«پادشاه ریچارد» داستانی واقعی از زندگی مربی تنیس آماتوری است که برای کمک به دخترانش برای تبدیل شدن به بزرگترین ورزشکاران جهان از هیچ تلاشی دریغ نمیکند.
پادشاه طبقه کارگر
«ریک مچی» مربی تنیس در مصاحبهای تلفنی با یادآوری گذشته میگوید: «سوار یک ون فولکسواگن شدم و در صندلی جلو نشستم و یکه خوردم. زباله، کاغذهای ساندویچهای مکدونالد، لباسهای کثیف، توپهای تنیس در صندلی عقب... ونوس و سرنای کوچولو هم روی صندلیهای عقبی نشسته بودند و من با خودم گفتم خدایا همه چیز مثل فیلمهاست.»
حالا مچی در فیلم پادشاه ریچارد حضور دارد؛ فیلمی بر اساس داستان واقعی ریچارد ویلیامز که دختران را از طبقه کارگرنشین کامپتون کالیفرنیا به قلههای تنیس جهان هدایت میکند، البته با کمک مچی در ماه می ۱۹۹۱.
هنگامی که از ون خارج شدند و به سمت زمین تمرینی تنیس ویلیامز میرفتند با چند بازیکن بسکتبال روبهرو شدند که فریاد زدند: «سلام پادشاه ریچارد». مچی ادامه میدهد: «آنها او را پادشاه صدا میکردند.»
مایکل جردن ضربدر ۲
مچی در اولین ساعت تمرین تحتتاثیر بازی ونوس ۱۰ ساله و سرنای ۹ ساله قرار گرفت. وقتی از آن دو خواست رقابتی بازی کنند پدیدهای رخ داد: «چیزی که من را شگفتزده کرد اشتیاق شدید آنها برای رسیدن به توپ بود. هیچوقت دختران ورزشکاری ندیده بودم که با چنین جدیت و اشتیاقی بازی کنند. آنها از روی شیشههای شکسته میدویدند تا به توپ برسند. سرعت و دقتشان را میدیدم و میدانستم که قد آنها به زودی به چه میزانی میرسد. رفتم سمت ریچارد و به او گفتم بگذار به تو چیزی بگویم؛ تو در آینده ورژن دخترانه مایکل جردن را خواهی داشت. ریچارد دست من را گرفت و گفت نه برادر، من دوتا مایکل جردن خواهم داشت.»
این گفتوگوها توسط ویل اسمیت در نقش ویلیامز و جان برنتال در نقش مچی در فیلم «پادشاه ریچارد» انجام میشود. رینالدو مارکوس گرین کارگردان و سرنا و ونوس و خواهرشان ایشا پرایس هم تهیهکنندگان این فیلم هستند.
در مقابل نژادپرستی
این مردِ با اراده دخترانش را به سمت پیروزیهای مولتیمیلیون دلاری پیش برد و در طول مسیر با رفتارهای بد و نژادپرستیها مبارزه کرد. والدین سفیدپوست در پیست نوجوانان به اشتباه پرتابهای دختران او را خطا میخواندند و مدیران سفیدپوست با لبخند به ریچارد میگفتند که کاری که او برای دخترانش انجام داد «باورنکردنی» است و او را با پیشنهادهای تمسخرآمیز تحقیر میکردند.
ویلیامز که اکنون ۷۹ ساله است، آمریکایی آفریقاییتبار است و در شروپورت لوئیزیانا به دنیا آمد. در کتاب زندگینامهاش نوشته: «نفرت در شروپورت موج میزد. اغلب اوقات مجبور بودم از دست سفیدپوستهایی که میخواستند من را کتک بزنند فرار کنم. آنها با چوب، چماق، تفنگ و زنجیر من را دنبال میکردند. بدن من یادگاریهای زیادی از خشونتهایی که در کودکی تجربه کردهام دارد. سه بار دماغم شکست و دندانهایم خرد شدند. من هنوز هم میلنگم چون وقتی بچه بودم توسط اعضای گروه کوکلاکس کلانها (حزب ضدسیاهپوستها) با زنجیر و میخ آهنین پاهایم مجروح شد.»
ویل اسمیت نقش چنین مردی را بازی میکند که هنوز هم بار سنگین نژادپرستی و آسیبهایش را بر دوش میکشد. او نگهبان بود و سعی میکرد از دخترانش محافظت کند اما با خشونتهای زیادی روبهرو میشد. او و همسرش اوراسن برای ارائه بهترین آموزشها و فرصتها به دخترانشان (ایشا، لیندرآ، توند، ونوس و سرنا) مصمم هستند. در یک صحنه ویلیامز به دخترانش میگوید: «این دنیا هیچوقت برای ریچارد ویلیامز احترام قائل نبود اما آنها به همه شما احترام خواهند گذاشت.»
ویلیامز در خاطراتش مینویسد که ونوس و سرنا «راهی جز قوی بودن نداشتند»، و وقتی ۵ ساله بودند مجبور بودند برای حفاظت از خودشان تکواندو یاد بگیرند. او برای شرایط جامعه خیلی تاسف میخورد: «ما نسبت به بچههایمان سختگیر نبودیم. دلمان میخواست آنها به مهدکودک بروند و هرگز آنها را مجبور نمیکردیم که در بچگی سخت کار کنند. امنیت از دانش نشات میگیرد. دانش قدرت است. قدرت توانایی برنده شدن است.»
