرس است و وقتی تغییرات شاگردانم را میبینم. تغییر را دوست دارم.
ترسناکترین چیز برای شما چیست؟
از دست دادن خانوادهام و دیدن مار از نزدیک. فوبیا دارم.
اگر همین الان بهت بگویند آرزو کن تا برآورده شود، آن آرزو چیست؟
با خانوادهام برای همیشه از اینجا بروم. همه دارند اذیت میشوند.
اگر به شخصیت خودت از یک تا ۴ نمره بدهی چه نمرهای انتخاب میکنی؟
دو و نیم. هنوز خیلی جا دارد تا کامل بشوم.
خودت را در سه کلمه توصیف کن؟
شجاع، گستاخ و پرانرژی.
برونگرا یا درونگرا؟
میانهگرا. وقتی با کسی راحت باشم خیلی شلوغ هستم اما در یک جمع تا با من حرفی نزنند سکوت میکنم. درونگرا میشوم.
علاقهمندیات در مورد کدام باشگاه زیاد است؟
پرسپولیسیام. در فوتسال همه تیمها را پیگیری میکنم. در خارج از ایران هم بارسلونا.
بین فوتبالیستهای کشورمان شخصیت کدام را بهتر قبول داری؟
کریم باقری که از نظر اخلاقی مثل ایشان نادر است و حیدریان هم در فوتسال، ولی فنی آقای طارمی.
مسی از بارسلونا رفت کار درستی بود؟
بله، وقتی چند سال در یک باشگاه میمانی یک امنیتی احساس میکنی و دیگر فکر میکنی چالشی برایت وجود ندارد. شاید او خواسته آن چالشها را تجربه کند.
مسابقه کشتی ایرانیها را میبینید؟
بیشتر کشتی حسن یزدانی را میبینم، چون شمالی است البته فقط از تکنیکهایش بارانداز را بلدم.
رشتههای دیگر را چطور؟
بسکتبال.
بازیهای شما تماشاچی داشت؟
بله اتفاقاً بلیتفروشی میکردند تا برای باشگاه درآمدزایی هم شود. در مسابقات نیز برای جلب تماشاچی لباس تیم را قرعهکشی میکردند و به آنها هدیه میدادند.