هنگامی که جانلوکا ویالی برای اولین بازی خود در چلسی به عنوان مربی بازیکنان آماده میشد، دستور داد شامپاین باز کنند.
آبیها در دور رفت نیمه نهایی جام اتحادیه در سال ۱۹۹۸ مقابل آرسنال ۲-۱ شکست خوردند. با این حال، مربی ایتالیایی که در ۵۸ سالگی بر اثر سرطان لوزالمعده درگذشت، گفت از آنجایی که تیمش «ماجراجویی جدیدی را آغاز میکند» باید جشن گرفت.
او پس از بازی گفت: «باید این مناسبت را با نان تست و شامپاین در یادها نگه داشت. ما برای یکدیگر آرزوی بهترینها کردیم و گفتیم که باید لذت ببریم. گاهی اوقات در فوتبال مدرن، لذت بردن سخت است.»
ویالی بازی هجومی را انتخاب کرد و چلسی نتیجه برگشت را به پیروزی ۳-۱ تغییر داد.
او مرد با فرهنگ و جذابی بود و میدانست چطور برنده شود، و چطور از زندگی لذت ببرد. باشگاه در ومبلی قهرمان شد و همچنین جام برندگان جام یوفا را در آن فصل برد. ویالی شیک و کاریزماتیک بود و یکی از اولین استعدادهای خارجی بود که زرق و برق جدیدی را به لیگ برتر آورد. با ورودش به استمفوردبریج چلسی در تابستان ۱۹۹۶، باشگاه که در آن زمان متعلق به «کن بیتس» عجیب و غریب بود، در حال بیرون آمدن از رکود بود.
یک روح زیبا
این تیم از سال ۱۹۵۵ هیچ عنوانی کسب نکرده بود و هفت سال قبل از آمدن ویالی در لیگ دسته دوم قدیمی حضور داشت. مانند رقبای لندنی تاتنهام و آرسنال، که به ترتیب یورگن کلینزمن و دنیس برگکمپ را به خدمت گرفتند، چلسی هم استعدادی خارجی را به تیم خود فراخواند.
بیتس در سال ۱۹۹۵ رود گولیت، فوقستاره هلندی، را به عنوان مربی بازیکنان به خدمت گرفت و یک سال بعد از آن، آمدن ویالی باعث شد باشگاه به یکی از بزرگترین نامهای فوتبال جهان تبدیل شود. ویالی در ۳۲ سالگی یکی از بهترین مهاجمان اروپا بود و به تازگی با یوونتوس ایتالیا قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده بود. ویالی بهترین گلزن چلسی در آن فصل شد و باعث شد باشگاه جام حذفی را بالای سر ببرد. این اولین جام چلسی در ربع قرن بود.
ویالی از داستان معمول «از فرش به عرش رسیدن در فوتبال» دور بود. او کوچکترین عضو خانواده پنج فرزندی بود و پدر میلیونرش صاحب یک شرکت ساختمانی بود و لوکای جوان در قصری در کرمونا، لومباردی، بزرگ شد.
این مطلب را در مورد خانه اشرافی که ویالی در آن بزرگ شد، بخوانید: در وصف عمارت و زندگی اعیانی ستارهای که درگذشت/ تصاویر خانه شاهانهای که فکر نمیکنید یک بازیکن فوتبال در آن بزرگ شده باشد
او در ۱۶ سالگی اولین بازی خود را برای تیم محلی «کرمونزه» که آن زمان در دسته سه بود، انجام داد. با اینکه خیلی پولدار بود اما در زمین خیلی سخت تلاش میکرد، زیرا به گفته خودش: «من هرگز نمیخواستم کسی رفتار من را در زمین فوتبال زیر سوال ببرد.»
در سال ۱۹۸۴ به تیم ایتالیایی سامپدوریا رفت، و آنجا در کنار گرام سونس، ستاره سابق لیورپول بازی کرد. سونس روزی ویالی که کت و شلوار و کراوات پوشیده بود را به درون دریاچه انداخت. ویالی هم با بریدن پاچههای شلوار مورد علاقه سونس، ریختن فوم اصلاح در کفشهای او و پاشیدن پودر خارش در شلوارش، به او پاسخ داد.
سونس پس از مرگ ویالی، او را فردی خاص با روحی زیبا توصیف کرد و هنگام حرف زدن از او اشک میریخت.
ویالی در سال ۱۹۹۲ سامپدوریا را با مبلغ ۱۲.۵ میلیون پوند که آن زمان رکوردشکن بود، به مقصد یوونتوس ترک کرد و قبل از فراخوان لندن، جام یوفا و جام اروپا را برای باشگاه تورینی به دست آورد. او عاشق لندن شده بود و از اینکه آزادانه در شهر میچرخد و کسی از او امضا نمیخواهد خوشحال بود.
علیرغم اینکه فصل اولش در چلسی موفقیتآمیز بود، کمبود دقایق بازی در زمین رابطه او با گولیت را تیره کرد. سپس، در حالی که چلسی در سال ۱۹۹۸ در رده دوم جدول قرار گرفت، باشگاه به طرز عجیبی گولیت را اخراج کرد و ویالی را به عنوان سرمربی جایگزین کرد. او که تنها ۳۳ سال سن داشت و هنوز فوتبال بازی میکرد، اولین ایتالیایی بود که هدایت تیمی در لیگ برتر را بر عهده گرفت و آبیها را به پیروزی مقابل رئال مادرید و قهرمانی سوپرجام اروپا هدایت کرد. چلسی در آن سال در لیگ برتر سوم شد؛ بالاترین رتبه آنها از سال ۱۹۷۰.