تعادل
خانواده به فلوریدا نقل مکان کردند تا ونوس و سرنا بتوانند در آکادمی تنیس مچی تمرین کنند. مچی میگوید: «به همین دلیل من عاشق این مرد هستم. به همه میگویم که او بهترین پدر دنیاست. مردم در اولین نگاه فکر میکردند او سختگیر است اما او همیشه تعادل را در زندگی بچههایش حفظ میکرد. از بچهها میخواست بچگی کنند. دخترها همیشه کتابهایشان را به زمین تمرین میآوردند. اگر دلشان کردند. به بازار یا ساحل یا دیزنیلند میرفتند. این مرد هیچ عجلهای نداشت و به همین دلیل برایش خیلی احترام قائل هستم. هزینه مهم نبود. دخترها مثل خانواده من بودند. من و ریچارد رفیق شده بودیم. اگر عاشق کاری که انجام میدهی باشی هرطور هست این کار را به سرانجام میرسانی. راهی برای تحقق این کار پیدا میکنی و بعد تاریخ رقم میخورد.»
ویلیامز هیچ پیشزمینهای در ورزش نداشت و منابع مالی کمی داشت. مچی میگوید: «این مرد ضدگلوله است. او یکی از بااعتمادبهنفسترین افرادی هست که در زندگی دیدهام. و همین مصمم بودن و بااعتمادبهنفس بودن را به دخترانش هم القا کرد.»
مچی در این مورد شکی ندارد که سرنا که در حال حاضر ۴۰ ساله است و ۲۳ عنوان قهرمانی گرنداسلم دریافت کرده، بزرگترین ورزشکار زن در تاریخ است و ونوس هم چندان فاصلهای با او ندارد. او معتقد است که هردوی اینها در تنیس و در تمام ورزشها الگو هستند.
الگوی دختران و پسران سیاهپوست
فیلم پادشاه ریچارد با اولین بازی ونوس در تورنمنت حرفهای و مسابقه مقابل یکی یکی از بهترین بازیکنان جهان به اوج میرسد. این فیلم هیچ شکی برای بینندگان در مورد اهمیت تاریخی صعود دو زن جوان آفریقایی آمریکایی به قلههای تنیس جهان باقی نمیگذارد.
استیسی آلاستر، مدیر اجرایی تنیس حرفهای در انجمن تنیس ایالات متحده میگوید: «این دو نفر بدون شک به شکستن موانع بیشمار مقابل بازیکنان رنگینپوست کمک کردند و ما هنوز هم راه زیادی در پیش داریم. آنها به دختران و پسران سیاهپوست نشان دادند که میتوانند تنیس بازی کنند و به رؤیاهایشان برسند.»
آلاستر ادامه میدهد: «ریچارد میدانست که ونوس و سرنا دنیا را تکان خواهند داد. آنها از تنیس هم فراتر رفتند. ورزش نماد جامعه است. آنها یا عمد یا غیرعمد از موهبت استعداد و توانایی ورزشی خود برای ایجاد تغییر در جهان استفاده کردهاند.
این خانواده بسیار شجاع و قوی و باعشق هستند و این فیلم به خوبی همه چیزهایی که این خانواده در مسیر پیشرفت فدا کردند و پشت سر گذاشتند را به تصویر کشید. داستان زندگی آنها الهامبخش است.»
اسکار برای ویل اسمیت
ویل اسمیت قبلاً دو بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده بود اما «پادشاه ریچارد» ممکن است باعث شود او جایزه را دریافت کند. اسمیت شخصیت ورزش دوستی دارد و اولین و مهمترین شخصیتی که بازی کرد شخصیت افسانهای «محمد علی» بود. او به خوبی در این نقش ظاهر شد اما جایزه را به دنزل واشنگتن برای بازی در فیلم «Training Day» (روز تمرین) باخت. او با بازی در فیلم «Concussion» (ضربه مغزی) نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب ۲۰۱۶ شد اما در برابر لئوناردو دیکاپریو برای بازی در فیلم «The Revenant» (پیشگام) شکست خورد.
بعد از چند سال، حالا زمان آن فرا رسیده بود که ویل اسمیت دوباره نام خود را بر سر زبانها بیاندازد. وقتی خواهران ویلیامز سراغ او رفتند و از او خواستند در نقش پدرشان ایفای نقش کند، اسمیت پذیرفت و سعی کرد خانواده را متقاعد کند که بهترین تصمیمشان را با انتخاب او گرفتهاند. خواهران ویلیامز گفته بودند که تا فیلم را نبینند حاضر نیستند نام خود را بر روی پروژه بگذارند و این موضوع اسمیت را بیش از پیش هیجانزده کرد که آنچه در توان دارد را به خرج بدهد و عملکردی فوقالعاده داشته باشد.
آیا «کینگ ریچارد» اسکار میگیرد؟
جایی که «علی» و «ضربه مغزی» نتوانستند جایزه را به خود اختصاص بدهند، پادشاه ریچارد نه تنها با بازی عالی اسمیت، بلکه با کارگردانی درخشان و نقش مکمل خیرهکننده جان برنتال همه را مسحور میکند. این حقیقت که سرنا و ونوس با تماشای فیلم به دلیل واقعی بودن عملکردهای ویل اسمیت در تمام صحنهها شدیداً تحتتأثیر قرار گرفتند، باعث میشود به نقش عالی اسمیت در این فیلم ایمان بیاوریم. اسمیت اصلیترین رقیب در کسب جایزه اسکار است.