در سال ۲۰۰۰ ویالی چلسی را به قهرمانی در جام حذفی و یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا رساند.
برای او تبدیل شدن به یک مربی سختگیر آسان نبود و در مورد بازیکنانش میگفت: «آنها میخواستند من لوکا باشم و همیشه بخندم.»
چلسی او را به دلیل درگیری با بازیکنان ارشد در سپتامبر ۲۰۰۰ اخراج کرد.
حس شرم
ویالی در بریتانیا ماند تا نشان مربیگری خود را بگیرد و در بازی گلف پیشرفت کند. سپس، در سال ۲۰۰۱، واتفورد بازگشت به مربیگری را به او پیشنهاد کرد.
یک سال بعد با طراح داخلی «کاترین وایت کوپر» آشنا شد و در سال ۲۰۰۳ با او ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نامهای اولیویا و سوفیا شد. ویالی در سال ۲۰۰۲ گفت: «من نمیخواستم به ایتالیا برگردم. نامزدم انگلیسی است، من عاشق لندن هستم.»
واتفورد پس از یک فصل ویالی را اخراج کرد اما او در لندن ماند و به عنوان مفسر برای اسکای اسپرت ایتالیا کار کرد. او در نوامبر ۲۰۱۸ اعلام کرد که حدودا یک سال است که از سرطان لوزالمعده رنج میبرد، و دنیای فوتبال در ناباوری و غم فرو رفت. هشت ماه شیمی درمانی و شش هفته رادیوتراپی باعث لاغری او شده بود و در ابتدا سعی میکرد کاهش وزنش را با پوشیدن ژاکت زیر پیراهنش پنهان کند.
ویالی گفت: «میدانستم سخت است که به دیگران خصوصا به خانوادهام بگویم. دوست نداشتم به افرادی که من را دوست دارند، پدر و مادرم، برادران و خواهرم، همسرم کاترین، و دختران کوچکمان آسیب برسانم. این به آدم احساس شرمندگی میدهد، انگار که تقصیر خودت است. من یک ژاکت زیر پیراهنم میپوشیدم تا دیگران متوجه چیزی نشوند.»
تومور در مارس ۲۰۱۹ بازگشت و ۹ ماه شیمی درمانی باعث ریزش موهای سر و ریش و ابروهای او شد. اضافه میکند: «دخترانم به من کمک میکردند و از همسرم میخواستم به من یاد بدهد که چطور با آرایش چهره خود را درست کنم. ما میخندیدیم. مجبوری که بخندی. مجبوری که جنبه خندهدار موضوعات ناراحتکننده را پیدا کنی. مردم به من میگویند: با سرطان مبارزه کن. این مبارزه من نیست. بیشتر شبیه به سفر است. من آن را به شکل سفر با یک همسفر ناخواسته میبینم.»
او در سال ۲۰۲۰ فاش کرد که پس از ۱۷ ماه شیمی درمانی کاملاً از بیماری پاک شده است.
ویالی در سال ۲۰۱۹ به عنوان مدیر ترکیب جدید مربیگری تیم ملی ایتالیا با سرمربیگری دوست و همتیمی خود از دوران سامپدوریا «روبرتو مانچینی» منصوب شد. او گفت: «بودن در اتوبوس، صدای موسیقی، در آغوش گرفتن بازیکنان قبل از مسابقه، سرود ملی، شادی، چقدر دلم برای فوتبال تنگ شده بود».
او در ۱۴ دسامبر سال گذشته به دلیل بازگشت تهاجمی سرطان مجبور به کنارهگیری از نقشش شد، و در آخرین بیانیه عمومی خود گفت که امیدوار است غیبتش در تیم ملی «موقتی» باشد. مرگ او در تاریخ ششم دسامبر ۲۰۲۳ در بیمارستانی در لندن و در کنار خانوادهاش اعلام شد.
قبل از فوت، او و دوست خوبش مانچینی با پیروزی ایتالیا در یورو ۲۰۲۰ مقابل انگلیس، آخرین پیروزی شیرین را تجربه کرده بودند. قبل از فینال در ومبلی، ویالی قطعه مهیج تئودور روزولت «مردی در آرنا» را برای بازیکنان آتزوری خواند.
این سخنرانی شامل این سطور است: «اعتبار و افتخار متعلق به مردی است که در پایان در بهترین حالت پیروزی را دستاوردی عالی میداند و در بدترین حالت، اگر شکست بخورد، حداقل با جسارت و شجاعت شکست خورده است. بنابراین جایگاه او هرگز در کنار آن روحهای سرد و ترسو که نه پیروزی و نه شکست را میشناسند، قرار نخواهد گرفت.»
این جملات شبیه یک سنگنوشته برای مردی است که هم در زادگاهش و هم در وطن پذیرفته شدهاش محبوب بوده است.